نام پدر : محمدکاظم
تاریخ تولد :1343/07/29
تاریخ شهادت : 1364/12/28
محل شهادت : سیل بند دریاچه نمک

زندگی نامه

*زندگی نامه شهید غلام­رضا مختار رضايي*

 

نام پدر: محمدكاظم

در سال 1343 در روستای «حکیم‌آباد» بابل چشم به جهان گشود. سومين فرزند «محمدکاظم و رقيه» بود.

«غلام­رضا» در كوچه­هاي سرسبز زادگاهش با هم­سن و سالانش دوره كودكي را طي كرد. او در دامان  مادر مهربانش كه ارادت خاصي به اهل بيت(ع) داشت و پدر زحمتكش  خود كه از راه كشاورزي نان حلال به خانه مي‌آورد، قد کشید و آرام آرام به سن فراگيري درس رسيد.

با پایان دوره ابتدائي در دبستان «محمود صبوري» بابل، تحصیلاتش را تا پایه سوم راهنمایی ادامه داد.

او به دلیل تربیت و توجه والدین، در ادای واجبات و مستحبات می‌کوشید و از انجام محرمات دوری می‌کرد. با قرآن، این منبع حکمت و معرفت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

در بیان خلق‌وخوی وی باید گفت که در ادب و تواضع نسبت به پدر و مادر، زبانزد بود و در همه‌حال، مطیع اوامرشان. با دیگران نیز، در نهایت گشاده‌رویی و ملاطفت رفتار می‌کرد. از این‌رو، نزدشان از محبوبیتی خاص بهره‌مند بود.

با شكل­گيري مبارزات مردمي عليه رژيم ستم‌شاهي، غلام‌رضا با ديدن اشتياق جوانان، براي مبارزه با ظلم و فقر به صف تظاهرات‌کنندگان پيوست. علاوه بر آن، در جلسات سياسي و  مذهبي نیز حضوري چشمگير داشت.

با تشکیل بسیج، به عضویت این نهاد در آمد و ادامه فعالیت‌هایش را در قالب گشت‌های شبانه و ترغیب جوانان به شرکت در صحنه‌های انقلابی  از سر گرفت.

وقتي زمزمه جنگ در جای جاي كشور پيچيد، غلام­رضا نیز مانند دیگر فرزندان این سرزمین، دفاع از وطن را تکلیف دانست و از سر همت و غیرت دینی راهی نبرد با دشمن متجاوز شد.

او در سال 1361 در عملیات والفجر مقدماتی حضور یافت.

در سال 62 نیز به جبهه شوش عزیمت کرد و دچار مجروحیت شد.

او هم‌زمان با عضویت در سپاه در 26 خرداد 1363، در واحد تبلیغات سپاه بابل نیز، به ادای تکلیف پرداخت.

او حتی برای طی دوره آموزش پاسداری، راهی پادگان المهدی چالوس شد.

غلا‌م‌رضا در بهمن 1364 در منطقه عملیاتی والفجر 8 در فاو، مجدد آسیب دید و به بیمارستان اهواز و قائمشهر انتقال یافت.

حضور در جمع خانواده‌های شهدا و دل‌جوئی از آنان، از جمله اقدامات غلام‌رضا در جبهه فرهنگی به شمار می‌رود.

و سرانجام، او در اسفند 1364 در ادامه پیکار پیروزمندانه والفجر 8، در کسوت تخریب‌چی، به جمع یاران شهیدش پیوست. پيكر پاكش نیز با بدرقه اهالی قهرمان‌پرور بابل، در گلزار شهداي «معتمدي» این شهر  به خاك سپرده شد.  هم او که همیشه می‌گفت: «آن‌قدر به جبهه می‌روم تا یا شهید شوم، یا پیروز.» 


وصیت نامه

اسکن وصیتنامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد