نام پدر : رستمعلی
تاریخ تولد :1347/06/20
تاریخ شهادت : 1365/12/12
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*فرازی از وصیت نامه شهید علی مسلمی*

 

به خدا توکل کنیم که منحرف نشویم.امروز روز امتحان است و برادر کوچک تان سعادت پیدا کرد که در کنار یاران امام و سربازان صاحب الزمان باشد.امید است که خداوند توفیق سعادت نصیب مان کندتا به شهدای صدر اسلام بپیوندیم.مسئله ی دیگر اینکه من عاشق انجمن اسلامی هستم و همیشه و هرکجا که بودم تنها فکرم این بود که انجمن اسلامی تا چه حد موفق خواهد بود.امیدوارم در صورتی که شهید شدم مرا به عنوان عضو کوچکی از انجمن اسلامی شهید آباد بدانید و در اعلامیه ها حتما قید کنید که عضو کوچکی از انجمن اسلامی شهید آباد بودم.                                                                        


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

علی مسلمی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

20/6/1347 ـ خرم آباد ـ تنکابن

3- نام و شغل پدر :

رستمعلی ـ کشاورز

4- نام و شغل مادر:

بانو مافی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

9فرزند ـ آخرین

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

مذهبی ـ از لحاظ اقتصادی در سطح متوسط داشتند   

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان شهید سلیمی ـ کاردگر محله ـ تنکابن

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه بایزید بسطامی ـ تنکابن

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

سنایی ـ خرم آباد ـ تنکابن

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

سال دوم دبیرستان بودند که به جبهه رفته و شهید شدند .

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر احترام می گذاشت و در کار کشاورزی به آن ها کمک می کرد.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج محل خود بود .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ـــــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

بسیج

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

شلمچه ـ 12/12/65 ، کربلای 5 ، مفقود

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

بعد 8 سال در سال 1373 ـ گلزار شهید آباد

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

خصوصیات اخلاقی شهید:اهل امر به معروف ، متواضع ، مهربان ، اهل عبادت

خواهر شهید- حبیبه مسلمی : مادر شهید می گوید  او غذا نمی خورد و فقط در یک اتاق تنهایی عبادت می کرد و گریه زاری می کرد مادرش وقتی دید به علت نخوردن غذا در 24 ساعت او می لرزد  گفت اگر غذا بخوری  میگزارم به جبهه بروی ، او با خوشحالی  غذا خورد  ، لباس های خود را در ساک گذاشت ، مادرش  صبح روز حرکت ، لباس او را در ساک گذاشته بود برای رفتن به جبهه در آورد و در آب خیس کرد تا مانع رفتن او شود ، ولی او ساک خالی را گرفت و خندید و گفت  با این کارها نمی توانی  جلوی رفتن من را بگیری ، با ساک خالی هم می شود به جبهه رفت . حتی هیچ پولی با خود نداشت با پای پیاده تا خرم آباد رفت و خودش را به بسیج رساند .

13 آبان 64 به جبهه کردستان اعزام شد آنقدر در جبهه ماند تا 20/4/65 از جبهه برگشت ، خلاصه ماه رمضان را هم در جبهه بود یک روز برای مادرش نامه نوشت که دو روز به ما آذوقه نرسید و نتوانستم روزه بگیرم . حلالم  کن  اگر شهید شدم  از خدای من برایم طلب آمرزش کن ولی اگر زنده برگشتم در اولین فرصت روزه  می گیرم .