نام پدر : سید ابوالقاسم
تاریخ تولد :1343/07/20
تاریخ شهادت : 1364/11/24
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

سید عباس مصطفی نژاد

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

20/7/1343، شهرستان بابل

3- نام و شغل پدر :

سید ابوالقاسم، آزاد ( مغازه دار بود.)

4- نام و شغل مادر:

ربابه شافعی، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

 دو برادر، دو خواهر، فرزند سوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

مادرو پدرشهید:ایشان خواهرانش را جمع می کرد برای آن ها سینه زنی می خواند و اهل نماز بود.ایشان نسبت به مسائل مذهبی پای بند بود و بچه های کوچولو را جمع می کرد اصول دین را و قرآن را یاد می داد. خیلی اهل تقوا بود. همه شب نماز شب می خواند

سید علی - برادرشهید: با توجه به این که ایشان تجوید قرآن  در محل داشتند به بچه ها می آموختند. من و برادرم از او قرآن را آموختیم و زبانزد  فامیل و دوست ها بود.  سفارش به شرکت در نماز جماعت می کرد. در نامه هایی که از جبهه می نوشت برای ما بیشتر سفارش به رعایت حجاب می کرد

از خردسالی اهل تقوا و قرآن و نماز بودند. سفارش به نماز اول وقت می کرد

معصومه بیگم- خواهرشهید: ایشان همیشه با صوت زیبا و دلنشین نماز شب می خواند و من گاهی با صدای ایشان بلند می شدم.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

ایشان اول تا سوم ابتدایی در مدرسه حافظ سپری کردندو سال چهارم و پنجم ابتدایی را در مدرسه نمونه خواند.

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

سه سال راهنمایی را در مدرسه آزادی در بابل گذراند.

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

ایشان اول نظری در رشته تجربی را در مدرسه امام و سال  دوم و سوم نظری و سال چهارم نظری را در دبیرستان شهید چمران بابل گذراند.

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه :

دانشکده نفت آبادان. رشته پالایش ، مهندسی شیمی در اهواز خواند. ایشان سال سوم دانشجویی شهید شد.

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید شد و ادامه نداد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

حضور داشت.

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

مادر و پدرشهید: ایشان بیشتر رازها را به من می گفت. بچه سنگین و متین بود و حرفی بیهوده نمی زد. خیلی به ما احترام می گذاشت و دوست داشتنی بود

سید علی- برادرشهید: ایشان به پدر و مادر خیلی احترام می گذاشت و حتی به ما هم سفارش می کرد. اهل غرور و تکبر نبود و همیشه موقع سلام کردن پیش قدم می شد. اوقات فراغت بیش تر  به ورزش و والیبال  می پرداخت.

کلثوم بیگم- خواهرشهید: ایشان همیشه لبخند به لب داشت و احترام هر کسی را نگه می داشت. با مادرش ارتباط بیش تری داشت.

معصومه بیگم- خواهرشهید: تمام حرف ها و کارهایش جاذبه بود. هر کاری می خواستیم بکنیم از او نظر می پرسیدیم.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

پدرشهید: ایشان در آن زمان با منافقین مبارزه می کرد حتی در یک درگیری منافقین عباس را می گیرند که او کاراته باز هم بود  و با دستانش منافقین  را زد و فرار کرد آن ها از دور سنگ می زدند و سرش زخمی شد و وقتی که خانه آمد او را به بیمارستان بردیم پانسمان کردیم.

سید علی- برادرشهید: ایشان قبل انقلاب سن کمی داشتند و در راهپیمایی ها  شرکت می کرد.

 

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

کلثوم - خواهرشهید: ایشان در بسیج محل کمک می کرد و بچه های محل در زمینه درسی ( زبان و ریاضی) که ضعیف بودند می آمدند پیش او یاد می گرفتند . ایشان به بچه ها قرآن هم آموزش می داد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

ایشان اولین بار در سال 63 یعنی در سن 20 سالگی از بسیج اهواز ( زمانی که دانشگاه بود.)بسیجی عازم شد به عملیات بدر که مسئول فرهنگی بود.

اعزام کننده: سپاه ، محل اعزام: اندیمشک

یگان خدمتی: لشکر 7 ولی عصر

مسئول تعاون و مسئول تبلیغات  گردان. عملیات والفجر 8 که اعزام شد به فاو

3- مجموع مدت حضور در جبهه :ـــــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

مسئول تعاون و مسئول تبلیغات  گردان

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

ایشان در عملیات بدر بر اثر ترکش به کمر و گردن و دست مجروح شدند که به مدت 10 روز در خمینی شهر در بیمارستان بستری شد.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

24/11/64 در فاو، عملیات والفجر 8 بر اثر اصابت ترکش توپ به شهادت نایل شد.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

20/12/64 تشییع شد و آرامگاه معتمدی بابل دفن شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

معصومه بیگم - خواهرشهید: آخرین بار مامان به او گفت که نرو. فرمانده گردان اش به او گفت: چرا ناراحتی سید؟او برگشت گفت:« مادرم راضی نیست که به جبهه بروم.» فرمانده به او سه روزی مرخصی داد که بیاید از مادرش حلالیت بطلبد. سه روزی را که این جا بودجلوی پنجره معصومانه بود و انگار مال این دنیا نبود و یک حالت نورانیت داشت. به مامان گفت :« اگر من رفتم حلال کن و زینب وار باشید و جلوی دشمن گریه نکنید» بعد مادرم پیشانی او را بوسید و او انگار خبر داشت که آخرین باری  است که با ما وداع کند.

کلثوم- خواهرشهید: از دانشگاه پیش خانواده بر می گشت در مساجد با بسیجی ها همکاری می کرد و به محصل ها و دانشجوها در درس هایشان همکاری می کرد حتی با بچه های کوچک 8 الی 10 سال نشست و برخاست داشت و با آن ها صحبت می کرد و آن ها را تشویق به نماز و قرآن می کرد و دست آن ها را می گرفت می برد مغازه قنادی برای شان بستنی  می خرید  و تشویق شان می کرد.


وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحيم               وصيت نامه اينجانب به اهل خانواده:
السلام عليك يا ثارالله السلام عليك يا بقيه الله السلام عليك يا روح الله السلام عليكم ايها الشهدا جميعا و رحمه الله و بركاته.
محضر خانواده عزيز و معظم القدرم سلام عليكم اميد آن ميرود كه حالتان خوب باشد تا انشاالله همواره مطالبه عاقبت به خيري را از خداي تبارك و تعالي كرده باشيدو اميدوارم از اينكه در طول زندگي فرزندي خوب براي شما نبودم مرا ببخشيد و مرا عفو كنيد.
مادر عزيز و پر بهاي من شما در طول عمرم از كودكي تا به كنون برايم زحمت كشيدي و من چيز قابل جبراني براي تو نداشتم و نتوانستم يك فرزند خوبي براي تو باشم مادرم كودك و ناتوان بودم و شما بوديد كه در نيمه هاي شب از من پرستاري مي كرديد،و مرا در آغوش پر مهر مادريت مي گرفتي و نوازشم مي كردي،مادرم وقتي كه مريضي سراغ من مي آمد اولين كسي كه دلش به حالم مي سوخت و در پي بهبود من بود تو بودي،مادر عزيزم من اين همه مهر و محبت را كه در حق من كردي هرگز فراموش نمي كنم،اي ميوه دلم مادر،بخدا قسم در همه حال بياد تو هستم و با خود اين جمله را مي گويم، كه اي عباس مادرت در حق تو خوب مادري كرد ولي در ازايش تو خوب فرزندي نكردي،مادرم تو بودي كه هميشه مرا به خير و صلاح در امورات دنيوي راهنمائي ام مي كردي،و تو بودي كه هميشه به من سفارش مي كردي كه همواره بياد خدا باشم مادرم من از يادم نميرود وقتيكه خواستم وارد دانشگاه شوم تو مرا در يك گوشه تنها نشاندي و به من گفتي عباس مبادا فكر دنيا به سرت بزند،مبادا پول و امورات دنيوي تو را از ياد خدا جدا كند،و من ديده بودم كه شما دستهايت را به سمت آسمان دراز كردي و فرمودي كه خدايا تو مي داني كه خوشحالي من در رابطه با فرزندم از ديد مقام و پول و امورات دنيوي نيست مادرم من يادم نمي رود در آن زمانيكه مجروح شده بودم تو مرا با آن حال ديدي دستهايت را رو به آسمان نمودي و فرمودي خدايا دوست دارم كه فرزندم عباس در جبهه شهيد شود،مادر عزيز وپر بهاي من به خدا قسم من هميشه به وجود تو افتخار مي كنم و مي گويم كه خدايا شكرت مي كنم كه مادري به من اعطا كردي كه همانند شيرزن كربلا،مادرم عزيزترين زن بعد از مادرم فاطمه الزهرا(س) برايم تو بودي،مادرم بدان من عباس جنازه ام به تو نخواهد رسيد لذا از تو خواهش مي كنم كه هرگز از خداي تبارك و تعالي تقاضاي جنازه ام را نكن، مادرم اگر مي خواهي كه دل مرا به درد نياوري هرگز از خدا و امام حسين(ع) تقاضاي جنازه ام را نكن، مادرم بدان كه من عباس انشاالله سرم از پيكر جدا خواهد شد و من هنگام شهادتم انشاالله مادرم زهرا (س) ......من خواهد آمد و سرم را به بالين خويش خواهد گرفت وقتي ...ديدم سلام تو را به او خواهم رساند مادر عزيزم شايد اين ....برايت پيش آيد كه چرا اين تقاضا را از خدا مي كنم براي ....كه زماني شنيدم كه جنازه مفقو د الاثرهارا امام حسين(ع) ......مباركش غسل مي دهد و كفن مي كند و با دست مباركش به خاك .....سپرد، وقتي اين مقام عظمي نصيبم شود چطور....فيض عظمي را از دست بدهم مي دانم بر تو تحمل اين مطلب .....مشكل است ولي مادرم تو را به جان مادرم زهرا(س) قسم مي دهم كه صبر پيشه كن،وقتي كه اين خبر به تو رسيد وضو بساز و نماز شكر به جاي آور و خدا را قسم بده كه اين قرباني را از تو بپذيرد مادرم تو را قسم مي دهم به آن كسي كه نزد تو آبرو و احترام دارد كه شير پاك و مطهرت برمن عباس حلال كن خدايا تو را به جان مادرم زهرا(س) تو را به پهلوي شكسته مادرم زهرا(س) و تو را به قطرات پاك خون امام حسين(ع) قسم مي دهم كه مادرم را با مادر بزرگوارم زهرا(س) و زينب كبري  (س) محشور كني، و خدايا به مادرم صبر حضرت زينب(س) اعطا كن.
و حال تكه كلامي با پدر بزرگوار و پر مهر و محبت خود،اي پدر عزيز و گرانمايه ام در طول زندگي كه مرا تربيت مي كردي بدي را كه از من ديدي مرا عفو كن،پدر عزيزم شما حق بسيار بزرگي در گردن من داري در حالي كه من نتوانستم ذره اي از اين حق عظمي را جبران كنم،پدرم من اين جمله را باليقين مي دانم كه مرگ من در تو اثر مي كند اميدوارم كه اين يك اثر مثبت و مفيد باشد پدرم در زندگي يك پدر خوبي برايم بودي و من از شما مي خواهم اين رضايت خودتان را كه نسبت به فرزند خودت داشتي حفظ كني پدرم رسول خدا مي فرمايد دعاي چهار تن سريعا به استجابت مي رسد كه يكي از آنها دعاي پدري است كه در حق فرزند خويش مي كند،پدرم دعا كن و از خدا بخواه كه مرا در جوار خودش و در جوار محمد و آل محمد قرار دهد.پدرم بعد از مرگ من اميدوارم كه استوارتر و محكم تر در امورات ديني شوي و انشاالله خداوند به شما مقامي لس عظيم دهد و شما را در جوار خويش جاي دهد، و شما را در جوار محمد و آل محمد محشور كند انشاالله خدايا به پدر بزرگوارم صبر حضرت ايوب(ع) را اعطا نما و بعد از من او را محكم تر گردان.
و كلامي قصار با اهل خانواده خويش دارم:
برادران و خواهران عزيز و پر لطافت من بر شما سلامي گرم و پر محنت و بلا را از راهي دور با تني خسته بر شما مي فرستم اميدوارم كه اين سلام گرم را از من عباس بپذيري،....و علي جان شما را علاقه اي بس عظيم داشتم،علي جان من تو را بسيار دوست مي داشتم و هميشه وقتي تو را مي ديدم خوشحالي در چهره ام نقش مي بست و به وجود تو افتخار.....اميدوارم درست را بخوبي بخواني و در هر كجا مه هستي پي جلب رضاي پروردگار خويش باش رضا جان به تو عشق مي ورزم و هميشه تو را به عنوان يك من حقيقي در ......خويش مي دانستم،علي و رضا و اهل خانواده محترم من به شما مي كويم كه اگر مي توانيد شبها را براي عبادت خداي برخيزيد و شب سر به سجده بگذاريد و بدانيد كه شبها درهاي رحمت خداوند باز مي شود و اين لحظات را از دست ندهيد من هميشه در حق شما خصوصا پدر و مادر عزيزم دعا مي كردم اي اهل خانواده ام من اميد وارم كه اموال و امورات دنيوي شما را از مسيرالي الله خارج نكند.
و شما اي خواهران عزيز و محترم من به شما سفارش مي كنم كه آن كاري را انجام دهيد كه قلب مادرمان زهرا(س)را بدرد نياوريم و من هميشه براي خوشبختي و عاقبت به خيري همه شما دعا مي كنم واز خداي تبارك و تعالي موفقيت همه شما را مطالبه مي كنم.
مادر عزيز و پدر بزرگوارم و اي اهل خانواده محترم من/شما مي دايند كه حضرت يعقوب(ع) در فراق فرزندش يوسف(ع) گريست،شما مطلع هستيد كه حضرت امام حسين(ع) در شهادت فرزندش علي اكبر گريست،لدا من عباس هرگز به شما نمي گويم كه نگريد، لكن گريه كردنتان .....نباشد كه موجب خوشحالي دشمنان خدا و رسول .......از خدا بي خبر شود، در ضمن عوض خواهر زاده هاي من محمد آقا و سارا خانم را محكم ببوسيد و آنها را سخت نوازش كنيد كه بدايند اگر به خاطر اين اطفال معصوم نمي بود خدايا..... را نازل مي كرد. من از خواهر زاده هايم و داماد گرامي آقا..... خاضعانه تقاضا مي كنم كه اين بچه ها را طوري تربيت كنيد ..... سربازان امام زمان(عج) باشند انشاالله.
ضمنا به همه شما مي گويم كه اگر كسي دل پدر و مادرم را بدرد بياورد دل مرا بدرد آورده و هر كه دل پدر و مادرم را بدست بياورد دل مرا بدست آورده، خدايا تو را شاهد مي گيرم كه فقط براي تو و به عشق تو به جبهه آمدم. و از برادرانم مي خواهم كه سلام مرا به دوستان نيك و آشنايان و بستگانمن و خصوصا استاد عزيز من آقاي حاج شيخ عبدالحسين بابائي برسانند.
و حال تكه اي چند از وصيت درباره اعمال خويش دارم: اينجانب وصي خويش را پدر و قيم خويش را مادر بر مي گزينم.
 اميدوارم اين وصيت مرا به خوبي اجرا كنيد انشاالله پدرم من مقداري پول در بانك دارم اين پول را .........از آن را صرف مراسم من اختيار كيند، و براي من ........حدود دو سال نماز بدهيدو حدود دو سال روزه بگيريد(روزه واجب)، مادر و پدر عزيزم بيشتر بياد .... باشيد و زياد از خدا طلب عفو ومغفرت كنيد و زياد برايم از خدا طلب در جوارش بودن را بكنيد. خصوصا در شبها و مقداري پول در دانشكده از كار آموزيم طلبكارم و يك دفتر چه در ساكم كه در خوابگاه است مقداري پول از آن در بانك داخل آن است. و آنچه را كه از آن باقي ماند را خودتان ..... و از كساني كه از من بدي ديدند طلب عفو و مغفرت نمايد خصوصا دوستان نيكم.
مادر م از تو مي خواهم از اينكه دوستان نيك من براي مراسم و يا براي اينكه به شما دلداري دهند به بابل خواهند آمد از اين عزيزان من بخوبي و به نحو احسن پذيرائي كن كه بعد از شما و اوليا خدا در ميان خلائق كسي بيشتر از اين عزيزان در نزد من محبوب نبودند.
و مادرم وقتي اين عزيزان را مي نگري گويا كه مرا مي بيني و اينها را به جاي من بپندار گويا كه اينها همه فرزندان تو هستند. ديگر عرضي ندارم     والسلام      مورخه     1364/11/19        سيد عباس مصطفي نژاد
*****************************************************************************************************************************
  بسم الله الرحمن الرحيم         وصيت اينجانب به دوستان:
اي دوستان نيك من، اميدوارم كه حالتان انشاالله خوب باشد، اي محبوبان دل من، اي غنچه هاي باغ گلستان خداوندي،كه همواره در پي اجراي فرامين پروردگار خويش هستيد، شما نزد من خيلي خوب بوديد. و شما را بسيار دوست مي داشتم، و هميشه خدا را شكر مي كردم از داشتن اينچنين دوستاني، خدايا دوستاني به من اعطا كردي همانند ريحانه گل هر زماني كه به آنها مي رسيدم آنها را مي بوئيدم، اي دوستان نيك من هميشه در حق شما دعا مي كردم، اي كساني كه هميشه در كنار من بوديد هر زماني كه مي خواستم خدا راقسم بدهم مي گفتم خدايا صدقه ي=سر دوستان نيكم ترا ببخش، خدايا تو را شاهد مي گيرم كه هر زماني در كنار دوستان نيكم بودم احساس راحتي مي كردم،اي بندگان خدا مبادا مقام شما را از پروردگارتان دور كند، مبادا در پي مال و منال دنيوي باشيد، بيشتر بين يكديگر الفت و برادري برقرار كنيد، نسبت به يكديگر حسادت نكنيد، براي همديگر دعا كنيد، خدا را شاهد مي گيرم كه زماني نشد كه من عباس از دعا كردن در حق شما اكراه بورزم، خدايا من عباس از دوستان نيكم راضي ام تو هم راضي باش از اين عزيزان، اي محبان خدا شما را سفارش مي كنم كه نماز جماعت و جمعه را اهميت دهيد، و گوش به فرمان امام خود باشيد، و اينقدر به فكر دنيا نباشيد، و ياد مرگ را در خود زنده نگه داريد، و بياد آن لحظه اي باشيد كه شما را در داخل كفن مي كنند و شما را به سوي قبرستان نزديك مي كنند، و شما را درون قبر مي گذارند و لحد قبر را قرار مي دهند و زماني به خود مي آئيد كه ديگر گذشته و سر بر مي داريد در حاليكه همه دوستان شما را در آن وادي تنها نهادند و رفتند و فقط خودتان مي مانيد و با اين عملتان زماني خواهد رسيد كه شما دوستان كه اينهمه به همكديگر نزديك هستيد از يكديگر مي گيرند و همديگر را مي بينند ولي به يكديگر نزديك نمي شوند كه مبادا او شما را مقصر بداند، ياد آريد آن لحظاتي را كه شما به پاي ميز محاكمه مي كشانند آنجاست كه بخود مي آئيد كه چرا دردنيا دنبال انجام اعمال خيرنبوديدوآنجاست كه دنبال كسي ميگرديد 
تا شايد شما را از اين مهلكه جانسوز نجات دهد، و بداني كسي غير از پروردگارتان به فرياد شما نخواهد رسيد پس فقط به خداي خويش توكل كنيد و غير خدارا از خود و افكار خود دور كنيد، اي عزيزان من دوست داشتم در آن لحظه اي كه قصد حركت را مي كردم با شما پيمان(عقد) اخوت و برادري را مي بستم، ولي افسوس كه موفق نشدم، ولي من در آن هنگام كه بايد در حق شما دعا كنم، دعا مي كنم، و از خدا طلب عفو و مغفرت مي نمايم، و از شما مي خواهم كه هر بدي را كه از من ديديد مرا عفو كنيد، و بيشتر بياد من باشيد و از خدا برايم طلب عفو و مغفرت نمائيد، در حاليكه مي دانم از اين عزاداري شما براي من محدود مي شودبه چند روز و همه مي روند و مرا تنها مي گذارند ولي من شما را تنها نخواهم گذاشت و بيشتر بياد شما هستم و در قيامت منتظر شما هستم انشاالله.
من از برادانم حاج صادق آهنگران بطور خاضعانه مي خواهم كه اگر براي ايشان ميسر است براي مراسم عزاداري من به شهرم برود و مراسم را در آنجائي بياورد و در مراسم عزاداري من مصيبت مادرم فاطمه الزهرا(س) را بخواند زيرا مي دانم از صداي دلنواز ايشان در ميان جمع يك دلشكسته پيدا خواهد شد كه اگر او برايم دعا كند برايم بسي ارزنده است.
خدايا در ميان دوستانم اين رياحين گل يك خار وجود داشت و اين خار من بودم اي محبوب من تو كه بهترين دوستان مرا از من گرفتي پس چرا من بد را از دوستان نيكم نميگيريخدايا اين دوستان من از من تقاضاي شفاعت داشتند خدايا تو را به پهلوي شكسته مادرم زهرا(س) و قطرات خون مطهرجد بزرگوارم سيد الشهدا قسم مي دهم كه شفاعت جد بزرگوارم حسين بن علي(ع) را نصيب اين عزيزان كن، خدايا بر علم و حلم و ايمان و تقوي و يقين و توكل و توفيقات و عمل خير و خلوص نيت و اخلاص عمل اين عزيزان بيفزا، خدايا توفيق انجام عمل خير را به اين عزيزان اعطا كن، ديگر عرضي ندارم و همه شما را به خداي تبارك و تعالي مي سپارم.  والسلام عليكم و رحمه ا... و بركاته 
 مورخه     1364/11/19 سيد عباس مصطفي نژاد