نام پدر : مصطفی
تاریخ تولد :1344/03/01
تاریخ شهادت : 1366/04/02
محل شهادت : ماووت

وصیت نامه

 

*وصیت‌نامه شهید محمد تقی مصطفی زاده گنجی*

 

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا لیاقت این را دارم که خون تو باشم.

 درود و سپاس خداوندی را که عالم هستی را بنا نهاد و اساس خداوندی را که ستایش مخصوص اوست و نیست خداوندی به جز خدای یکتا و هیچ معبودی قابل پرستش نیست به جز خداوند یکتا و سپاس خداوندی را که رحمان است در این دنیا به همه (چه مومن و چه کافر) و شکر خداوندی راکه رحیمش را در آخرت فقط و فقط مخصوص مؤمنین قرار داده که کافران را از آن بهره‌ای نیست و درود و سپاس خداوندی را که بهترین انسان‌ها را برای راهنمایی بشر فرستاده که پیغمبر اسلام (ص) بهترین انسان‌ها از اولین تا آخرین می‌باشد و درود و سلام به وصی پیامبر اسلام علی ابن ابیطالب که به حق جانشین آن حضرت می‌باشد که امام صادق (ع) راجع به قول خدای عزوجل ما امانت را به آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم آنها از بر داشتن سرباز زدند و از آن بترسید و انسان آن را برداشت.

همانا انسان ستم‌پیشه نادان است. فرمود آن امانت ولایت امیرالمومنین علیه‌السلام است. و من شهادت می‌دهم اَشهَدّ اَن لا اله الا اللَّه و اَ شهد انّ محمّدُ الرسول الله و اَ شهَدّ انّ امیر المومنین علیّ ولّی الله اَ شهد اَن علی حجتة الله.

 و درود و سلام به ائمه معصومین که به حق جانشین یکی تز بعد از دیگری می‌باشند. و سلام و درود به مهدی موعود عج الله تعالی فرجه‌الشریف که در پس پرده غیبت پنهان اما مثل خورشیدی که نور می‌دهد او هم چنین باشد و ما از او استفاده می‌کنیم. و درود و سلام به ولایت فقیه این زمان امام خمینی و درود و سلام به آیت‌الله العظمی منتظری و درود و سلام به همه خدمتگذاران به جمهوری اسلامی و ایران و سلام و درود به خانواده‌های معظم شهدا و مفقودین و اسرا.

اِنا لِله و اِ ناّ اّلیه راجعون وَ ما کانَ لّنفسِ اَن تَموتَ الّا بِاذنِ الله کِتابَا موجِلاَ.

 هیچ کس جز کس جر به فرمان خدا نخواهد مرد که اجل هرکس در لوح غذای الهی به وقت معین ثبت است این را بر روی سنگ قبرم بنویسید و اما بعد هدف خداوند از خلقت ما در این جهان این می‌باشد که خداوند این عالم را که آفریده بیافرید.

 همچنین ما انسان‌ها را که آفرید بدون حساب و کتاب نیافرید و ما انسان‌ها را آفرید که در این دنیا آزمایش بشویم بعد به سویش برویم. خوشا به حال آن کسانی که از این آزمایش پیروز و موفق بیرون آمده باشد و همه ماها خود می‌دانیم که باید یک روزی بمیریم هرکجا که باشیم هر جا که برویم مر گ به سراغ ما می‌آید پس چه بهتر که قبل از انکه مرگ به سراغ مابیاید ما به سراغ مرگ برویم. یعنی خودمان را آماده برای مرگ کنیم.

 از فرمایشات حضرت علی علیه‌السلام زمانی که ضربت خورده بود. عبادت کنندگان گردش را گرفتند به حضرت عرض شد ای امیرالمومنان وصیت نما. فرمودند سپاس خدا را به اندازه شایستگی اش هم از فرمانش پیروی کننده ایم. چنان که دوست دارد اورا بساییم و شایستخه پرستش جز خدای یگانه یگتای بی نیاز نیست. چنان که خود رادر سوره توحید نسبت داده است. ای مردم هرشخصی از آنچه می‌کریزد در حالت گریزش به آن می‌خورد. انسان می‌خواهر از مرگ بگریزد. ولی گریز از مرگ همان استقبال از مرگ است زیرا در حال گریز هم از عمرش کم می‌شود و از نیرویش کاسته می‌شود و همانطوری که حضرت علی (ع) بیان کرد انسان می‌خواهد از مرگ فرار کند ولی انتهایش به مرگ می‌رسد. حالا که می‌دانیم که باید یک روزی بمیریم چه خوش است این مرگ همراه با سعادت دنیا و آخرت باشد که این راه همان شهادت در راه خداست. که خدا می‌داند که آرزوی این حقیر می‌باشد چون به خداوندی خدای یکتا قسم به حدی گناه کردم که خود او بهتر داند. به حدی گناه کردم که کناهانم به اندازه اسمان‌ها و زمین می‌باشد. که از درگاهش شرمسار و خجل و رو سیاهم. که فکر می‌کنم. این همه گناهان تنها با ریختن خونم پاک می‌شود. گرچه امید به رحمت خداوند تبارک و تعالی دارم و هی وقت از رحمت خداوند ناامید نیستم چون می‌دانم که خداوند اگر صد رحمت داشته باشد یک رحمتش را به ما در‌ها در این دنیا داده و 99 تادیگر را برای آخرتمان ذخیره کرده است. همه ماها می‌دانیم که مادر‌های ماها چقدر دلسوز و مهربتن و با رحم هستند و این تازه یکی از رحمت‌های خداوند که در این دنیا به مادرها داده حالا 99 تای دیگر رحمت خداوند را فکر کنیم که چقدر زیاد است. اصلت نمی‌شود به زبان آورد از بس که رحمت‌هایش زیاد است. امیدوارم که شامل حال ماها هم بشود. برادران شاید همه ماها زمانی که روضه امام حسین (ع) و یارانش را می‌خوانند ارزو می‌کنیم که ای کاش در زمان امام حسین (ع) بودیم و او را یاری میکردیم و در رکابش شهید می‌شدیم که والله این زمان امام حسین علیع‌السلام می‌باشد. گرچه خوده امام حسین (ع) نیست. اما راه وروش امام وامت همان راه حسین علیه‌السلام است و شکر خداوندی را که در چنین زمانی ما را به دنیا آورد و شکر خداوندی را که چنین رهبر و سروری را بر ما منت نهاد و شکر خداوندی را که توانستیم راه حسین (ع) را توسط این امام بزرگوار شناخته و راه حسین علیه‌السلام را ادامه بدهم. برادران هرکه می‌خواهد حسینی شود و در راه حسین کمک و یاری کند و به کربلای جبهه‌ها رود و حسین زمان (خمینی) را یاری کند. من امام خمینی را ولایت فقیه زمان و نائب بر حق حضرت صاحب الزمان (عج) دانسته و در راهی که همان راه حسین (ع) است جانفشانی می‌کنم.

 در همه حال امام را یاری کرده و تنها یاور امام باشید و اما به پدرم؛ از پدر بزرگوارم تشکر مبی کنم که از کودکی تا به حال برایم زحمت بسیار کشید و رنج‌های بسیاری تحمل کرد. امیدوارم که خداوند به تو پدر بزرگوار اجر و مزد اخروی عنایت کند و اما مادرم , از تو خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم که چه رنج‌ها و سختی‌ها را که تحمل نکرده ای چقدر از شب‌ها را که تا صبح نخوابیدی تا ما راحت بخوابیم و خودت گرسنه بودی تا مارا گرسنه نمانیم. امیدوارم جبران آن همه زحمت هایشما را بتوانم در آخرت جواب دهم. پدر و مادرم و خواهران و برادرانم ممرا ببخشید که نتوانستم فرزند و بردار خوبی برای شما باشم. و اما همسر خوبم از تو خیلی متشکرم و ممنونم که در زندگی با من همراه و همگام بودی. خیلی از زحمت‌های تو متشکرم و امیدوارم خدا به تو عوض دهد و من از تو راضی هستم و امیدوارم که تو هم از من راضی باشی.

و اما فرزندی که در راه است اگر پسر بود نامش را علی بگذار و اگر دختر بود نامش را راضیه بگذار. وتو ای همسرم فرزندم را چنان خوب تربیت کن که به درد جامعه اسلامی بخورد. در همه حال مراقب فرزندم باش و اما فرزندم اول به تو سلام علیکی عرض می‌کنم و بعد از سلام وصیت پدرت را خوب گوش کن و عمل نما و ولایت و حب ائمه معصومین را به دل بگیر و راهی را که آنها انتخاب کردن را انتخاب کن و عمل نما که همانا راه ما راه انبیاء و ائمه معصومین می‌باشد. در مکارها با مادرت مشورت نما که اوست سرپرست تو. خداحافظ.

 مادرم و همسرم حضرت زینب سلام الله علیها را در روز عاشورا بیاد آور تا مرگ فرزند و شوهرت را فراموش نمایی. پدرم نیز صبر را باید پیشه کند که ان الله مع الصابرین. اگر می‌خواهید ان‌شاالله دراخرت در کنار هم باشیم صبر را پیشه کنید و خدای ناکرده حرفی از دهانتان بیرون بیاید که خداوند راضی نباشد و روح ما را آزرده کند.

 به دوستانم و همه کسانم و به هم محلی هایم بگوئید که مرا حلال کنند و هرچه از من دیدند و ناراحتی دارند مرا ببخشند اگر یک وقت جسدم به دست شما نرسید ناراحت نباشید زیرا مطمئناً باید بدانید که آقا امام حسین علیه‌السلام تنهای‌مان نمی‌گذارد.

عالم همه قطره اند و دریاست حسین                       شاهان همه بنده‌اند و مولاست حسین

ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش                     از بس که کرم دارد و مولاست حسین

و اما اگر جسدم به دست شما رسید مرا در امام زاده طاهر دفن نمایید به چند دلیل :

1- پیامبران الهی و ائمه معصومین و فرزندانشان و همچنین انسان‌های خوب و پاک در طول تاریخ بشریت مظلوم بودند و مظلوم زندگی کردند و مظلوم کشته شدند.

 و همچنین غریب بودند و در طول زندگیشان یعنی در زمان حیات‌شان کسی به آن صورت آنها را نمی‌شناخت وگر بودند تعداد خیلی کم و لذا امام‌زاده طاهر ما یکی از آنها. شما را تو رو به خدا این امام زاده طاهری که در محل ما دفن است سالی چندبار به زیارت او می‌رویم. شاید با رفتن ماها آن امام زاده طاهر غریب نجات پیدا کند و امیدوارم ان شاالله روزس بیاید که آن امام زاده از غریبی به در بیاید و زائرانی همه روزه به زیارت آن امام زاده طاهر نائل بشوند.

2- از فشار قبر. اول از همه به خداوند تبارک وتعالی و ائمه معصومین پناه برده و هم به آن امام‌زاده طاهر که امیدوارم انشاء الله خداوند به حق جدشان از فشار قبر ما بکاهد این را هم بگویم که همه شهدا در پیش خدائند تبارک تعالی قرب و منزلت دارند ولی دوست دارم در آنجا دفن شوم و در آخر شاید بعضی‌ها خیال و فکر کنند که با رفتن بعضی‌ها شهدا به امام زاده طاهر باعث تفرقه و جدایی می‌شود باید بگویم که چنین افرادی فکر و خیال را از سرشان دور کنند که همه زنده‌ها و روح همه شهدا متفق‌القول گویند وحدت وحدت وحدت.

خدایا! ما را با ایمان بمیران خدایا عواقب امور همه ما را ختم به خیر بفرما.

خدایا! گناه پدر ومادرم؛ همسرم ؛ برادرانم و خواهرانم و دوستان واشنایان و فامیلان و همه مومنین خدایا همه گناهانشان راببخش و بیامرز. خدایا ما را از ادامه دهندگان راه ائمه معصومین و شهدا قرار بده.

 خدایا! در تنگ تاریکی قبر و فشار قبر ائمه معصومین را به فریاد همه مها برسان. خدایا شهادت در راه خودت نصیب ماها بگردان. در آخر مداح‌هایی که مداحی می‌کنند بگوئید مدح ومصیبت امام حسین (ع) را بخوانند که مصیبت امام حسین (ع) از همه مصیبت‌ها بزرگ‌تر می‌باشد. و هیچ مصیبتی به مصیبت امام حسین (ع) نمی‌رسد. به امید پیروزی خون بر شمشیر (از همه شما التماس دعا دارم) .

منتخبی از وصیت نامه شهید:

وظیفه علماست که در این مورد حقایق را بدون پرده به مردم بگویند ولو مردم خوش‌شان نیاید. آقای نوحه‌خوان سعی کن مصیبت‌های من‌درآوری نخوانی. نوجوان اکبر من، نوجوان اکبر من، شعار حسینی نیست به همه آشنایان و دوستان همه و همه به خصوص آنهایی که نوحه خوان هستند توصیه می‌کنم که کتاب‌های استاد مطهری درباره تعریفات عاشورا و همچنین شعارهای عاشورا را مطالعه کنند. و حقایق را بدانند بعد به مردم بگویند. با نوحه خواندن دروغ گوشت امام حسین (ع) را نکنند. و این بود مختصری از مطالب کتاب استاد مطهری درباره تعریفات عاشورا این را به این خاطر نوشتم که بعضی ندانسته مسائل را مطرح می‌کنند چه اینکه فکر می‌کنند این تعریف است یا نه شروع به مداحی می‌کنند و این واقعاً خیلی درد است که ندانسته مسائل را مطرح می‌کنند لذا بر خود دانستم که این مطلب را بازگو کنم، این دروغ است که روح انسان را آزرده می‌کنند خدا می‌داند که هر وقت نوحه‌های دروغ را می‌شنوم چقدر ناراحت می‌شوم.

 

وَ السَلام ّ عَلَیکّم وَ رَحمَة الله وَ بَرَکاتّه


زندگی نامه

*زندگی نامه شهید محمدتقي مصطفي­زاده گنجي*

 

نام پدر: مصطفي

در اول خرداد 1344 در روستای «پایین‌گنج‌افروز» بابل، كودكي ديده به جهان گشود كه بعدها چشم و چراغ اهالي شد.

«محمدتقي» در خانواده­اي مذهبي و مؤمن رشد كرد و باليد.

پدرش «مصطفي» مثل بسياري از روستاييان با كار در زمين­هاي كشاورزي خرج خانواده را تأمين مي‌كرد؛ و مادرش «فاطمه» نیز، بانویی خانه‌دار بود که دوشادوش همسرش، در سختی‌های زندگی همراه بود.

محمدتقی دوره­ ابتدائي را در دبستان «دهقان» زادگاه خود گذراند. سپس تحصیلاتش را تا پایه سوم راهنمايي در گنج‌افروز ادامه داد.

پدرش مي­گويد:‌ «از همان دوران كودكي، در مورد مسائل ديني و نماز و روزه از ما سوال مي­كرد. بزرگ‌تر که شد، در نماز جمعه شركت كرد. به حق­الناس هم خيلي اهميت مي­داد. اگر ميوه­اي به منزل مي­بردم، مي­پرسيد: آن را از كجا گرفتي؟ تا مطمئن نمي­شد كه ميوه هيچ مشكل شرعي ندارد، آن را نمي‌خورد.»

در بیان خلق‌وخوی محمدتقی، باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و در همه حال، مطیع اوامرشان. با دیگران نیز، در نهایت گشاده‌رویی و ملاطفت رفتار می‌کرد. از این‌رو، نزدشان از محبوبیتی خاص برخوردار بود.

محمدتقی نوجوانی بیش نبود که در صفوف تظاهرات‌کنندگان قرار گرفت و خواستار آزادی از بند جور شد.

مصطفی در ادامه سخنش، فصل دیگری از زندگی فرزندش را این‌گونه ورق می‌زند: «اول محرم قبل از انقلاب بود. قرار شد براي راهپيمائي به سمت بابل حركت كنيم. يك نفر از جمع ما گفت: بچه­ها را با خودمان نبريم. گفتم: چرا؟ مگر خون اين­ها از خون آن روحانيوني كه از طبقه سوم به پايين پرت شدند، رنگين­تر است؟ او را همراه خودم بردم و با هم صداي الله­اكبر سر داديم. از همان ابتدا آن­ها را انقلابي بار آوردم.»

با تشکیل انجمن اسلامی و بسیج، فعالیت‌هایش را در این راستا از سر گرفت.

10/7/62 به عضويت سپاه كردستان در آمد و به فعاليت­هايش ادامه داد.

در سال 1364 با دخنرعمویش «محرم مصطفي­زاده» ازدواج كرد. حاصل اين ازدواج، يك فرزند به نام «راضيه» بود.

محمدتقي يك بار در اعزام­هايش به شلمچه مجروح شد و مدتي در بيمارستان رودسر بستري بود.

و سرانجام، او در 2/2/66 در عمليات نصر 4 منطقه ماووت عراق به شهادت رسيد و پيكر پاكش سه ماه بعد، در گلزار شهداي «سلطان محمدطاهر» زادگاهش به خاك سپرده شد.