نام پدر : رمضانعلی
تاریخ تولد :1336/06/10
تاریخ شهادت : 1364/11/23
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

*وصيتنامه شهيد سعيد معصومي*

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

درود خدا بر پيامبران، امامان و نايب بر حق مهدي (عج) روح الله (خميني بت شكن) و شهيدان تاريخ خونين اسلام و انقلاب اسلامي ايران.

نابود باد استكبار جهاني و بر فردي كه فكر استعمار و استثمار را دارد و خائنين اسلام و مسلمين.

اي مسلمانان زمان‌ آن رسيده است كه براي جاري شدن حكم خدا بپا خيزيد و اگر سلاح نداريم مشت ها را گره كرده و با صداي بلند فرياد زنيم و ستمگران و ظالمان را رسوا كرده و تا آخرين نفس ايستاده تا از صفحه روزگار برداشته شوند و اگر نتوانستيم كشته شديم چه بهتر كه كشته شدن در راه خدا نعمتي بزرگ و فوزي عظيم است.

زمان آن رسيده است كه از خفت و خواري بيرون بيائيم و جهت ياري مستضعفان و اسلام و مسلمين دفاع نموده تا از قيد و بند و اسارت ننگين دشمنان نجات يابيم و اگر چه شهيد شديم سينه ها شكافته شده و بدنها تكه تكه ننگ ابدي براي دژخيمان در طول تاريخ ثبت مي گردد و هميشه ملعون درگاه خداوند بوده و هستند و بدانند كه انقلاب اسلامي مانند زنجيره اي بر گردن آنها آويخته شده و آنها را نابود مي كند.

دشمنان انقلاب اسلامي كه دارند قرآنها را آتش مي زنند و مسلمانان را قتل عام مي كنند جهت حرمت خون شهيدان به نداي نائب بر حق مهدي (عج) امام امت لبيك گوئيم و ياران وي را ياري رسانيده تا اسلام پيروز شود خدايا آنچه مي خواهي به من عمر دهي به عمر امام بيفزاي كه مستضعفين و مسلمانان جهان در انتظاريد كه كي از قيد و بند و اسارت ظالمان رهائي پيدا مي كنند پدر و مادر مهربان برايم رنج و سختي كشيديد و هيچ وقت روز خوشي را نداشتيد و من هم نتوانستم به شما خدمت كنم مرا مورد عفو قرار دهيد چون انسان وقتي كه بدنيا آمده به عنوان جانشين خداوند در روي زمين است چطور در خانه بنشيند و سكوت اختيار كند و از اسلام دفاع نكند هرگز.

برادرانم مي خواهم كه از اسلام و مسلمين دفاع نموده و به فرزندان خود نصيحت كنند كه ادامه دهنده راه شهدا باشند و هميشه با هم متحد باشيم و رفتار انساني داشته باشيد و به فرزندم حمزه دروغ نگوئيد و بگوئيد كه پدرش در چه راهي گام برداشته تا ايشان هم درس عبرت بگيرند به شما يادآوري مي نمايم كه مزاحم زندگي زنم نشويد آنطوري كه صلاح مي داند البته مغاير با موازين شرعي و اسلامي نباشد زندگي كند هر چند كه رسالت سنگين بر دوش را نتوانستم خوب اداء نمايم.

اميدوارم كه خداوند متعال مرا مورد عفو و طلب مغفرت درگاهش قرار دهد ضمناً يادآوري مي نمايم كه فرزند خود حمزه را به عنوان وصي اينجانب و زنم به عنوان ناظر مي باشد.

در صورت توفيق شهادت مرا در زادگاهم روستاي قاجار خيل دفن نمائيد.

(ربنا آمنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار)

آيا از گناهان ما درگذر- زشتي كردارمان بپوشان- هنگام جان سپردن ما را با نيكان محشور گردان.

 

به اميد آزادي قدس از چنگال صهيونيزم

برادر كوچك شما

سعيد معصومي

به تاريخ 16/7/1364


زندگی نامه

سعید معصومی قاجاری

فرزند: رمضانعلی

شهید «سعید معصومی قاجاری» در دهم شهریور سال 1336 در روستای «قاجارخیل» ساری در خانواده ای مومن و متدین به دنیا آمد. پدرش «رمضانعلی» کشاورز و مادرش «هاجر» خانه دار بود. او در دامان پدر و مادری متعهد و براساس آموزه های دینی رشد و پرورش یافت. و از 7 سالگی  در مدرسه ی زادگاهش درس خواند و راهنمایی را را در مدرسه ی «6بهمن» سابق در ساری سپری کرد و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان «پهلوی سابق»این شهر در رشته ی علوم ریاضی ادامه داد.

پدرش رمضانعلی، از خوی و خصلت پسرش می گوید: «او با خوشاوندان و همسایگان روابط حسنه ای داشت و با آن ها به انصاف و عدالت رفتار می کرد. احترام زیادی هم برای شان قائل بود. هرگز کسی را از خود نمی رنجاند، به گونه ای که اکنون همه از او به نیکی یاد می کنند.«

او که از کودکی با تعالیم دین و ارزش های اسلامی آشنا گردید، در نوجوانی همواره در انجام فرایض واجب و ترک محرمات، اهتمامی ویژه داشت. علاوه بر آن در ادای اعمال مستحبی نیز کوشا بود.

پدرش در خصوص فعالیت های انقلابی اش می گوید:

«او در روزهای پر فروغ انقلاب از طریق رسانه ها، نوار سخنرانی و مکتن اعلامیه های امام خمینی با حقیقت این نهضت اسلامی آشنا شده بود، همواره از ولایت فقیه به عنوان عامل اصلی نجات و تعالی بخش جامعه اسلامی یاد می کرد. وی همچنین در پاسداری از آرمان های امام خمینی و دستاوردهای انقلاب نیز تاکید فراوان داشت.»

سعید با تشکیل بسیج، فعالیت هایش را در راستای تشریح اهداف انقلاب و ترغیب و تشویق جوانان به حضور در صحنه های سیاسی و دینی بخشید. علاوه بر آن با طرح مباحث سیاسی روز و ایجاد یک فضای مباحثه به مقابله با معاندین نظام می پرداخت.

وی در تاریخ 27/6/59 به عضویت سپاه در آمد و با تعهدی عمیق تر به ادای تکلیف مشغول شد.

او در اسفند سال 60 در کِسوتِ فرماندهی به جبهه مریوان عزیمت کرد. او سپس در 3/5/61 به سِمتِ فرماندهی گروهان شناسایی منصوب شد. نا گفته نماند در همین سال در جبهه موسیان آسیب دید و مدتی در بیمارستان بستری بود.

در سال 64 نیز با همین عنوان، در میادین نبرد با دشمن، رشادت ها از خود به یادگار گذاشت.

شهید معصومی در 23 بهمن سال 64 در آخرین آوردگاه عملیاتی والفجر 8 در «فاو» جام شهد شهادت را نوشید و به وصال معبود دست یافت.