نام پدر : محمدصادق
تاریخ تولد :1347/03/08
تاریخ شهادت : 1365/10/19
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

1.    این حقیر ( سهراب مرادی) راهم را شناخته و با چشم بصیرت و با اعتقاد به به موازین اسلام و معتقد به معاد و روز قیامت، عازم جبهه ی حق علیه باطل گشتم تا بتوانم دینم را نسبت به رهبر و ملت و اسلامم ادا نمایم.

2.    آنان که در طی این چند سال انقلاب، بی تفاوت بوده اند و چوب زیر چرخ انقلاب می گذارند، به خدا قسم که آنان به خداوند اقرار ندارند و فکر مادیات دنیوی هستند.

3.    سعی کنید از ائمه و رهبرای دینی درس شهادت طلبی و آزادگی بیاموزید آنان حجت شان را برشما تمام کردند.

4.    برادرم! هر چه این شهیدان می روند، مسئولیت بر گردن ما سنگین تر می شود به این دنیای فانی زیاد دل نبند که دنیای امروز دنیای فریبنده ای است و از یاد خداوند غافل نباش و بدان که از خداوند بربندی به شیطان پیوسته ای. برادرم بیشتر حرفم با توست، تو باید ادامه دهنده راه شهیدان باشی.

5.    حرفم با منافقان از خدا بی خبر و استعمارگران شرق و غرب است. تا زمانی که اسلام را در جهان اشاعه ندهیم در جای خود نخواهیم نشست و تا زمانی که خون در رگ های مان جاری است استقامت خواهیم کرد و حقیقت را قربانی مصلحت نمی کنیم.

6.    به خدا قسم اگر خانواده ام را به اسارت برند و یا مرا تکه تکه کنند و هر تکه ام را در جایی افکنند و یا در آتش بسوزانند، باز هم از صراط مستقیم که خدایمان به ما وعده داده است دست بر نمی داریم.

7.    خواهرم! دوست داشتم از زینب (س) درس صبوری و ایثار پیشه کنی.

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

سهراب مرادی چراتی ـ عیسی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1347 روستای چرات سوادکوه

3- نام و شغل پدر :

محمد صادق ـ دامدار

4- نام و شغل مادر:

حوا نوربخشی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

4 فرزند ـ فرزند سوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در یک خانواده مذهبی و متوسطی زندگی می کرد .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه کمانگر ـ بابل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه شهید مطهری- روستای کمونکلا بابل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

هنرستان فنی نوشیروانی ـ بابل ـ رشته الکترونیک

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

با پدر و مادر خود بسیار مهربان بود و در کارهای منزل به مادر خود خیلی کمک می کرد .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ـــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

2 بار

مرحله اول 6 ماه ، مرحله دوم 4 ماه

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

حدود 10 ماه

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

سال 65 ـ شلمچه ـ عملیات کربلای 5 ـ اصابت ترکش

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

75 روز بعد از شهادت امام زاده سید شریف روستای چرات

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

محمد صادق- مرادی پدر شهید : سهراب یک بار به جبهه رفته بود و سال بعد دوباره می خواست به جبهه برود من رفتم منزل دایی اش چون او آن وقت برای تحصیل در بابل منزل دایی اش بود به او گفتم تو یک بار رفتی دیگر برای چه می خواهی بروی ؟ به من گفت ای پدر جان ! فرزندان مردم دو تا ، سه تا شهید می شوند شما از آن جا خبر نداری ؟

حوا نوربخش - مادر شهید : پسرم خیلی به خانواده خود و همسایگان کمک می کرد یک پیرزنی در همسایگی ما بود که هیچ خانواده ای نداشت همیشه به او کمک می کرد و حتی یک لامپ برای روشنایی در آن زمان در منزلش نصب کرد و در حال حاضر نیز آن پیرزن آ ن لامپ را نگه داشته و می گوید یادگار شهید است  و آن را در منزل خود نگه داشته است یا این که با فرغون برای ما و همسایه ها آب می آورد و کمک می کرد .