نام پدر : رضا
تاریخ تولد :1341/02/28
تاریخ شهادت : 1360/07/05
محل شهادت : تپه های مارد

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید نعمت رضا امام قلی تبار*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم که مطیع امر رهبر باشید و از روحانیون متعهد پیروی کنید. در دفاع از میهن از هیچ چیز دریغ نکنید. نماز را اول وقت بجا آورید ودر انجام فرائض دینی بکوشید. با قرآن مانوس باشید. به بزرگترها به خصوص به والدین خود احترام بگذارید. از خواهرانم می خواهم که در حفظ حجاب خود نهایت کوشش را داشته باشند که حجاب آنان کوبنده تر از خون شهیدان است.


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

نعمت رضا امام قلی تبار ـ اصغر

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

 بابل ـ  8/2/1341

3- نام و شغل پدر :

رضا امام قلی تبار ـ خواربار فروش

4- نام و شغل مادر:

هاجر رضانیا گتابی ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

8 فرزند ـ شهید فرزند چهارم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

شهید در خانواده ای مذهبی زندگی می کردند .

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ـــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه بکر ـ بابل

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه غلامزاده میر ـ بابل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

هنرستان امام خمینی ـ بابل ـ رشته هنر

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رفتار شهید با پدر و مادر خوب بود .

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

شهید مطهری

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

شهید عضو بسیج بودند .

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

15/6/60 ـ چالوس ـ سپاه ـ تپه های مارد

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

تپه های مارد ـ 5/7/60 ـ عملیات حصرآبادان ـ برخورد خمپاره

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

8/7/60 ـ گلزار شهدای روستای گله محله

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

دوست و همرزم شهید : اصغر در میان تمام اقوام بسیار بخشنده تر بود . یادم است که دوچرخه ای داشتم که پنچر شده بود چون کم سن وسال بودم پول نداشتم که پنچری بگیرم او آمد و گفت من برایت پنچری می گیرم . حتی هزینه ی آن را هم خودش داده بود .

خواهر شهید : وقتی دوستانش شهید می شدند هم خوشحال می شد هم ناراحت ! می گفتم چرا خوشحالی ؟ می گفت : به خاطر اینکه دوستم رفته و به درجه ی شهادت رسیده . می گفتم پس چرا ناراحتی ؟ می گفت : پس کی نوبت من می شود؟ می گفتم: چرا این حرف را می زنی؟ در جوابم می گفت: تو نمی دانی خیلی شیرین است، من باید بروم! تا پدرم از مکه بیاید او رفته بود. می گفت آن جا بیشتر به من احتیاج دارند. به زور رفت .

خواهر شهید : شهید پس اندازش را جمع می کرد همان مقدار ناچیزش را می فرستاد جبهه، یک وقت هایی حبوبات، قلم و کاغذ، جوراب، از این چیزها می فرستاد. چیزهای کوچک در حد خودش. اصغر هیچ چیزی را برای خودش در نظر نمی گرفت و چیزی را برای خودش نمی خواست وقتی جبهه بود به او نامه می دادیم. می گفت دلتنگ من نباشید این جا خوب است من به آرزویم رسیدم .