نام پدر : حسین
تاریخ تولد :1342/01/02
تاریخ شهادت : 1365/10/30
محل شهادت : شلمچه

زندگی نامه

                            *زندگی نامه شهيد علي‌اكبر مسعودي*

 

نام پدر: حسين

همگام با دومين طلوع یکی از ماه‌های بهار 1342، همچون آفتاب، در تقدير «حسين و سكينه» درخشيد و به كاشانه آنان گرمايي مضاعف بخشيد.

كودكانه‌هايش را در كوچه ‌پس‌كوچه‌هاي روستاي «پنجاب» طي کرد و دامان پر عطوفت پدر و مادر.

«علي‌اكبر» بعد از پايان مقاطع ابتدائي و راهنمایي، وارد دبيرستان «محمدطبري» آمل شد و با اخذ مدرك ديپلم رشته اقتصاد، به تحصيلاتش پايان داد.

هم‌زمان با شروع انقلاب، او به همراه چند تن از دوستانش دستگاه چاپ خريد و به صورت مخفيانه، به تكثير و توزيع اعلاميه‌هاي امام پرداخت. يك‌بار نيز در حال شعارنويسي در منطقه چاكسر، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و دستگير شد. او همچنين، يك‌بار هم در پي درگيري با منافقان در محله اسپه‌كلای آمل، دستگير شده بود.

علي‌اكبر در احترام به والدين و اطاعت‌پذيري از آن‌ها زبانزد بود. در ايّام فراغت، كمك­‌كارشان در امور كشاورزي و باغداري بود. برادرش «علي‌محمد» در اين‌باره نقل مي‌كند: «يك‌سال كه زمان دِرو، با ماه مبارك رمضان مقارن شده بود، با اين‌كه محل كار علي‌اكبر در لاريجان بود، او بعد از سحر به سَر زمين مي‌رفت و تا هفت صبح به پدر و مادرم كمك مي‌كرد. بعد هم به محل کارش برمي‌گشت.»

علی‌اکبر بعد از پوشيدن جامه پاسداري، رهسپار جبهه غرب شد و از 6/9/1362 الي 18/12/1362 در واحد عمليات ديوان‌درّه مشغول خدمت گشت.

از 19/12/1362 الي 13/8/1362، عهده­دار مسئوليت پرسنلي پاسگاه لاريجان بود.

از 14 آبان 1363، به مدت هفت ماه، مسئوليت قبضه توپ 106 را در تيپ 21 امام رضا(ع) در لشكر 5 نصر به عهده گرفت.

سپس از 26/5/1364 الي 30/10/1365، با سِمَت مسئول پذيرش واحد پرسنلي تيپ جوادالائمه مشغول به خدمت شد.

سرانجام، او در 30 دي 1365 در عمليات كربلاي 5 در شلمچه، به جمع هم‌سنگران شهيدش پيوست؛ و سپس با بدرقه همسرش «آذر عزيزي» و دو يادگار خویش «حامد و حوريه»، در بوستان شهداي زادگاهش به خاك آرميد.  


وصیت نامه

                                                 *وصیت نامه شهید علی اکبر مسعودی*

 

                                                                           بسم الله الرحمن الرحیم

مپندارید آنانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زندگانی هستند که در نزد خدایشان روزی می خورند . (قرآن کریم )

با سلام و درود به پیشگاه ولی عصر امام زمان (عج) منجی عالم بشریت و تکامل بخش دین مبین اسلام و سلام و درود بر نائب بر حقش این سلاله پاک رسول اکرم (ص) رهبر شیعیان جهان روح الله . حال که به جبهه می روم و پا در چکمه    می کنم و سینه دشمن را نشانه میگیریم بخاطر کینه و دشمنی بلکه به خاطر احیای دینم و صدور انقلاب است از خداوند متعال می خواهم که مرا یاری دهد تا در راهش گام بردارم و تمامی وجودم در راه او باشد اگر گلوله ای برایم شلیک شود اما بدم نیاید با یاد خدا تحمل می کنم و از او می خواهم به من صبر و مقاومت و شجاعت در مقابل دشمن بدهد . دوست داشتم با امام حسین بودم مانند اصحاب با وفایش در رکاب او با یزیدیان شمشیر می زدم اما خوشحالم از اینکه سعادت آن را پیدا کردم و راهش را ادامه می دهم و حسین زمانم را یاری می نمایم اگر لیاقت شهادت نصیبم شد قطره خونی که در کالبدم وجود دارد برای یاری اسلام و لبیک گفتن به امام آن مسئولیت خطیری که به عهده دارم انجام دهم آنهائی که وجودشان طنین انداز شده است و هر آن چشم دوخته اند تا پرده های حجاب دریده شود و دیدگان تیز بینشان وجه الله را نظاره گر شود چرا که شهید نظر می کند وجه الله و چه مقامی والاتر از این مقام ، شهادت رمزی است بین عاشق و معشوق هنگامی که آتش عشق به منتهی درجه خود رسید معشوق آتش بر وجود عاشق می افکند و او ، او را پروانه وار  می سوزاند شهید سوخته عشق به خداست این سخن من نیست سخن خداست که می فرماید هر کسی عاشق من باشد به او عشق خواهم ورزید و هر کس را که بدو عشق ورزیدم او را خواهم گفت .

 من از خدای بزرگ طلب عفو و بخشش می کنم چرا که عمر بسیاری را در غفلت گذراندم اینجا بیش از همه جا حقیقت معنی را دریافتم .

           مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک                     چند روزی قفس ساخته اند از بدنم

          من به خود نامدم اینجا که بخود باز روم                هر که آورده مرا باز بود در وطنم

برادران و خواهران عزیز زمان جنگ و ایثار است همانطوری که امام عزیزمان فرمودند جنگ جنگ است و عزت و شرف ما در گرو همین مبارزات است . پس بیائید در رحمت خداوند باز است من به عنوان یک برادر ضعیف و گناهکار توصیه     می کنم خداوند توبه بندگان گنهکارش را می پذیرد از غیبتها و تهمتها دوری کنید نگذارید این چند روز عمرتان به ابطال بگذرد به یکدیگر حسادت نورزید آن هنگامی که خداوند کارنامه اعمالتان را به دستتان میدهد در مقابلش شرمنده نگردیم گول چند روز خوشی دنیا را نخورید دنیا محل امتحان است و انسان هم رفتنی ، پس بیائید از پا ننشینیم و نگذاریم تا فرزندانتان در زیر راکتها و خمپاره های دشمن به خاک و خون کشیده شوند بیائید طبق آیه شریفه قرآن که می فرماید : به ریسمان حق تعالی چنگ زنید و از هم دور و متفرق نشوید دست بدست هم دهید این امام عزیز و پرچمدار عدالت را یاری کنید ای دشمنان اسلام ای خونخواران شرق و غرب بدانید ملتی که خدا دارد ملتی که امام دلسوز دارد ملتی که قلبشان خالص و یک لحظه از ایمان شان بخدا بر نمی گردد همیشه فاتح است و از سلاحهای به ظاهر مدرنیتتان که هر یک برابر است با ریخته شدن خون هزاران مردم مظلوم و بیگناه هراسی ندارد سلاح ما منعویت ماست که در وجودمان نهفته است که برنده ترین سلاح میباشد .

        تا که پیوند ولایت با تو بستم ای امام              پشت شرق و غرب را آخر شکستیم ای امام

       رهبرا ما بی وفا چون اهل کوفه نیستیم            تا تو هستی بین ما ما با تو هستیم ای امام

سفارشی چند با والدینم ، مادر عزیزم میدانم که با شنیدن خبر شهادتم اندوهگین خواهی شد چون فرزندت بودم و رنجها و ملالتها برای به ثمر رسیدنم کشیدی تنها سفارشم به تو مادر عزیزم این است که دشمنان و منافقین در صدد آن هستند تو را بخصوص تمامی خانواده های شهدا را غمگین و افسرده ببینید نباید در مقابلشان هیچگونه اندوهی به دلت راه دهی و همیشه بگو او یک پاسدار اسلام و امانتی از طرف خدا خدا در نزدمان بود و برای احیای دین مبین اسلام به شهادت رسید مادر عزیزم چون فرزندی برای دفاعاز اسلام هدیه نمودی در نزد حضرت فاطمه (س) روسفید و سربلند خواهی بود ، پدر عزیزم میدانم آن پینه هایی که در میان دستانت ناشی از زحماتی که برای فرزندت کشیدی هنوز از بین نرفته است موهای سرت از کارهای خستگی ناپذیر سفید شده است امید داشتی که در مزرعه کمک نمایم و پشتیبانی برات باشم پدر جانم تا زمانیکه خدا را داری هیچ نگران مباش و بدان مه امام از داشتن چنین پیروانی افتخار می کنه امیدوارم که حلالم کنی و ناراحتی برایم نکنید شادمانی تو باعث خوشحالی من است و تو هم در نزد امام حسین (ع) سرافرازی ، همسرم امیدوارم که مرا می بخشید چون مسئولیتم را در قبالت به خوبی انجام نداده ام فقط سفارشم به تو این است که فرزندم را آنچنان که اسلام می خواهد تربیت کن از مال دنیا چیزی ندارم فقط مقداری کتاب است که اگر مورد نیازتان نیست به کتابخانه مسجد بگذارید تا مورد استفاده دیگران قرار گیرد و از خواهرانم می خواهم که با رفتار زینب گونه شان پیام رسان خون شهدا باشم از برادران حلالیت می طلبم امیدوارم که نماز و عبادت را سبک نشمارید و هیچگاه از خداوند متعال غافل نباشند . در کارها یار و مددکار والدین باشند هرگز نگذارید برایم ناراحت باشند و صبر و استقامت را پیشه شان سازید و در خاتمه اگر جنازه ام بدستتان افتاد به سپاه لاریجان ببرید و از آنجا هر کجا که خودتان تشخیص دادید دفنم نمائید و از کلیه ی دوستان و آشنایان که از من ناراحتی دیدند حلالیت می طلبم تا مورد رحمت خداوند قرار گیرم .

ای خدای بزرگ این مخلوق درمانده و ضعیف تو حال که به سوی تو آمده او را از درگاهت مران گناهانش را بیامورز و از درگاهت ناامیدش مگردان ، خدایا مرا ببخش که اگر نبخشی در درگاهت بسی رو سیاه خواهم بود . خدایا من خود را به تو واگذار کردم سپاس زندگی و مرگم را بدان گونه که خودت صلاح می دانی قرار ده .

خدایا ، خدایا ، تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی (عج) خمینی را نگهدار به امید آزادی کربلا و قدس شریف از چنگال متجاوزان و زیارت قبر ابا عبدالله

والسلام

مورخ 3/8/1365     علی اکبر مسعودی