نام پدر : حمزه علی
تاریخ تولد :1348/05/03
تاریخ شهادت : 1366/02/04
محل شهادت : بانه

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید زلفعلی محمدی شرمه*

به شما برادرانم توصیه می کنم گوش به فرمان ولایت فقیه باشید. از کمک و مددرسانی به مردم دریغ نفرمائید. حقوق مردم را رعایت کنید چرا که در اسلام به رعایت حق الناس سفارش شده است. به والدین و نزدیکان خود احترام بگذارید و به آنها محبت کنید. وصیت من به خواهرانم این است که حجاب خود را رعایت کنند که برتر از خون شهید است.


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی:

1-نام و نام خانوادگی، نام مستعار:

زلفعلی محمدی شرمه

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

3/5/1348 ـ در روستای شرمه کلا از توابع شهرستان بابلسر به دنیا آمد.

3- نام و شغل پدر:

حمزه علی ـ کشاورز، فوت

4- نام و شغل مادر:

گلتاج محمدی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

چهار فرزند

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی:

شهید در خانواده ی مذهبی به دنیا آمد، پدرش کشاورز بود و از نظر مالی متوسط به پایین بودند، نام شهید را پدرش انتخاب کرد در فصل تابستان به دنیا آمده بود. طبق گفته ی مادر امکانات مالی کافی نبود و دوران سختی بود، آنها از راه دست فروشی خرج  فرزندانش را می دادند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب،کلاس قرآن،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده):

 قبل از رفتن به مدرسه، در مکتب خانه قرآن می خواند.

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــ

  

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان:

در بابلسر تحصیل می کرد.  

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی:

 در بابلسر تحصیل می کرد.   

3- نام مدرسه، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان:

 در بابلسر تحصیل می کرد.

4- تحصیلات دانشگاهی، رشته و نام دانشگاه: ـــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟چه کاری و چه مدت:

در دوران تحصیل در کار کشاورزی و باغداری به پدر کمک می کرد.  

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل:

شهید در حال تحصیل بودند که به جبهه رفته و سال اول یا دوم دبیرستان بودن که به شهادت رسیدند.

 

پ)سربازی:

1- خدمت سربازی:

 خدمت سربازی را انجام نداد.

2- یگان اعزام کننده:  ـــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی:  ـــــــــــــــ

 

ت) ازدواج:

1-وضعیت تاهل:  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج: ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادرش احترام می گذاشت و به آنها علاقه مند بود رابطه ی خوبی بین آنها حاکم بود.  

ث)شغل شهید:

1- شغل رسمی و شغل فرعی: ــــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت:

شهید محصل بودند

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــ

 

ج) فعالیت های انقلابی:

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند: ـــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد، خانواده یا گروه اشاره دارد: ــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی: ــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه:

عضو بسیج بود و در پایگاه بسیج فعالیت می کرد، بچه ها را جمع می کرد و آنها را آموزش می داد، از طریق بسیج به جبهه رفته بودن در قسمت آموزش، اردو و ... فعال بود در نصب پارچه و پوستر فعال بود.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت، با بیان اتفاق آورده شود: ــــــــــــــ

 

ح) سوابق جبهه:

1- حضور در جبهه:  

حضور در جبهه داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها، یگان اعزام کننده، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد:

26/12/65 ـ 4/2/66 ـ سپاه بابلسر

3- مجموع مدت حضور در جبهه: ــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه:

بسیجی

5- دفعات، مکان و نحوه ی مجروح شدن: ــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد: ــــــــــــ

7- مکان، زمان، عملیات و نحوه‌‌ی شهادت:

بانه، 4/2/66، کربلای 10، اصابت ترکش به ناحیه پشت و ران

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری:

دو هفته بعد از شهادت، در گلزار شهدای روستای شرمه کلا از توابع بابلسر دفن شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره، ویژگی های شهید (توجه: حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد.)

ویژگی های شهید از دیدگاه خانواده:

آرام و سربه زیر بود، مهربان و مودب بود همیشه در مسجد می رفت و نماز می خواند مومن بود و همیشه سر به زیر بود و هیچکس را نگاه نمی کرد فرد مهربان بود و در عین حال باغیرت بود، اهل دعا و قرآن بود از ویژگی بارز شهید این بود که همیشه دکمه های لباسش (آستین و یقه) کاملاً بسته بود و قابل تشخیص نبودکه طلبه است یا آدم معمولی و حتی یکی از راه های شناسایی جسد شهید، بستن دکمه ی یقه لباسش و آستینش بوده است.

خاطره پروانه محمدی خواهر شهید:

شهید آنقدر مومن و مقید بودن که راه رفتن او حرکات او مثل یک فرد روحانی بوده و آنقدر حیا و حجب داشتند. پیراهن و شلوار که می پوشید پیراهن را روی شلوار می انداخت و مثل بچه حزب الهی آن زمان همینطوری راه می رفتند و دکمه های پیراهن را تا آخرین دکمه را در هوای گرم می بست و دکمه های آستین اش را هم می بست و در خیابانها که راه می رفت اصلاً کسی را نگاه نمی کرد. فقط جلوی خود سه را نگاه می کرد و بعد به او می گفتند مگر تو زن هستی که یقه ات را می بندی و او می گفت من اینطور راحت هستم

خاطره ی خاص دیگری در پرونده نبود که قشنگ باشد.