«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»
الف)تولد و کودکی :
1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :
رحیم مختار زاده بازرگان
2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:
19/5/1344، روستای لاروسر از توابع بخش کلاردشت شهرستان چالوس
3- نام و شغل پدر :
عباسعلی ، کشاورز
4- نام و شغل مادر:
لیلا، خانهدار
5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:
پنج برادر سه خواهر ، فرزند سوم
6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :
پدر :از زمانی که به سن بلوغ رسید نه نمازش قضا شد و نه روزه اش. مسجد می رفت و جلسات مذهبی شرکت می کرد. در انجام واجبات تک بود و در نمازهای جماعت و جمعه شرکت می کرد و دست چهار نفر دیگر را هم می گرفت می برد. لیلا- مادرش: با نماز و با قرآن بود. کریم- برادر: هیئت سینه زنی و زنجیر زنی بود و هیئت ابوالفضلی داشته. خاتون - خواهر: ایشان در برپایی مراسمات همکاری می کرد.
7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):ــــــــــــ
8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــ
ب)تحصیلات:
1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :
ابتدایی را گذراند
2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :
ایشان تا سوم راهنمایی تحصیل کردند.
3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــ
4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــ
5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :
بله، در کار کشاورزی و دام داری به پدرش کمک می کرد.
6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :
تا سال دوم دبیرستان خواند و بعد از آن ترک تحصیل کرد و به جبهه رفت
پ)سربازی :
1- خدمت سربازی : ــــــــــــ
2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــ
3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــ
ت ) ازدواج :
1-وضعیت تاهل :
مجرد
2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــ
3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــ
4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):
پدر شهید: به همه علاقه داشت و بچه ی مودبی بود. ایشان به کار کشاورزی و دام داری علاقه داشتند و 30 تا گاو را عرض 2 ساعت می دوشید. ایشان همه جا با من سر کار می امد و در جواب من هیچ وقت نه نمی گفت. خیلی خوش اخلاق بود. به همه ی خانواده و خواهر و برادر ها علاقه داشت. کار منزل را انجام می داد، فرد با تقوایی بود. کریم- برادر: ایشان متین بود و همیشه مقابل پدر و مادر متواضع بود. ایشان کلا یک احساس قشنگی داشتند. به ما می گفت نگذارید حق مردم ضایع شود. با برادر و خواهر ارتباط خوبی داشت.
ث)شغل شهید :
1- شغل رسمی و شغل فرعی :
کشاورزی
2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــ
3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــ
ج) فعالیت های انقلابی :
1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــ
2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ
3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :
ایشان راهپیمایی شرکت می کرد و با بسیج همکاری می کرد.
4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ــــــــــــ
5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ــــــــــــ
ح) سوابق جبهه :
1- حضور در جبهه :
در جبهه حضور داشت
2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :
آموزشی رفت ابتدا بعد 25/10/62 بسیجی از سپاه چالوس و نوشهر راهی جنوب شد. مسئولیت حمل مجروح را داشت. ایشان 16/12/62 در عملیات والفجر 6 در دهلران برا ثر اصابت ترکش به بدن مجروح می شود. و در بیمارستان صحرایی جراحی می شود و بعد بیمارستان تبریز منتقل می شود و عمل می شود که سرانجام به شهادت می رسد. ایشان دو، سه روز بعد شهادت تشییع می شود و در گلزار شهدای روستای کشکسرا دفن می شود.
3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــ
4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــــ
5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــ
6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــ
7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت : ــــــــــــ
8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری : ــــــــــــ
ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:
1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)
مادر شهید: ایشان هنگام اعزام خیلی خوشحال بود. صبح از خواب بیدار شد گاوها را دوشید بعد رفت خانه ی عمو خداحافظی کرد، خانه ی همهی فامیل ها رفت خداحافظی کرد. کریم - برادر شهید: زمانی که می خواست برود جبهه من یک شوخی هایی با او می کردم می گفتم: رحیم جان! تو الان در حال عمودی رفتن هستی و بعد افقی بر می گردی گفت: «افتخار می کنم، من واقعا شهادت را دوست دارم من پسر عمویم اگر اسیر باشد (شهید قربانعلی بازرگانی منظورش بود) من باید بروم جبهه و وظیفه خود می دانم. چرا این جا باشم و ایشان اسیر باشد.»