نام پدر : سیدعلی
تاریخ تولد :1343/01/01
تاریخ شهادت : 1361/04/23
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*وصیتنامه شهید سیدخالق مختاری*

 

 

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان

با سلام و درود فراوان به ساحت مقدس امام زمان حجت بن الحسن و نائب بر حقش خمینی بت شکن زمان وصیتم را در مورخ 11/10/60 آغاز می کنم

الذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک الفائزون

آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.

بارالها پروردگارا این هدیه خون ناقابل ما پیروان فرستاده ات محمد (ص) و فرزندش خمینی را بپذیر و ما را از سربازان ولی عصر (ع) قرار بده و آرزوی ما که همان نعمت پر لطف شهادت می باشد برآورده ساز و این بنده حقیرت را جزء غلامان سرور شهیدان حسین بن علی (ع) قرار بده و درود بر امام خمینی بت شکن زمان آزاد کننده انسانها و رهبر انسانها و امید مستضعفین و محرومان درود بر خمینی که زبان ملتهای رنج دیده است. حرفهایشان را می داند قلبش قلب شما مجرومان و ستمدیدگان و منتظران عدل است «هیهات» که 17 سال از عمرم گذشت و هنوز اندرخم یک کوچه ام زیرا که از نعمت هائی که پروردگار به من داده سپاسگذاری نکرده ام و شرمنده ام و بیشتر از همه از نعمت بزرگ خداوند ناسپاسی کردم که امام و رهبر و مرجع تقلید روح خدا خمینی بت شکن باشد توفیق نیافتم تا ایشان را از نزدیک زیارت کنم. توفیق نیافتم آنطور که باید در گفتارش تفکر کنم و توفیق نیافتم که بیشتر بشناسمش افسوس و صد افسوس که با او همحصر بودم ولی از ولایتش بهره نجستم و فرامینش نیندیشیدم تا راه را بیابم و در دنیا دو صف وجود دارد صف باطل که همان صف فرعون و شاه معدوم است و صف حق که صف تمامی پیامبران و راه خمینی کبیر است و از شما می خواهم که قدر این نایب مهدی را بدانید که اطاعت او واجب شرعی است امیدوارم این انقلاب زمینه ساز انقلاب مهدی (عج) باشد و رهبر عزیزم را تنها نگذارید. همیشه از او تبعیت کنید من که موفق به دیدارش نشدم پدرم و یا از همرزمانم از طرف من بدست بوس ایشان بروند سلام به پیشگاه رهبر انقلاب که چنین مبارزه ای را به ما آموخت و شرف و عطوفت به ما عطا فرمود و سلام بر حسین شهید سرور مجاهدین اسلام، سلام بر پیروان خط امام و انشاء الله لیاقتش را داریم که جزو افراد این دسته باشیم مرگی وجود ندارد و این حالت تحولی بیش نیست. امیدوارم زیاد بی تابی نکنید که این کار از اجر شما می کاهد.

به قول تو پدر انسان برای گذراندن امتحان در این جهان آفریده شده و تمام کارها و مسائل برای امتحان انسان است و فرزند دار شدن هم جزئی از این امتحان می باشد امانتی است پیش شما از طرف خداوند که در موقع لزوم آن را باید پس دهید. وانگهی این مرحله برای همه می باشد. انالله و اناالیه راجعون پس چه خوب است آدمی در راه خدا از این مرحله بگذرد. مادرجان بعد از شنیدن خبر مرگ من خواهش می کنم اشک مریز به خواهرانم بگو در سوگ من اشک نریزند زیرا امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت چون می دانست رضای خداوند در این امر می باشد و مادرجان مرگ من در راه اسلام و قرآن شاید جوششی در جوانان بوجود آورد و مادرم سلام بر تو که بالاخره بر احساس مادرانه ات پیروز شدی و فرزندت را روانه میدان نبرد کفار و مسلمین کردی و گفتی که تو را در راه خدا هدیه انقلاب اسلامی می کنم و من بوجود تو افتخار می کنم که مادری از سلاله فاطمه زهرا هستی و ای مادر مهربانم قامتت را بلند گیر و ندای الله اکبر خمینی رهبر سروده و سخن شهیدان راه خدا به مردم برسان که همانا سخن ما پیروی کردن از قرآن و خدا می باشد و مادر عزیزم که بعد از خدا مهربانترین و عزیزترین موجودها نزد من هستی و من بوجود تو مادر افتخار می کنم که چنین فرزندی را تربیت کردی که افتخار اسلام باشد سلام به پدر گرامی و برادران عزیزم می رسانم مادرم کوه باش و چون کوه استقامت کن لحظه ای از نام و یاد خدا غافل مباش. در راه دین بکوش که هر چه بکوشی باز کم است و مادر جان حال وقت آن رسیده است که رسالت زینب وار خود را ناشن دهی و مادرجان گریه نکن بخند و خوشحال باش زیرا در راه هدف مقدسی گام برداشته و جان باخته ام و پدرم درود بر تو که چونان ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی بدان و آگاه باش که خالقت هرگز از فرمان باریتعالی سرباز نمی زند و مرگ در راه خدا را جز سعادت نمی داند و زندگی را جز جهاد در راه عقیده دوست نمی داند و شهادت را جزو بهترین نعمتهای خداوند می داند و پدرم بگوئیم که دیگر پیش جدمان سرشکسته نیستم.

چون پسرت راهی را رفت که آنها رفته اند و امیدم این هست که در شب اول قبر به پابوس آنها بروم پدرجانم از شما می خواهم که قدر این نایب مهدی را بدانید که اطاعت از او واجب شرعی است ای پدر عزیز امیدوارم که برای از دست دادن من غصه و افسوس نخورید که شهادت حد نهائی تکامل یک انسان است و آماده از دست دادن بقیه فرزندان خود در راه خدا باشیم وصیتم به شما پدرجان راه من را ادامه بدهی چه از راه کمک به فقیران و درماندگان و می دانم که خودت از همه محتاج تری ولی به خود ببال که خدا یاری دهنده محتاجان است پدر و مادر عزیزم خود را برای جهاد در راه خدا مهیا سازید و امروز روز پیروزی مستضعفین بر مستکبرین است پدر و مادر عزیزم بدانید که حیات دنیا هیچ ارزشی ندارد و اصل و مهم حیات جاوید اخروی است پس در دنیا تا می توانیم باید بکوشیم تا در آخرت در بهشت جاوید از انواع نعمت های خداوند برخوردار باشیم پدر و مادر عزیز و همرزمان عزیزم و این آب و خاک و مکتب اسلام بر گردن ما حق دارد در حفظ آنها کوشش کنید و نگذارید به دست اجنبیان از بین برود.

اسلحه ام را زمین نگذارید و راهم را ادامه دهید که اطمینان دارم ادامه خواهید داد رهبر عزیز را تنها نگذارید و همیشه از او تبعیت کنید، امیدوارم هیچ وقت به من ناکام نگوئید چون در نهایت کامم را گرفتم که بهترین نعمتهاست.

امیدوارم که زیاد بی تابی نکنید و امیدوارم که خداوند به همه شما توفیق عنایت کند. از همه شما التماس دعا دارم.

 

والسلام

از طرف سیدخالق مختاری

خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

 

 


زندگی نامه

شهید سید خالق مختاری سنگدهی

فرزند: سیدعلی

اول فروردین 1343، پسری از تبار سادات در روستای سنگده دیده به جهان گشود.

دوران ابتدایی و راهنمایی را در زادگاهش، سنگده سپری نمود.

او از جمله کسانی بود که اولین تظاهرات را بر علیه رژیم ستم شاهی در روستایشان به راه انداخت که همین امر منجر به اخراج وی از مدرسه گردید و سیدخالق نتوانست سوم راهنمایی را به اتمام برساند.

تا قبل از شروع جنگ تحمیلی، جهت مبارزه فرهنگی بر علیه گروهک های منحله، نقش مثبت و سازنده ای را ایفا نمود.

با شروع جنگ، با نام نویسی در پایگاه پل سفید و طی آموزش نظامی راهی منطقه غرب شد. از این پس تا زمان شهادت، بطور مداوم در جبهه نبرد حضور فعال داشت.

حتی پس از برگشتن از جبهه نیز بیکار نمی نشست و به فعالیت خود در پشت جبهه ادامه می داد؛ از جمله در ریشه کن کردن منافقین و ضد انقلاب داخلی نقش بسزایی داشت.

شهید مقید به رعایت مسائل اخلاقی و حفظ و حرمت نوامیس مردم و اجرای دستورات دینی از جمله نماز و روزه بود و در این راستا تلاش های وافری می کرد.

او در 20 دی 1360،  لباس سبز پاسداری به تن کرد و به عضویت سپاه پاسداران درآمد. پس از آن مسوولیت های مختلفی داشت. لکن آخرین مسوولیتش، فرماندهی دسته در عملیات رمضان بود.

سرانجام در عملیات رمضان در محور جنوب شلمچه در تاریخ 23/4/1361 به درجه رفیع شهادت که آرزوی قلبی اش بود نائل شدند.