نام پدر : غلام علی
تاریخ تولد :1337/11/18
تاریخ شهادت : 1363/12/23
محل شهادت : هور العظیم

وصیت نامه

                                  * وصیت نامه شهید پرویز ملائیان*

                                 «بسم رب الشهدا والصدیقین»

«من المؤمنین رجال صدقوا ما جاهدوا الله علیهم فمنهم من قضی تحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا» (احزاب 23)

((از مؤمنین مردانی که راست گفتند و پیمانی را که با خدای خویش بسته بودند، عمل نمودند و بعضی دیگر از مؤمنین منتظر ادای عهد و پیمان خویش با خدایند و این گونه مؤمنین تبدیل نمودند تبدیلی را.))

سلام بر منجی عالم بشریت امام زمان(عج) و نایب بر حقش امام امت، رهبر مسلمانان جهان و با سلام به ارواح طیبه شهیدان به خون خفته اسلام، خصوصاً شهیدان کربلای ایران و با درود بر خانواده های معظم شهدای گرانقدر اسلام و رزمندگان جبهه های نبرد حق علیه ظلمت.

وصیت نامه اینجانب پرویز ملائیان فرزند غلامعلی بدین شرح می باشد.

هدف از نوشتن وصیت نامه این نیست که ثروت های مرا به چه طریقی و برای چه کارهایی تقسیم کنید، چرا که من هیچ علاقه ای به دنیای مادی که از بین رفتنی است، نداشتم تا ثروت اندوزی نمایم بلکه منظور از نوشتن وصیت نامه صرفاً بخاطر ادا نمودن دینم نسبت به مکتبم و نمایاندن راه سعادت رسیدن انسان ها که همانا نمایاندن چهره انسان ساز مکتب تشیع به جامعه انقلابی ایران می باشد. کوردلان و زراندوزان بدانند که من ناآگاهانه اسلام را بر نگزیدم و مبارزه پیگیرم را با استکبار جهانی با شناخت کامل واژه های قرآن مجید بخصوص واژه شهادت انتخاب نموده ام.

  اما واژه نورانی و زیبای شهادت: در تاریخ ادبیات دنیا هیچ واژه ای همچون واژه شهید دارای معنی و اثر نبوده است. در همه جریان های تاریخ ساز دنیا شهادت نقش خود را حفظ کرده است. در محتوای کلمه شهید چیزی نهفته است که همه در برابر ارزش آن خاضع هستند و این با افراد ارتباط پیدا می کند که راه و آرمانی را تشخیص داده و با ارزش ترین موجود خود یعنی جانشان را فدای آن می کنند. ممکن است در میان شهدا مقداری باشند که به دلایلی در مسیر شهادت قرار گرفته باشند و به میل خود این راه را انتخاب نکرده باشند. البته این هم سعادتی است ولی ارزش عظیم متعلق به کسانی است که در وادی شهادتشان یک تشخیص و یا آگاهی نهفته است. کسانی که زندگی و آخرت و راه الهی را بسنجند و با محاسبه ارزش شهادت نیز در تاریخ روشن است. معمولا حرکت های موفق تاریخ پیروزی خود را از خون شهیدانشان بدست می آورند و در تاریخ انبیا و انقلاب های دنیا معمولا پیشتازان انقلاب به شهادت می رسند و در اثر آن دیگران ارزش انقلاب را لمس می کنند. همانطوری که واژه شهید همچون آیینه نمایانگر ارزش شهید است، شهادت متعلق به بهترین هاست.

بی جهت نیست که تقدیر الهی افرادی همچون حمزه سید الشهدا(ع) عموی پیامبر را که مورد نیاز شدید و مایه دلگرمی مسلمانان بود، با شهادت از آنها می گیرد و بی جهت نیست که امام حسین(ع) و خانواده و اصحاب گرانقدرش که هر کدام از لحاظ اخلاق و فضیلت شهره آفاق بودند، به شهادت برسند. تقدیر الهی می خواست که چهره ای همچون حسین (ع) که همچون ماهی در ظلمت و تاریکی می درخشد، بعلاوه چهره های عظیمی چون حبیب بن مظاهر، سعید بن عبداله که خاک پای اینها حساب نمی شویم، به شهادت برسند. مقتضای شهادت همین است که بهترین ها شهید شوند تا به این راه آبرو ببخشند و ارزش این راه را برای دیگران روشن کنند.

بحمد الله شهادت در جمهوری اسلامی نیز نصیب بهترین هایی چون شهید مظلوم بهشتی، رجایی، باهنر، دستغیب، صدوقی، قاضی، مدنی و دیگران گردید که همگی از پیشتازان انقلاب بودند. جامعه ای که راه شهادت را شناخت هیچ وقت ذلیل نمی شود و اگر جامعه ای به خورد و خوراک و دنیاپرستی و شهوات روی آورد، بدبختی های دنیاپرستان نصیب آنها می شود.

ما احساس می کنیم که خانواده های معظم شهدا چه احساسی دارند و ما می دانیم که فقدان عزیزانشان برای شما رنج آور است، اما اگر به سرنوشت آنها بیندیشید با توجه به اینکه مرگ برای همه آنها وجود دارد، در میابید که آنها چه زندگی والایی را برای خود انتخاب کردند. اگر بیندیشید که عزیزی را که ظاهراً و موقتاً از دست داده اید، در بام های پر نعمت بهشت با بال های ملائکه به همه جا سر می کشند و بر همه اوضاع جهان مسلط اند و از آن گذشته با علی اکبر و علی اصغر و قاسم همجوارند، بر خود می بالند بر آن همه نعمت های الهی.

   آثار خون فرزندان شان را می بینید که در این دنیا مؤثر است و چه انسان های منحرفی را هدایت می کند و چقدر در مردم تأثیر دارد. حال اگر ما توفیق داشته باشیم که راه آنها را ادامه دهیم در آخر به آنها می رسیم و اگر نتوانستیم دنباله رو آنان باشیم با شیاطین محشور می شویم.

   هر چند من کوچکتر از آن هستم که بتوانم برای شما امت انقلابی که با حضور خود در صحنه انقلاب تمامی مستکبران جهانی و ایادی آنان را به زانو درآوردید، داشته باشم اما من باب وظیفه شرعی و یادآوری مطالبی را به عرض می رسانم. اول اینکه، همیشه و همه وقت گوش به فرمان ولی امر و ولایت فقیه که همانا نایب بر حق ولی عصر آقا امام زمان(عج) می باشد، باشیم و همچنان با حضور گسترده خود در صحنه حامی انقلاب اسلامی باشید و جبهه های حق علیه باطل را با حضور خود بیش از پیش گرم نگه دارید و نگذارید سنگرهای شهدا خالی بماند چرا که قبل از انقلاب وقتی روحانیون معظم در ارتباط با روز عاشورا صحبت می کردند و بیان می داشتند که تعدادی از اصحاب به بهانه های مختلف حاضر نبودند تا در رکاب آقا امام حسین (ع) بجنگند، ما پیش خودمان می گفتیم ای کاش در آن زمان بودیم تا هزاران بار کشته می شدیم تا نهضت حسین (ع) پا برجا می ماند. بعد از هزار و سیصد و اندی سال فرزند خلف امام حسین(ع) پرچم خونین این نهضت را بر دوش گرفته و صدای "هل من ناصر ینصرنی" سر داده است و لبیک گو می طلبد.

برادران من از تاریخ عبرت بگیرید، مبادا کاری کنید که گذشتگان انجام داده اند و امام حسین(ع) را تنها گذاردند. در این صورت آیندگان بر ما نفرین خواهند فرستاد. بیاییم تا از این سفره گسترده پر نعمت خدا اکثر بهره را بگیریم که دیگر چنین فرصتی پیش نخواهد آمد. مطلب دیگری را که می خواستم به سمع تان برسانم، دستگیری و کمک به مستمندان و مستضعفان است. چه آنانی که فقر مادی دارند و چه آنانی که فقر فرهنگی دارند. وظیفه مطلعین جامعه اسلامی این است که فقر فرهنگی را در میان نمایند.

وظیفه همه ماست تا دست در دست همدیگر دهیم تا فقر مادی را از جامعه اسلامی ریشه کن نماییم و بدانید که با کمک نمودن به دیگران هیچ گاه فقیر نخواهیم شد اما مستمندی را از فقر و بدبختی نجات خواهیم داد.  آنهایی که فقر را لمس کردند، می دانند چه می گویم، هر چند به مقدار کم و هر کس به اندازه توانایی خودش کمک کنیم.

توصیه دیگر من مبارزه مداوم با گرگ هایی در لباس میش است. بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب خونبار اسلامی ایران، گروهک هایی مثل قارچ از زمین روییدند که عده ای با نام حمایت از خلق و بعضی هم با نام حمایت از اسلام که هدفشان جز نابودی اسلام و رسیدن به قدرت چیز دیگری نبود. در این میان سران ملحد گروهک های فاسد طرفدار شرق و غرب عده ای را قربانی امیال شیطانی خود نمودند. برای ریشه کن نمودن امور مفسدان ملحد که با نام گروهک های مختلف به جنگ اسلام آمدند دو راه را پیشنهاد می نمایم.

راه اول آنکه چهره های واقعی آنان را افشا نموده و حرکات مرموزانه آنان را زیر نظر داشته باشید و راه دوم، فرزندان تان را به مطالعه و تحقیق وا داریم تا طمع شعارهای فریبنده آنان نگردند در غیر اینصورت همان طور که مستحضر هستید، در طول تاریخ حتی در زمان پیامبر اسلام(ص) و امیر مؤمنان علی علیه السلام بیشترین ضربات را اسلام از طرف منافقین متحمل شدند. این انقلاب نیز---- خواهد شد.

اما پیامم به شما برادران همرزم، پاسداران اسلام، برادرانم، در مقابل مصائب بردبار و در تمامی اوقات به یاد خدا و توکل به خدا نمایید و بیشتر دعا و قرآن بخوانید. هر چند مغرضین به عناوین مختلف سعی در خدشه دار نمودن این نهاد انقلابی و شما جان برکفان دارند و علت رفتن تان را به سپاه انگیزه مادی قلمداد می کنند اما شما با شهادت های مظلومانه تان و رنج و مشقات شبانه روزی خود چه در مبارزه با گروهک های ملحد و منحرف و چه در جبهه های نبرد حق علیه باطل و با به زانو درآوردن مستکبران جهان بخصوص مسلمانان مبارز انقلابی لبنان و فلسطین و افغانستان به پیکار بی امانتان ادامه دهید تا این امانت عظیم را بدست صاحب واقعی اش حضرت بقیه الله اعظم روحی ارواحنا له الفدا بسپارید.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

***********************************************

 


وصیت نامه

1- هدف از نوشتن وصیت نامه این نیست که بگویم ثروت های مرا به چه طریقی و برای چه کارهایی تقسیم کنید. چرا که من هیچ علاقه ای به دنیای مادی که از بین رفتنی است نداشتم تا ثروت اندوزی نمایم بلکه هدفم از نوشتن وصیت نامه، صرفاً ادا نمودن دینم نسبت به مکتبم و نمایاندن راه سعادت انسانها و نمایاندن چهره انسان ساز مکتب تشیع به جامعه انقلابی ایران می باشد. کوردلان و زراندوزان بدانند که من ناآگاهانه اسلام را برنگزیدم و مبارزه پیگیرم را با استکبار جهانی با شناخت کامل واژه های قرآن مجید به خصوص واژه شهادت انتخاب نموده ام.
2- امت انقلابی! همیشه و همه وقت گوش به فرمان ولی امر و ولایت فقیه که همانا نایب بر حق ولی عصر آقا امام زمان (عج) می باشد، باشید و همچنان با حضور گسترده خود در صحنه، حامی انقلاب اسلامی بوده و جبهه های حق علیه باطل را با حضور خود بیش از پیش گرم نگه دارید و نگذارید سنگرهای شهدا خالی بماند... برادران من! از تاریخ عبرت بگیرید و مبادا کاری که گذشتگان انجام داده اند و امام حسین (ع) را تنها گذاردند را تکرار کنند. در این صورت آیندگان بر ما نفرین خواهند فرستاد بیاییم تا از این سفره گسترده پر نعمت حداکثر بهره را برگیریم که دیگر چنین فرصتی پیش نخواهد آمد.
3- مطلب دیگری که می خواستم به سمتتان برسانم دستگیری و کمک به مستمندان و مستضعفان است چه آنانی که فقر مادی دارند و چه آنانی که فقر فرهنگی دارند، وظیفه مطلعین جامعه اسلامی این است که فقر فرهنگی را درمان نمایند. وظیفه همه ماست تا دست در دست همدیگر نهیم تا فقر مادی را از جامعه اسلامی ریشه کن نماییم و بدانید که با کمک نمودن به دیگران هیچگاه فقیر نخواهیم شد، اما مستمندی را از فقر و بدبختی نجات خواهیم داد.
4- برادران همرزمم، پاسداران اسلام، برادرانم! در مقابل مصائب بردبار و در تمامی اوقات به یاد خدا باشید و توکل به خدا نمائید و بیشتر دعا و قرآن بخوانید.

وصیت نامه

                                  * وصیت نامه شهید پرویز ملائیان*

 

                                                 «بسم رب الشهدا والصدیقین»

«من المؤمنین رجال صدقوا ما جاهدوا الله علیهم فمنهم من قضی تحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا» (احزاب 23)

((از مؤمنین مردانی که راست گفتند و پیمانی را که با خدای خویش بسته بودند، عمل نمودند و بعضی دیگر از مؤمنین منتظر ادای عهد و پیمان خویش با خدایند و این گونه مؤمنین تبدیل نمودند تبدیلی را.))

سلام بر منجی عالم بشریت امام زمان(عج) و نایب بر حقش امام امت، رهبر مسلمانان جهان و با سلام به ارواح طیبه شهیدان به خون خفته اسلام، خصوصاً شهیدان کربلای ایران و با درود بر خانواده های معظم شهدای گرانقدر اسلام و رزمندگان جبهه های نبرد حق علیه ظلمت.

وصیت نامه اینجانب پرویز ملائیان فرزند غلامعلی بدین شرح می باشد.

هدف از نوشتن وصیت نامه این نیست که ثروت های مرا به چه طریقی و برای چه کارهایی تقسیم کنید، چرا که من هیچ علاقه ای به دنیای مادی که از بین رفتنی است، نداشتم تا ثروت اندوزی نمایم بلکه منظور از نوشتن وصیت نامه صرفاً بخاطر ادا نمودن دینم نسبت به مکتبم و نمایاندن راه سعادت رسیدن انسان ها که همانا نمایاندن چهره انسان ساز مکتب تشیع به جامعه انقلابی ایران می باشد. کوردلان و زراندوزان بدانند که من ناآگاهانه اسلام را بر نگزیدم و مبارزه پیگیرم را با استکبار جهانی با شناخت کامل واژه های قرآن مجید بخصوص واژه شهادت انتخاب نموده ام.

  اما واژه نورانی و زیبای شهادت: در تاریخ ادبیات دنیا هیچ واژه ای همچون واژه شهید دارای معنی و اثر نبوده است. در همه جریان های تاریخ ساز دنیا شهادت نقش خود را حفظ کرده است. در محتوای کلمه شهید چیزی نهفته است که همه در برابر ارزش آن خاضع هستند و این با افراد ارتباط پیدا می کند که راه و آرمانی را تشخیص داده و با ارزش ترین موجود خود یعنی جانشان را فدای آن می کنند. ممکن است در میان شهدا مقداری باشند که به دلایلی در مسیر شهادت قرار گرفته باشند و به میل خود این راه را انتخاب نکرده باشند. البته این هم سعادتی است ولی ارزش عظیم متعلق به کسانی است که در وادی شهادتشان یک تشخیص و یا آگاهی نهفته است. کسانی که زندگی و آخرت و راه الهی را بسنجند و با محاسبه ارزش شهادت نیز در تاریخ روشن است. معمولا حرکت های موفق تاریخ پیروزی خود را از خون شهیدانشان بدست می آورند و در تاریخ انبیا و انقلاب های دنیا معمولا پیشتازان انقلاب به شهادت می رسند و در اثر آن دیگران ارزش انقلاب را لمس می کنند. همانطوری که واژه شهید همچون آیینه نمایانگر ارزش شهید است، شهادت متعلق به بهترین هاست.

بی جهت نیست که تقدیر الهی افرادی همچون حمزه سید الشهدا(ع) عموی پیامبر را که مورد نیاز شدید و مایه دلگرمی مسلمانان بود، با شهادت از آنها می گیرد و بی جهت نیست که امام حسین(ع) و خانواده و اصحاب گرانقدرش که هر کدام از لحاظ اخلاق و فضیلت شهره آفاق بودند، به شهادت برسند. تقدیر الهی می خواست که چهره ای همچون حسین (ع) که همچون ماهی در ظلمت و تاریکی می درخشد، بعلاوه چهره های عظیمی چون حبیب بن مظاهر، سعید بن عبداله که خاک پای اینها حساب نمی شویم، به شهادت برسند. مقتضای شهادت همین است که بهترین ها شهید شوند تا به این راه آبرو ببخشند و ارزش این راه را برای دیگران روشن کنند.

بحمد الله شهادت در جمهوری اسلامی نیز نصیب بهترین هایی چون شهید مظلوم بهشتی، رجایی، باهنر، دستغیب، صدوقی، قاضی، مدنی و دیگران گردید که همگی از پیشتازان انقلاب بودند. جامعه ای که راه شهادت را شناخت هیچ وقت ذلیل نمی شود و اگر جامعه ای به خورد و خوراک و دنیاپرستی و شهوات روی آورد، بدبختی های دنیاپرستان نصیب آنها می شود.

ما احساس می کنیم که خانواده های معظم شهدا چه احساسی دارند و ما می دانیم که فقدان عزیزانشان برای شما رنج آور است، اما اگر به سرنوشت آنها بیندیشید با توجه به اینکه مرگ برای همه آنها وجود دارد، در میابید که آنها چه زندگی والایی را برای خود انتخاب کردند. اگر بیندیشید که عزیزی را که ظاهراً و موقتاً از دست داده اید، در بام های پر نعمت بهشت با بال های ملائکه به همه جا سر می کشند و بر همه اوضاع جهان مسلط اند و از آن گذشته با علی اکبر و علی اصغر و قاسم همجوارند، بر خود می بالند بر آن همه نعمت های الهی.

   آثار خون فرزندان شان را می بینید که در این دنیا مؤثر است و چه انسان های منحرفی را هدایت می کند و چقدر در مردم تأثیر دارد. حال اگر ما توفیق داشته باشیم که راه آنها را ادامه دهیم در آخر به آنها می رسیم و اگر نتوانستیم دنباله رو آنان باشیم با شیاطین محشور می شویم.

   هر چند من کوچکتر از آن هستم که بتوانم برای شما امت انقلابی که با حضور خود در صحنه انقلاب تمامی مستکبران جهانی و ایادی آنان را به زانو درآوردید، داشته باشم اما من باب وظیفه شرعی و یادآوری مطالبی را به عرض می رسانم. اول اینکه، همیشه و همه وقت گوش به فرمان ولی امر و ولایت فقیه که همانا نایب بر حق ولی عصر آقا امام زمان(عج) می باشد، باشیم و همچنان با حضور گسترده خود در صحنه حامی انقلاب اسلامی باشید و جبهه های حق علیه باطل را با حضور خود بیش از پیش گرم نگه دارید و نگذارید سنگرهای شهدا خالی بماند چرا که قبل از انقلاب وقتی روحانیون معظم در ارتباط با روز عاشورا صحبت می کردند و بیان می داشتند که تعدادی از اصحاب به بهانه های مختلف حاضر نبودند تا در رکاب آقا امام حسین (ع) بجنگند، ما پیش خودمان می گفتیم ای کاش در آن زمان بودیم تا هزاران بار کشته می شدیم تا نهضت حسین (ع) پا برجا می ماند. بعد از هزار و سیصد و اندی سال فرزند خلف امام حسین(ع) پرچم خونین این نهضت را بر دوش گرفته و صدای "هل من ناصر ینصرنی" سر داده است و لبیک گو می طلبد.

برادران من از تاریخ عبرت بگیرید، مبادا کاری کنید که گذشتگان انجام داده اند و امام حسین(ع) را تنها گذاردند. در این صورت آیندگان بر ما نفرین خواهند فرستاد. بیاییم تا از این سفره گسترده پر نعمت خدا اکثر بهره را بگیریم که دیگر چنین فرصتی پیش نخواهد آمد. مطلب دیگری را که می خواستم به سمع تان برسانم، دستگیری و کمک به مستمندان و مستضعفان است. چه آنانی که فقر مادی دارند و چه آنانی که فقر فرهنگی دارند. وظیفه مطلعین جامعه اسلامی این است که فقر فرهنگی را در میان نمایند.

وظیفه همه ماست تا دست در دست همدیگر دهیم تا فقر مادی را از جامعه اسلامی ریشه کن نماییم و بدانید که با کمک نمودن به دیگران هیچ گاه فقیر نخواهیم شد اما مستمندی را از فقر و بدبختی نجات خواهیم داد.  آنهایی که فقر را لمس کردند، می دانند چه می گویم، هر چند به مقدار کم و هر کس به اندازه توانایی خودش کمک کنیم.

توصیه دیگر من مبارزه مداوم با گرگ هایی در لباس میش است. بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب خونبار اسلامی ایران، گروهک هایی مثل قارچ از زمین روییدند که عده ای با نام حمایت از خلق و بعضی هم با نام حمایت از اسلام که هدفشان جز نابودی اسلام و رسیدن به قدرت چیز دیگری نبود. در این میان سران ملحد گروهک های فاسد طرفدار شرق و غرب عده ای را قربانی امیال شیطانی خود نمودند. برای ریشه کن نمودن امور مفسدان ملحد که با نام گروهک های مختلف به جنگ اسلام آمدند دو راه را پیشنهاد می نمایم.

راه اول آنکه چهره های واقعی آنان را افشا نموده و حرکات مرموزانه آنان را زیر نظر داشته باشید و راه دوم، فرزندان تان را به مطالعه و تحقیق وا داریم تا طمع شعارهای فریبنده آنان نگردند در غیر اینصورت همان طور که مستحضر هستید، در طول تاریخ حتی در زمان پیامبر اسلام(ص) و امیر مؤمنان علی علیه السلام بیشترین ضربات را اسلام از طرف منافقین متحمل شدند. این انقلاب نیز---- خواهد شد.

اما پیامم به شما برادران همرزم، پاسداران اسلام، برادرانم، در مقابل مصائب بردبار و در تمامی اوقات به یاد خدا و توکل به خدا نمایید و بیشتر دعا و قرآن بخوانید. هر چند مغرضین به عناوین مختلف سعی در خدشه دار نمودن این نهاد انقلابی و شما جان برکفان دارند و علت رفتن تان را به سپاه انگیزه مادی قلمداد می کنند اما شما با شهادت های مظلومانه تان و رنج و مشقات شبانه روزی خود چه در مبارزه با گروهک های ملحد و منحرف و چه در جبهه های نبرد حق علیه باطل و با به زانو درآوردن مستکبران جهان بخصوص مسلمانان مبارز انقلابی لبنان و فلسطین و افغانستان به پیکار بی امانتان ادامه دهید تا این امانت عظیم را بدست صاحب واقعی اش حضرت بقیه الله اعظم روحی ارواحنا له الفدا بسپارید.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

                 ***********************************************

 


زندگی نامه

شهید «پرویز ملائیان»

نام پدر: غلام‌علی

طلیعه حضورش در 18 بهمن 1338 در طالع «غلام‌علی و طلعت» شادی مضاعفی به کاشانه این زوج کشاورز و زحمتکش بخشید.

دوره ابتدائی «پرویز» در دبستان «6 بهمنِ» «بهنمیر» از توابع بابلسر گذشت. او با طی مقطع راهنمایی در مدرسه «انقلاب اسلامی» این دیار، موفق به اخذ مدرک اتومکانیک از دبیرستان «نوشیروانی» بابل شد. سپس با کسب مدرک فوق دیپلم از مشهد، به تحصیلاتش پایان داد.

این فرزند نیک‌سیرت که پرورش‌یافته یک تربیت دینی بود، هماره در ادای فرائض واجب و مستحب اهتمامی خاص داشت.

به گفته مادر، «از کودکی به کلاس قرآن می‌رفت. همیشه دیگران را به خواندن قرآن سفارش می‌کرد. قرآنی را که خودش خرید، هنوز به یادگار دارم و نتوانستم آن را به کسی بدهم.»

طلعت در ادامه سخنش، از خلق‌وخوی پرویز این‌گونه سخن می‌راند: «تا جایی که می‌توانست دستگیر مردم بود. البته در بهنمیر زیاد فعالیت نمی‌کرد. می‌گفت: شاید وجهه خوبی نداشته باشد. بیشتر کارهایش در محمودآباد و فریدونکنار بود. حتی یک بار برای خانواده‌ای تلویزیون خرید و به عنوان هدیه به آنان داد.»

«علی‌اکبر» نیز بُعد دیگری از شخصیت برادرش را چنین به تصویر می‌کشد: «برخوردش با والدین، خیلی محترمانه بود؛ به‌خصوص بعد از فوت پدر، رفتار مهربانانه‌ای با مادر داشت. برای من و خواهرانم مثل یک پدر بود. در مشکلات، صبور بود و در رفع آن، فردی دقیق.»

زمزمه‌ انقلاب که در کوچه و خیابان پیچید، پرویز نیز چونان قطره‌ای، به سیل خروشان انقلابیون پیوست و هم‌صدا با آنان، خواستار براندازی حکومت طاغوت شد. گذشته از آن، با هدف تحقق اهداف قیام مردم و ارتقای سطح آگاهی آنان نسبت به شخصیت امام خمینی، به تهیه و توزیع اعلامیه پرداخت.

ذکر خاطراتی از برادرش در این خصوص شنیدنی است: «زمانی که به مدرسه می‌رفتم، یک بار متوجه شدم که او با ضبط صوت کوچکش، زیر کرسی می‌رود و چیزی گوش می‌دهد. با خودم گفتم: باید ببینم موضوع از چه قرار است! برای همین، با تعقیب کردن پرویز، جای ضبط را پیدا کردم. بعد، وقتی که او نبود، آن را برداشتم و شروع به گوش دادن کردم. دیدم نوار سخنرانی امام خمینی است. من از روی ترس، سریع ضبط را خاموش کردم و بردم سر جایش گذاشتم. بعدها متوجه شدم که او با بچه‌های مذهبی در زمینه فرهنگی و سیاسی ارتباط دارد.»

با تشکیل بسیج، پرویز فعالیت‌هایش را در راستای پیشبرد دستاوردهای انقلاب از سر گرفت.

هم‌زمان با آغاز دوره پاسداری در 1/07/1358، به عنوان مسئول دفتر واحد اطلاعات ـ عملیات سپاه بابلسر مشغول به خدمت شد.

در سال 1359 نیز، به سمت مسئول پذیرش واحد پرسنلی سپاه بابلسر انتصاب یافت.

فرماندهی سپاه فریدونکنار، عضویت در شورای فرماندهی سپاه بابلسر و حضور در جبهه کردستان، از دیگر خدمات ارزشمند پرویز به شمار می‌رود.

او در سال 1363 در کسوت مسئول واحد پرسنلی و معاون یگان دریایی لشکر5 نصیر خراسان و مسئول محور، به ادای تکلیف پرداخت.

و سرانجام، پرویز در 22/12/1363 در هورالعظیم به درجه والای شهادت نائل آمد. پیکر پاکش نیز، با وداع همسرش «رقیه تیره‌گر» تا بوستان شهدای «آغوزبن» بابلسر بدرقه شد.