نام پدر : اسماعیل
تاریخ تولد :1340/01/26
تاریخ شهادت : 1359/07/27
محل شهادت : سر پل ذهاب

زندگی نامه

                        *زندگی نامه شهيد محمّدتقي مقدسي نياكي*

 

فرزند: اسماعيل

طلوع آفتاب زندگاني‌اش در تقدير «اسماعيل و اختر»، شادي مضاعفي براي دل اين زوج متديّن بود كه با پيشه كشاورزي، روزگار مي‌گذراندند؛ نورسيده‌اي با نام «محمّدتقي» كه در 26 فروردين 1340 در آمل به دنيا آمد.

محمّدتقی بعد از اَخذ مدرك ديپلم در دبيرستان «محمد طبري» زادگاهش، به حرفه لوله‌كشي روي آورد.

سپس، به روستاها مي‌رفت و در كار فنّي، به روستائیان خدمت مي‌كرد. او حتی، بخشي از پس‌انداز خود را نيز، صرف افراد بي‌بضاعت مي‌نمود.

محمّدتقي، علاوه بر دستگيري از ديگران، در خوش‌خلقي و فروتني نيز زبانزد بود.

«فاطمه» در مورد خصوصیات اخلاقی برادرش می‌گوید: «بسیار منظم بود. اگر جایی تمیز نبود، خودش دست به کار می‌شد. وابسته به هیچ حزب و گروهی نبود. می‌گفت: خودتان را از وابستگی‌ها پاک کنید و مطیع محض ولایت‌فقیه باشید. صبور بود و در سختی‌ها خم به ابرو نمی‌آورد. بسیار به پدر و مادر احترام می‌گذاشت. آن‌قدر که یک روز پدرم خواب بود و برای مغازه، بار برنج آمد، دلش نیامد پدر را بیدار کند. او با آن‌که سنی نداشت، کلید مغازه را آرام از جیب پدرم گرفت و به مغازه رفت، بار را به تنهایی خالی کرد و برگشت. پدرم که از خواب بیدار شد و فهمید، با ناراحتی گفت: کیسه‌های برنج سنگین بود! چرا بیدارم نکردی؟ سرش را پایین آورد وگفت: دلم نیامد!»

تحولات فكري محمدتقی، تحت‌تأثير شخصيت‌هايي چون، دكتر شريعتي و آيت‌الله مدرّس بود؛ تا جایی که، كتابخانه‌اي با نام ايشان داير كرد.

شركت در تظاهرات ضدّ رژيم، توزيع اعلاميه­هاي امام‌خميني و ترغيب جوانان به حضور در محافل انقلابي، از جمله فعاليت‌هاي اين نوجوان بابصيرت در آن روزها به شمار مي‌رود.

او همچنين در سركوب عوامل ضدّ انقلاب، در به آتش كشيدن كتابخانه «شهيد محّله» هم حضور فعال داشت.

محمّدتقي در 20/2/1359 با پوشيدن جامه پاسداري، در واحد تحقيقات سپاه آمل مشغول به خدمت شد. سپس به عنوان فرمانده دسته، راهی ميادين جنگي شد.

مادر در مورد اعزام به جبهه فرزندش می‌گوید: «یک بار به او گفتم که مریضم و نمی‌توانم کاری انجام دهم. پدرت دست‌تنهاست. دیگر نرو و نزد ما بمان. گفت: به دستور رهبرم باید بروم. گفتم: رفتی و شهید شدی، چه خاکی به سرم بریزم؟ چه کار کنم؟ خندید و گفت: هیچی! شعار بده: گل پر پر من، خمینی رهبر من!و دوباره خندید و رفت.»

در نهايت، محمدتقی در 27/7/1359 در سَرپل ذهاب، به ضيافت حق پيوست و با تشييع اهالي قهرمان‌پرور آمل، در «امام‌زاده ابراهيم» اين شهر به خاك سپرده شد. 


وصیت نامه

                                   *وصيت­نامه شهيد محمدتقي مقدس*

 

 فرزند اسماعيل

                                               به نام خداوند درهم كوبنده منافقان

الَّذينَ آمَنوا هاجَروا في سَبيلِ­الله بِاموالُهُم وَ أَنْفَسُهُم اَعظَمُ دَرَجَةً عِندَاللهَ وَ اولئِكَ هُمَ الفائِزون

كساني كه ايمان آوردند و سپس از سرزمين خويش هجرت كردند و در راه خدا از مال و جان خود جهاد كردند نزد خدا بزرگ­ترين مقام را دارند و هم اينان رستگارانند.

شهادت، به راستي اگر اين واژه را بشكافيم بدانيد از يك اقيانوس بيشتر معنا و مفهوم دارد. چه سعادتي بالاتر از شهادت كه به شهادت كه نصيب من مي­شود. من از خدا در اين سفر يك چيز را مي­خواهم و آن يك چيز شهادت است كه به من ارزاني بدارد. بالاترين مقام­ها را شهيدان دارا مي­باشند وَلا تَحسَبَنَّ الذينَ قُتِلوا في سَبيلِ الله أمواتا بَل اَحياء عِندَ رَبِّهِم يُرزَقون.

مپنداريد آنان كه در راه خدا كشته مي­شوند، مردگانند بلكه زنده­اند و روزي­شان در نزد خداي­شان محفوظ است. شهادت راهي است كه حسين (ع) آن را رفته است و ما كه فرزندان او هستيم بايد راهش را ادامه دهيم.

يك پاسدارم، پاسدار انقلاب اسلامي و بايد از اين انقلابي كه شهيدان بي­شمار در راه خدا ارزش داشته است پاسداري كنم تا مرز شهادت. مي­خواهم وقتي كه شهيد شده­ام تمام وجودم و امت اسلامي راه اسلام اصيل خميني آن بت­شكن تاريخ را ادامه دهند تا بتوانند روح شهيدان را شاد كنند.  نگذارند كه شرك و كفر بر ما مسلط شود. من دوست دارم وقتي كه شهيد شده­ام، براي من عزاداري تشريفاتي برپا نكنند و مخارج آن را به تهيدستان و بي­چاره­گان ببخشيد. حقوق ماهيانه مرا به صندوق سپاه واريز نمایيد. از تمام مردم مي­خواهم كه فقط به حرف­هاي امام خميني و فقط راه امام را بروند زيرا فقط راه او راه مستقيم و راه خداست. به تمام ضد انقلابيون و منافقين هشدار مي­دهم كه از كارهاي ضد اسلامي و منافق­گرانه دست برندارند و اگر برنداشته­اند ملت مسلمان ايران مواضع آن­ها را درهم مي­كوبند آن­ها را نابود خواهند كرد.

به گفته آيت­الله طالقاني هر كسي كه سد راه انقلاب شود و در مقابل اين انقلاب بايستد، هلاك خواهد شد چه ضد انقلاب باشد، چه منافق (مجاهدين خلق) و به تمام دوستاني كه از سازمان مجاهدين و خلق طرفداري مي­كنند كه اين سازمان به قول امام منافق است و منافقين سعي مي­كنند روحانيتي كه به شاه و آمريكا و شوروي نه گفته­اند، آن­ها را از بين ببرد و از ميان بردارد. برادران شما به چهره منافق­گرانه اين سازمان پي نبرده­ايد. خود مي­زنند بعد مي­گويند كه شهيد سازمان است. يكي ديگر با موتور به تير برق مي­خورد و مي­ميرد بعد مي­گويند اين شهيد سازمان است. خوب به كارهايي كه مي­كنند فكر كرده و دست از اين منافقين برداريد.

 بسم الله الرحمن الرحيم. إذا جاءَ نَصرُاللهِ وَالفَتح وَ رَأيتَ النّاسَ يَدخُلونَ فِي دينِ­اللهِ أفواجا فَسَبِّح بِحَمِد رَبِّكَ وَاستَغفِره اِنَّهُ كانَ تَوّابا.

                                                                                          پاسدار اسلام محمدتقي مقدس