نام پدر : رحمت
تاریخ تولد :1333/04/03
تاریخ شهادت : 1361/08/16
محل شهادت : جاده محمود آباد - آمل

زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد احمد (آقا محمّد) محمودي*

 

نام پدر: رحمت

تقويم سال 1333 به سوّمين روز از تیرماه خود رسيده بود كه صداي گريه­ی نوزادی در كاشانه «رحمت و زهره» طنين­انداز شد؛ نورسيده­اي با نام «احمد» كه كودكانه­هايش در طبيعت زيباي «فلورد» سوادکوه و دامان پرعطوفت مادر خاطره شد.

احمد تحصيلاتش را تا مقطع متوسطه در مدرسه «ابوريحان» قائم­شهر ادامه داد. اما بعد از ازدواج با خانم «توران رستمان» و پايان خدمت سربازي، موفق به اخذ مدرك ديپلم رشته طبيعي شد.

او که هماره خود را به زیور خصائل نیک می‌آراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و مطیع اوامرشان. در رفتار و گفتار با دیگران نیز، ملاطفت و گشاده‌روئی به خرج می‌داد. از این‌رو، نزد آنان نیز از محبوبیتی دو چندان بهره‌مند بود.

در بیان تقیدات دینی این فرزند نیک‌سیرت، همین بس که پیوسته در ادای فرائض واجب و مستحب، اهتمامی وافر داشت. علاوه بر آن، با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

همسرش می‌گوید: «اگر از بچه‌ها اشتباهی سر می‌زد، قبح آن را برای‌شان توضیح می‌داد و راهنمایی‌شان می‌کرد. آن‌ها را به انجام کارهای پسندیده تشویق می‌نمود و از امور ناپسند برحذر می‌داشت.»

«سیاوش» در مورد پدرش چنین می‌گوید: «با مادرم رفتار خوبی داشت، اما سعی می‌کرد او را طوری عادت دهد که در اداره خانه به خودش متکی باشد، تا او بتواند به امور مربوط به انقلاب و جنگ بپردازد. علاوه بر آن، همیشه به مادرم سفارش می‌کرد: فرزندان‌مان را خوب تربیت کن و تحویل جامعه بده! روی من حساب باز نکن! چون من متعلق به خودم نیستم.»

بعد از به بار نشستن نهال نوپاي انقلاب، احمد در تأسيس انجمن اسلامی، كميته، بسيج و سپاه سوادكوه، حضور فعّال داشت. او با تشكيل كلاس­هاي عقيدتي ـ سياسي، مذهبي و فرهنگي در مساجد و مدارس، جهت روشنگري افراد، نقش به‌سزایی ایفا کرد. گذشته از آن، به عنوان نيروي افتخاري آموزش و پرورش، در زمينه فرهنگي نيز فعّال بود.

مسئوليت بسيج پل­سفيد، مسئولیت طرح جنگل سوادکوه، فرماندهی سپاه پاسداران كياكلا و عضویت در شوراي فرماندهي اين شهرستان، از اَهمّ خدمات ارزنده اين پاسدار متعهد مازندراني به‌شمار مي­رود.

به اذعان دوستش «محمد یوسفی»، «او به عنوان فرمانده سپاه دستور داد که بخش عمده امکانات واحد تبلیغات سپاه، به امور دانش‌آموزان اختصاص یابد. لذا، موجب شد که تعداد زیادی از بچه‌ها جذب سپاه و بسیج شده، راهی جبهه شوند؛ از جمله «حشمت‌الله خلیلی و وحید محسنی[1]».

احمد در دوران جنگي تحميلي، علاوه بر آموزش نيروهاي بسيجي و سپاهي، جهت ياري رزمندگان در جبهه­ها، خود نيز جامه رزم به تن كرد و رهسپار منطقه گيلان­غرب شد، که منجر به جراحت و انتقالش به بیمارستان ولی‌عصر تهران شد.

و عاقبت، احمد در 16/8/1361 در جاده محمودآباد ـ آمل، در حین ماموریت، در اثر سانحه تصادف به درجه رفيع شهادت نائل شد. سپس طي مراسم وداع با يادگارانش «سياوش، سيامك و ابراهيم»، در گلزار شهداي پل­سفيد به خاك سپرده شد.



[1] . هر دو این عزیز، به شهادت رسیدند.

 


وصیت نامه

                                        *فرازی از وصیت نامه شهید احمد محمودی*

 

پیام من به شما این است که همه نیرنگ ها و دورویی ها را کنار بگذارید. با تمام مسائل صادقانه برخورد کنید. به والله اگر با همه مسائل جامعه صادقانه برخورد شود به زودی زود به هدف خواهید رسید و خیلی از مشکلات حل خواهد شد. هدف یکی است و هدف فقط خداست.

وصیت من به پدر، مادر، همسر، فرزند، برادر و خواهر این است که بر مزارم گریه نکنید که گریه شما قوت قلبی است به دشمنان من. اگر مرا دوست دارید هرگز گریه نکنید که دوستان در این نوع موارد بیشتر مشخص می شوند دوستان در درون ناراحتند ولی دشمنان همین که اشک شما را ببینند خوشحال خواهند شد.