نام پدر : قنبر علی
تاریخ تولد :1346/03/09
تاریخ شهادت : 1362/08/25
محل شهادت : مریوان

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید ناصر مصطفی زاده*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم که تا پای جان تابع و پشتیبان ولایت فقیه باشید. به یکدیگر خوبی کنید  و زندگی را آنگونه ادامه دهید که خدا و قرآن و پیامبرخدا گفته اند. ساده زیست باشید و از تجملات دوری کنید. دعاهای توسل و ندبه و کمیل را به پا دارید. دنباله رو روحانیت متعهد باشید و در کارهای خود مسیری را انتخاب کنید که دنیا دوستی در آن نباشد. از خواهرانم می خواهم که حجاب خود را رعایت کنند.


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

ناصر مصطفی زاده

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1346، آمل (روز بعثت پیامبر (ص) متولد شدند)

3- نام و شغل پدر :

قنبرعلی، آزاد

4- نام و شغل مادر:

عذرا پور عباسعلی عمران، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

شش فرزند. فرزند سوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

ایشان در یک خانواده متدین و با ایمان در سال 46 همزمان با سالروز بعثت پیامبر(ص) در آمل متولد شدند، ایشان در سن کودکی در کنار پدر و مادر خود به مسجد می رفتند و نماز و قرآن را یاد گرفتند. ایشان تا سال چهارم ابتدایی بیش تر تحصیل نکردند و به علت مشکلات اقتصادی و تحصیلی ترک تحصیل کردند و کارگری و کشاورزی می کردند. ایشان عضو فعال انجمن و پایگاه بودند و طی چند مرحله اعزام به جبهه به شهادت رسیدند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان آیت الله فرسیو آمل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

کارگری و کشاورزی

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

بعد از سال چهارم ابتدایی به علت مشکلات اقتصادی و تحصیلی دیگر ادامه تحصیل نداد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

ایشان در خانواده فردی مهربان و خوش رفتار بودند و به همه احترام می گذاشتند و به پدر و مادر خود بسیار علاقمند بودند و در کارها به آنها کمک می کردند.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در پایگاه بازیارکلاء و انجمن اسلامی و جهاد فعالیت می کردند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

11/11/61 الی 4/2/62 سپاه آمل لشکر 25 کربلا. مریوان

27/2/62 الی 11/6/62 سپاه امل لشکر 25 کربلا. مریوان

10/7/62 الی 25/8/62 سپاه آمل لشکر 25 کربلا. مریوان

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

دو ماه و 25 روز

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

25/8/62، مریوان. اصابت تیر مستقیم

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

2/9/62، امام زاده ابراهیم(ع) آمل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

مادر شهید: آن زمان ها باید با کوپن می رفتیم وسیله می گرفتیم. زمان شهید رجائی من به او کوپن می دادم و می گفتم برادرت کوچک است و من هم نمی توانم بروم تو برو وسیله بگیر، آن موقع کوپن مرغ می دادند او می رفت مرغ می گرفت و می آمد و می دیدم مرغ کم است به او می گفتم چرا کم گرفتی کوپن را چه کار کردی می گفت گم کردم، بعد از دو روز به من می گفت :«مامان یک چیزی را به تو بگویم ناراحت نمی شوی» می گفتم بگو می گفت:« من کوپن ها را گم نکردم. آن را به پیرزن یا به یک نفر بی بضاعت دادم آن روز به تو راستش را نگفتم چون عصبانی می شدی الان دارم به تو راستش را می گویم.»

اولین باری که می خواست برود به جبهه پدرش راضی نبود او باید رضایت نامه می بردولی پدرش امضا نمی زد و یک روزی که پدرش خواب بود او انگشت پدرش را جوهری کرد و پای برگه را انگشت زد و برد بسیج تحویل داد و ثبت نام کرد.

یک روز من داشتم حیاط را جارو می زدم که صدای اذان را شنیدم او آن موقع تازه مرخصی آمده بود به من گفت:« مامان صدای اذان را نمی شنوی؟» گفتم چرا می شنوم گفت :« پس چرا کارت را ول نمی کنی و نماز نمی خوانی،  کار به درد تو نمی خورد این نماز است که در روز قیامت به درد تو می خورد جارو را ول کن و بیا نمازت را بخوان به کار بگو نماز دارم به نماز نگو کار دارم کارت را بعدا می توانی انجام دهی ولی نمازت را باید اول وقت بخوانی.»

 


زندگی نامه

اسکن زندگینامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد