نام پدر : نعمت
تاریخ تولد :1339/10/19
تاریخ شهادت : 1366/02/04
محل شهادت : بانه

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد مختار اميري لولاكي*

 

نام پدر: نعمت

پدرش «نعمت»، كشاورز و دامدار بود و مادرش «ام­كلثوم»، خانه­دار. زوج زحمتكشی كه در سال 1339 چشم به راه تولد ششمين ثمره زندگي­شان بودند. نوزادي با نام «مختار»، برخاسته از طبیعت زیبای «لولاك» سوادکوه.

دوره ابتدائی مختار در دبستان زادگاهش گذشت. سپس با گذر از مقطع راهنمایی در مدرسه «شهيد ديالمه» فعلی زيرآب، موفق به اخذ ديپلم رشته اتومكانيك در هنرستان «شهيد شريف واقفي» فعلی قائمشهر شد.

او  در کنار  تحصيل، به حرفه نقّاشي ساختمان نيز مشغول بود.

این فرزند نیک­سیرت که هماره خود را به زیور فضائل انسانی میآراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در اطاعت­پذیری از آنان، پیشتاز. علاوه بر آن، به سبب خوش روئی و ملاطفت در رفتار با دیگران، از محبوبیتی ویژه نزد آن­ها بهره داشت.

مختار که پرورش­یافته یک تربیت دینی بود، در ادای فرائض واجب و مستحب کوتاهی نمی‌کرد و از انجام محرمات نیز، اجتناب می­ورزید. قرآن، این مصحف روح­بخش را نیز پیوسته به گوش جان می‌سپرد و در عمل به فرامین آن، اهتمامی دیگرگونه به خرج می‌داد.

در ایام انقلاب، حضور در جلسات فرهنگي و مذهبي و راهپيمائي­هاي ضدّ رژيم در قائمشهر، از جمله فعاليت‌هاي انقلابي مختار به‌شمار مي­رود.

مختار در دستگيري منافقين در لولاك نيز، با نيروهاي انقلابي همكاري داشت.

«رمضان‌علی اسدپور» از دوست دیرینش چنین می‌گوید: «مختار در یکی از درگیری‌ها، با همکاری دیگر نیروهای حزب‌اللهی، منافقین را از پل جوارم زیرآب به عقب راند. حتی در یکی از جلسات سخنرانی آقای حجازی (نماینده شورای اسلامی مردم تهران)، مبنی بر ریشه‌کن کردن عناصر ضد انقلاب در قائمشهر حضور داشت.»

مختار بعد از طي خدمت سربازي در نيروي زميني سپاه در ستاد مشترك، در 7/11/1365 به عضويت سپاه در آمد و به عنوان تخريب­چي مشغول به كار شد.

او كه برای مدّتي در جبهه سومار حضور داشت، در تاريخ 8/11/1365 به منطقه ماووت عزيمت كرد.

و سرانجام، مختار در 4/2/1366، طي عمليات كربلاي 10 و در منطقه ماووت، جامه سرخ شهادت را به تن كرد. جسم پاكش نيز با بدرقه همسرش «ام­البنين اسدپور»، در امام­زاده عبدالحق زيرآب به خاك آرميد.

«علی‌محمد برزگر» از هم‌رزم دیرینش چنین می‌گوید: «قبل از آخرین اعزام، به همسرش سفارش کرد که اگر فرزندم دختر بود، اسم او را «زینب» بگذار و زینب‌وار تربیتش کن. دخترش چهل روزه بود که پدر به شهادت رسید.»

آقای برزگر در ادامه می‌گوید: «چون مختاراز نظر قدرت بدنی قوی بود، او را در عملیات کربلای 10 به عنوان مسئول تخریب انتخاب کردند. گروه وی اولین تیم اعزامی بود که به منطقه مورد نظر رسید. بعد از شهادتش، فرماندهان اعلام کردند که ما با زحمات و تیزبینی شهید امیری بود که در ماووت به پیروزی رسیدیم.» 


وصیت نامه

 

                                              *** بسم الله الرحمن الرحیم ***

وَ لا تَقُلُوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیلِ اللهِ اَمواتٌ بَل اَحیاءٌ وَ لکِن لا تَشعُرُون (سوره بقره آیه 153)

و آن کسی را که در راه خدا کشته شده مرده مپندارید بلکه او زنده ابدی است ولیکن همه شما این حقیقت را در نخواهید یافت.

با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت امام زمان و نائب بر حقش امام خمینی و قائم مقام رهبری حضرت آیت الله منتظری . با درود و سلام به ارواح پاک و طیبه شهدای اسلام و گلگون کفنان جنگ تحمیلی و با درود و سلام بر     خانواده های معظم شهدا و مفغودین و اسرا و با سلام و درود بر آنانکه با خون خود نهال انقلاب اسلامی را یاری کرده اند.

اینجانب مختار امیری لولاکی فرزند مرحوم نعمت ساکن فعلی زیراب محل تولد رستای لولاک لبیور متولد 1339 برخود لازم دانستم که چند کلمه ای وصیت به عنوان وصیت نامه در این ورقه بنگارم تا بدینوسیله سفارشهای خود را به خانواده ام و به اقوام و خویشان و به امت حزب الله نموده باشم.

بنده دوران ابتدائی را در روستای ولیلا و دوران راهنمائی را در شهرزیراب گذراندم و پس از آن جهت ادامه تحصیل در دوران متوسطه به هنرستان قائمشهر رفتم و دیپلم اتو مکانیک را در سال 1360 در خرداد ماه قبول شدم و پس از آن به خدمت مقدس سربازی اعزام و بعد از 2 سال خدمت دوباره به وطنم بازگشتم خدایا تو شاهد و گواه بودی که با چه مشکلات مادی دست و پنجه نرم کردم تا به اینجا رسیدم. اما بعد از خدمت سربازی ازدواج نمودم و زندگی نوینی را با همسرم شروع نمودم. و در سال 1365 چون برادران عزیز بسیجی و رزمندگان دلیر اسلام را دیدم که مانند گلی هر روز پرپر می شوند و به خاک و خون می افتند و از طرفی این آیه قرآن از سوره بقره آیه 217که می فرماید: آنانکه به دین اسلام گرویدند و از وطن خود هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند اینان امیدوار و منتظر رحمت خدا باشند که خدا بر آنان بخشاینده و مهربان است و با توجه به اینکه خداوند ما را به جهاد تأکید می کند خود را مهیای رزم با کافران نمودم تا هجرت کنم به سوی حق و به سوی آنکه ما را آفرید. و در عمل کاری کنم که پیرو حسین ابن علی (ع) هستم. ای کسانی که در ماه محرم در حسینیه ها جمع می شوید و بر سینه هایتان می کوبید و حسین حسین می کنید و حتی بعضی موقع ها از سینه هایتان خون می چکد و به خدا اگر جاه طلبی و مقام طلبی و شهرت شما باشد ارزش ندارد و اگر راست می گوئید طرفدار حسین (ع) هستید پس بیائید نائب امام زمان که در حال اجرای دستورات حسین ابن علی (ع) می باشد او را یاری کنید. و شما ای دولتمردان و شما ای مسئولان جمهوری اسلامی هرگز نگذارید خون شهیدان که صادقانه به جبهه ها می روند به هدر رود من همیشه از تورم و گرانی و بی بند و باری در بعضی از ادارات و مؤسسه های دولتی رنج می بردم. و به هر اداره که می رفتم اگر چنانچه حزب اللهی ها را می دیدند او را رد می کردند و حتی مسائل بی ربطی هم می زدند و مسئولین را تضعیف می کردند و در مملکت ما که جمهوری اسلامی است باید جلوی این مسائل را بگیرد.

و ای کسانی که در دنیا به هیچ معتقد به خدا و قرآن و اسلام نیستید شما را دنیا مغرور نکند. چون بینی که کافران شهرها را در تصرف دارند دنیا متاع اندکی است و پس از این جهان منزلگاه آنان جهنم است و چقدر آنجا بد منزلگاهی است.

ای اهل ایمان! در کار دین صبور باشید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و مهیا و مراقب کار دشمن بوده و خداترس باشید که پیروز و رستگار گردید.

سخنی دارم با برادران پاسدار: این عزیزان همیشه در سنگر. شیران روز و زاهدان شب ای عزیزان! هر چند من نتوانستم دین خود را کاملاً در جهت تداوم اسلام و قرآن ادا نمایم ولی از شما برادران خوبم انتظار دارم که نگذارید خون شهدا را پایمال کنند و عده ای هستند که می خواهند از خون شهدا استفاده کنند اما شماها ای برادران جلوی اینگونه افراد را بگیرید.

وصیتم به مادرم: مادر جان! می دانم که چه زحمتها و چه خون و دلها در جهت بزرگ نمودن من کشیدی و دوست داشتم در کنارت باشم و شما را پرستاری نمایم. بر خود تکلیف الهی دانستم به جبهه بروم و این کار را مقدم تر از آن دانستم انشاءالله مرا می بخشید و شیرتان را بر من حلال می کنید. و در سر جنازه ام گریه نکنید که خدای ناکرده دشمنان اسلام و منافقین کوردل خوشحال شوند.

اما برادران و خواهران عزیزم! در نبودن من هیچ نگرانی به خود راه ندهید و در موقع گریه کردن به یاد علی اکبر و      علی اصغر و ابوالفضل کربلا بیفتید و به یاد آنها اشکهایتان را سرازیر نمائید. اگر چنانچه یک روزی دلتان گرفت به مزار شهدا بیائید. و بر سر مزارم بنشینید و یادی از من بکنید. و صبر داشته باشید که خدا دوستدار صابرین است.

اما تو ای همسرم! تو خودت می دانی که من شیفته خدا بودم و به سوی او رفتم پس هیچگونه ناراحتی به خود راه مده و اگر چنانچه فرزندم به دنیا آمد و بزرگ شد و یک روزی ازت طلب بابا کرد به او بگوئید که بابایتان زنده است و در نزد خدا روزی می خورد. و از چگونگی خبر شهادت من او را کاملاً مطلع سازید و او را آنگونه تربیت کنید که در راه من و دیگر شهدا را ادامه دهد. و به راه کفر نرود انشاءالله تربیتی او را خواهی کرد که حسین گونه یا زینب گونه باشد.

در صورت شهادت مرا در امام زاده عبدالحق زیراب در کنار دیگر شهدا دفن نمائید.

مرگ بر آمریکا- شوروی- اسرائیل و مرگ بر منافقین و صدام

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

" والسلام "

***برادرتان مختار امیری***

15/12/1365

**************************************