پدر شهید می گوید : با این که من پدرش بودم همیشه می گفت: پدرجان! هیچ گاه به نماز پشت نکن، خدا اگر بخواهد به ما روزی فراوان می دهد و هیچ کس نمی تواند مانع آن شود می گفت: تمامی ایام سال را کار می کنم فقط ایام محرم و رمضان یک ساعت زودتر کارم را تعطیل کن تا من به مسجد بروم.
همیشه دوست داشت درکارهایش پیشرفت داشته باشد و خیلی درکارهایش آینده نگر بود.
همیشه به من می گفت: پدرجان! به مردم نیکی کن اگر به مردم بدی کنی ممکن است خدا به تو روزی ندهد.
به همه احترام می کرد و پیر و کوچیک برایش فرقی نداشت و می گفت: سلام کردن من به دیگران در واقع احترام به خودم است.
علاقه ی زیادی به مردم داشت و مردم از او راضی بودند.
می گفت:صله رحم را به جای بیاورید چرا که عمر را طولانی می کند.
همیشه غذای خود را با دیگران تقسیم می کرد حتی اگر یک تکه نان داشت.
اگر کسی از او پولی می خواست هر مقدار که داشت می داد و می گفت: امروز کار مردم را راه انداختی فردا خدا کریم است.