نام پدر : علی
تاریخ تولد :1343/03/05
تاریخ شهادت : 1363/12/23
محل شهادت : جزیره مجنون

وصیت نامه

 

                                             *وصیت نامه شهید اکبر مقری*

 

                                                                   بسم رب الشهدا

با درود و سلام به بنیان گذار دین اسلام و انسانیت حضرت محمد(ص) و با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران که آزادی را به ملت ایران هدیه کرد وبا سلام به امت همیشه بیدار ایران که با هوشیاری تمام توطئه های منافقین را خنثی کردند و با درود به رزمندگان همیشه جانباز، وصیت نامه ام را شروع می کنم از آن جائی که این بنده حقیر نتوانستم در طول این انقلاب اسلامی خدمتی بکنم و این جنگ را صدام این نوکر اجنبی برما تحمیل کرده فرصت را غنیمت شمردم تا بتوانم به این انقلاب اسلامی خدمت کنم. پروردگارا! بارالها! این بنده گناهکار تا به حال گناه می کردم اما براثر داشتن یک رهبر آگاه مرا از منجلاب گناه نجات داد. خدایا! این بنده گناهکار تابه حال تو را نشناختم تورا آن زمان شناختم که معجزات تو را دیدم، امدادهای غیبی را چه در جبهه و چه در پشت جبهه دیدم. پروردگارا! فقط یک چیز از تو می خواهم آن هم ایمان، همچنان که به تمام شهیدان که به تو پیوستند ایمان دادی این بنده حقیر را ایمان ده که آن چنان برای تو بجنگم و آن چنان برای تو بخروشم و آنچه که تو از این بنده خواستی آن خواسته های تو را برآورده کنم. پروردگارا! همچنان که پیامبر(ص) اسلام گفت: هر کسی صدای آه مسلمانی را بشنود و به او اعتنا نکند مسلمان نیست من هم صدایی از رهبرم را شنیدم که در سخنانش می گوید ای جوانها بروید جبهه ها را پر کنید بروید اسلام را یاری کنید. خدایا! بدان که من به خاطر مقام نیامدم فقط به خاطر رضای تو آمدم.

مادرم! سلام علیکم

اول از هر چیز می خواهم شیرت را بر من حلال کنی. اگر خدا این عبد خودش را به در گاهش قبول کرد یعنی کشته شدنم را قبول کرده تقاضا دارم گریه نکنید چون خودت مرا با تربیت اسلامی روانه جهاد کردی . اگر دیدی من، به جبهه رفتن اصرار زیاد داشتم مقصر خودت هستی چون آن تربیتی که فرزندت را کردی و مرا با اسلام آشنائی دادی حالا که پیرو اسلام شدم و اسلام هم در خطر است رفتم تا اسلام را یاری کنم حتی اگر به قیمت جانم تمام شود. مادرم! مبادا فکر کنی صدام مرا کشته نه این خیال باطل را بگذار کنار. اگر در عملیات به خاطر خدا کشته شدم بدان که عمرم تا اینجا بوده چون در جنگ احد این مسئله پیش آمد که بعضی از مادران شهید این گله را از پیامبر کردند و خدا هم گفته این ها بد فکر می کنند. اگر آن ها هم در احد کشته نمی شدند به مرگ طبیعی می مردند چه بهتر از این زندگی فانی رها شدند و به آن دنیا با عزت رفتند. مادر! در دعا هایتان امام را فراموش نکنید.

پدرم! سلام علیکم

اگر فرزند خوبی برایت نبودم، خدمتی به شما نکردم مرا ببخشید. اگر خداوند این لطف را در حق من و شما پدرم کرد و جان مرا در راه دینم گرفت خوشحال باش چون جان خود را در راه هدفم دادم و بی هدف کشته نشدم. پس آن روح اسلامی بر جان شما دمید و آن شیردلی که شما دارید در مقابل دشمنان گریه نکنید. شادی روح مرا می خواهید گریه نکنید چون منافقین با گریه شما شاد می شوند.

برادران عزیز! سلام.

گرچه برادری نبودم در نزد شما. گرچه بدی کردم. هرچند خدمتی می توانستم به شما بکنم نکرده ام. هرچند حرفهای آموزنده و انتقادهای سازنده به من می کردید من سر باز می زدم. بالاخره شما برادرانم خوبی مرا می خواستید از همه شما طلب حلالیت می نمایم و از همه شما می خواهم که مرا فراموش نکنید. برایم دعای کمیل بخوانید و از همه شما التماس دعا دارم. سلام مرا به تمام بستگانم و همسایه هایم برسانید. اگر ازمن بدی دیده اند مرا ببخشند. یک سال و نیم روزه قضا دارم اگر می توانید برایم بگیرید اگر نتوانستید از پولم به کسانی بدهید  می توانند روزه قضا را انجام دهند. نماز قضا هم زیاد دارم.

 در آخر از خانواده ام خواستارم کسانی که نماز نمی خوانند حق فاتحه خوانی بر سر قبرم را ندارند حتی از بستگانم باشند. سلام مرا به برادران انجمن اسلامی شهید توحیدی برسانید. امام را فراموش نکنید. سعی کنید در جلسه هایتان خودسازی باشد. از همه شما التماس دعا دارم. از همه برادران حزب الله خواستارم جبهه را خالی نکنند. امروز اسلام احتیاج به شما جوانان برومند دارد.

اگر پولی از من باقی ماند یک کمی از آن را در صورت امکان به انجمن اسلامی شهید توحیدی بدهید که صرف کتابخانه بکند. بیشتر را صرف جبهه کنید. اگر هم لازم دیدید در صورت امکان برای خودتان بردارید.

 

از همه شما خداحافظی می کنم.

 

 

10/8/1361