نام پدر : علی اکبر
تاریخ تولد :1339/04/10
تاریخ شهادت : 1367/05/02
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*                                                    وصیت نامه سید حسین الهی *

                                                                  بسم الله الرحمن الرحیم

مپندارید که شهیدان در راه خدا مرده اند بلکه زنده به حیات ابدی شده اند و در نزد پروردگارشان متنعم خواهند بود .  

( سوره آل عمران آیه 169)

در شگفتم از اینکه کسی که به حقیقت مرگ یقین دارد چگونه شادی می کنند .

کسی که حساب و کتاب روز جزا را باور دارد چگونه در جمع مال و منال می کوشد .

کسی که به قبر و حقیقت آن ایمان دارد چگونه خنده بسیار می کند .

کسی که اعتقاد به زوال و فنای دنیا دارد چگونه به آن مطمئن است .

و نیر در تعجبم از کسی که به بقا و جاودانگی آخرت و نعمتهای آن ایمان دارد چگونه آسوده است . ( قال الله تعالی )

سپاس خداوندی را سزاست که سپاسگزاری را کلید یاد آوری خود و وسیله افزونی و احسان و بخشش و رهبر نعمت ها و بزرگواری خویش قرار داد .  ( قال علی علیه السلام )

سلام و رحمت خداوند بر محمد (ص) و آلش و سلام به امام عصر حضرت مهدی (ع) که جهان در انتظار عدالت او به سر می برد ، امامی که انتقام گیرنده از ظالمان و امید محرومان عالم است و جان جهانی فدای قدم مبارک آن حضرت باد ، درود به امام عزیز این سالک الی الله این پیر جماران زمام دار اسلام در قرن حاضر ، این زبان گویای اسلام در مقابل طاغوتیان زمان ، این پیر میدان دار عشق، نائب بر حق امام عصر (ع) امام امت خمینی کبیر که خداوند تبارک و تعالی این وجود شریف را تا انقلاب ولی عصر حفظ نماید انشاءالله

و سلام به خون خفته ایران اسلامی .

الهی: یک لحظه جدایی یک سال است ، یک سال وصال با تو بودن یک لحظه، مرا آرزوی یک لحظه با تو بودن است، در این ماندم که چگونه به یک لحظه بودن به تو دست بیابم.

خداوندا: با تو آه درون گفتن خطاست زیرا تو خود غم دلم بهتر از من میدانی و شکر نعمت تو نکردن گناه است در صورتی که تو آگاهی از آن همه کفر نعمت دادن من .

مهربانا: اگر مرا به مهربانی خود عفو نکنی چه کنم.

حاجت پذیرا : در کار تو دخالت کردن خطا کردن است ولی این بنده عاصی تو تقاضای بخشش دارد.

بخشایشگرا : دعای این از راه مانده را بپذیر و از گناه این حقیر در گذر که تو عظیم هستی و عفو تو عظیمتر .

خداوندا : در این لحظه که قلم در دست گرفته ام و این مطلب را می نگارم نمیدانم چه به سر من می آید زیرا از سرنوشت خود خبر ندارم .

ولی نعمتا : آرزویم این است که اللهم اجعل محیای محیا محمد وآل محمد و مماتی ممات محمد وآل محمد خداوندا زندگی مرا زندگی محمد و آل محمد قرار ده و مرگ مرا مرگ در راه محمد و آل او قرار ده .

غم دوری عزیزان مانند یک کوه بر جانم سنگینی میکند و نمی دانم چه کنم، غم دوری عزیزانی مانند ، اسماعیل ، امیر حامد ، علی ، حسین ، ....نمیدانم گناهانم چقدر است که تا حال مرا نگهداشته و از تو جدایم کرده است آرزوی و صال تو دارم ، آرزوی در جوار تو بودن در دارالسلام و کنار شهیدانی مانند ، بهشتی ، رجائی ، باهنر ، مطهری ...

ای خدای مهربان : تو خود گواه من باش که این راه را برای رضای تو و به خاطر تو انتخاب کردم و لا غیر ، با اندک شناختی که از تو داشتم ، با رهنمودهای پیامبر گونه امام خود روحی له الفدا در این راه قدم گذاشتم ، برای این بمیدان نبرد جنگ حق علیه باطل آمدم تا به دنیا ثابت کنم که اسلام هنوز تنها نیست هنوز کسانی هستند که خون ناقابل خود را در پای این درخت کهنسال که هزار و چند صد سال قبل بر این پهنه گیتی به دست توانای رحمت العالمین خاتم پیامبران حضرت محمد (ص) کاشته بریزند و او را زنده نگهدارند .

خداوندا : روزی که این توفیق را به من عطا کردی که لباس سبز ابا عبدالله الحسین (ع) که به دست یزیدیان در کربلا با خون شریف و مقدس حضرتش رنگی سرخ به خود گرفت بپوشم ( لباس سپاه) و خود را به عنوان پاسدار ( یعنی حافظ آرمان حسین (ع) ) معرفی کنم آرزویم این بود وقتی نام حسین و لباس حسینی به من عطا کردی عملی حسینی به من عطا فرمائی .

معبودا : جزء جان چیز دیگری ندارم که تقدیم مقام اقدس حضرتت نمایم ، این ارزان ترین مطاع ناقابل را از من بپذیر و مرا شهید بمیران .

مادر عزیز و مهربانم : درود خداوند و رسول گرامی او شامل حال تو باد ، سلام بر تو پدر پیر و والی مقام من ، ای عزیزی که سالها خاطر ، عاشورای حسینی را با نوحه سرایی اهل بیت در ذهن مردم زنده نگهداشتی ، شاد و سربلند باش که ذاکر بودن خود را نسبت به رسول خدا و اهل بیت عصمت و طهارت ثابت کردی ، خرم و آزاد قدم بردار که حسین نالایق خود را فدای پاره تن صدیقه کبری ، فاطمه زهرا (س) ، حسین (ع) کردی که جان عالمی فدای فاطمه و فرزند او باد .

پدر گرامیم : از تو تقاضای بخشش دارم می دانم که فرزند خوبی نبودم ولی تو بزرگتر از آنی که من تو را وصف کنم ، از وجود شریف شما حلالیت می طلبم و امیداورم که حتی یک لحظه هم شده امام را فراموش نکنید از گفتار پر فیض ایشان بهره بگیرید . انشاءالله

مادر عزیزم : سلام و درود خداوند و اولیای گرامیش بر تو باد ، بر تو مادری که از فاطمه و زینب (س) درس استقامت آموختی تا چگونه در مصیبتها استوار باشی ، سلام ناقابل من بر تو مادر عظیم الشأن که بس مقامی بزرگ نزد پروردگار عالمیان داری و بهشت زیر پای مادران شریف است . مادرم هیچگاه خاطره زحمات شبانه روزی تو را فراموش نمی کنم آن شبهائی که بر بالای گهواره من نشستی و مرا در آن سرمای کوهستان نوازش کردی تا پرورش یافتم .

مادرم : من کیستم که تو را ستایش کنم و مقام تو را بازگو نمایم زبان از وصف تو عاجز و قلم در نوشتن ناتوان ، مادرم آن شبها که تو را نگران کردم و خاطر تو را آزرده کردم معذرت می خواهم ، حلالم کن اگر حلالم نکنی چه کنم نمی گویم گریه نکنید و آهسته و برای سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین (ع) .

مبادا : خبر شهادت مرا شنیدی فریاد بر آوری و شیون سر دهی و مرا نزد جده ام زهرا شرمسار نمائی از خدا صبر و بردباری طلب کن .

برادران مهربانم : شما مرا از هر کسی بهتر می شناسید که این راه را خود برگزیده ام و کسی مرا به اجبار نبرده است پس شما راه مرا ادامه دهید و امام را تنها نگذارید که هر که راهی غیر از راه اسلام برود هلاک خواهد شد و جای آن در آتش جهنم است و در انتظار فرج امام زمان باشید که در انتظار فرج امام زمان انتظار قدرت اسلام است . خودتان را دریابید که در قیامت کسی را با کسی کاری نیست ، قرآن را بخوانید و به آن عمل کنید و تابع دستورات امام عزیز باشید .

خواهران عزیز من : ای شمائی که هر وقت شما را می دیدم قلبم آرام می گرفت وای رهروان زینب کبری (س) ای عاشقان زهرا (س) از شما طلب بخشش دارم می دانم برادر خوبی نبودم و باعث آزردگی خاطر شما بودم مرا حلال کنید من به شما افتخار می کنم ، عزیزانم این را بدانید که دشمن بیشتر از هر چیزی از حجاب اسلامی شما می ترسند . پس حجاب را حفظ کنید و در مقابل دشمنان مانند زینب (س) مقاوم و استوار باشید .

به کلیه برادران حزب الهی توصیه می کنم که امام را تنها نگذارند و کاری نکنند که این وجود شریف از خداوند چیزی را طلب کند که ما در هیچ زمانی راضی به آن نیستیم ، دعا به جان امام و رزمندگان یادتان نرود و جبهه های حق علیه باطل در هر سرزمینی که باشد را فراموش نکنید زیرا امیر مؤمنان علی (ع) : به خدا قسم بدون جهاد نه کارهای دنیا و نه امور دین درست خواهد شد .

این قسمتهای وصیت نامه شهدای بزرگ سید نظام فاضلی و اسماعیل شیرزاد یادتان نرود . مبادا به زیر دار بروید و کف بزنید و شیخ فضل الله را در بالای دار برند و حمایت از روحانیت اصیل یادتان نرود و امام را تنها نگذارید (( سید نظام فاضلی )) قدر امام را بدانید یا در هر حال تابع و پیرو بیانات ملکوتیش باشید (( شهید اسماعیل شیرزاد))

پدر بزرگوارم وصی من است ، نماز و روزه قضا دارم بپردازید ، برای من طلب عفو و بخشش از درگاه خداوند نمائید ، مرا در امام زاده ابراهیم در کنار دوستان اسماعیل یا علی و در غیر اینصورت در کنار امیر دفن نمائید اگر کسی طلب داشت بپردازید ، اصلاح وصیت نامه را به عهده برادران خود می گذارم .

از کلیه دوستان و برادران هیئت درس قرآن جوانان سادات نیاک و دیگران که با این حقیر در ارتباط بوده اند طلب حلالیت می نمایم و امیدوارم که خداوند ما را در جوار رحمت حضرتش قرار دهد . انشاءالله

خداوندا : امام را در امور دین و پیشبرد اسلام عزیز یاری فرما که تو بهترین یاری کنندگانی .

خداوندا : مرزداران ابی عبدالله را با دست توانای رزمندگان اسلام آزاد بگردان .

 خداوندا : شهدای اسلام را با امام حسین و ما را به شهدا برسان .

                                                                             خدایا ، خدایا ، تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

                                                                                                              سید حسین الهی نیاکی

                                                                                                          پنج شنبه مورخ 27/9/65

 


زندگی نامه

شهید سیدحسین الهی(کوهی مقدم)

فرزند: علی اکبر

تار و پود فکری و روحی خانواده ی الهی را ایمان راسخ به خداوند تبارک و تعالی بهم سرشته بود و عشق به اهل‌بیت به خصوص شیفتگی و دلدادگی به سرور و سالار شهیدان، حسین‌بن علی (ع) زیبایی درخشانی به بنیان خانواده می‌داد. پدر چشم به آسمان داشت و مادر به توفیقات الهی امیدوار بود. کانون خانواده با ترنم حسینی گرم و گرمتر می‌شد. تا اینکه در دهم تیرماه سال 1339 امانتی به خانواده سید علی‌اکبر الهی بخشیده شد و نام او را مزیّن به نام نامی سرور و سالار شهیدان، «حسین» نهادند.  کودک نورسیده با صفا و سادگی خاص روستایی، بال و پر گرفت و جسم و روح او متأثر از کوه سر به فلک کشیده دماوند ایستادگی می‌آموخت و از رودخانه هراز حرکت و رفتن . نسیم فرحبخش کوهستان روح و روان او را چون گونه‌اش به صراحت و صداقت و صمیمت جلا داد. از همان کودکی راهی را در پیش گرفت تا  فردایی بس درخشان به یادگار بگذارد.

بعد از دوران ابتدایی از نیاک به آمل سفر نمود و در مدرسه راهنمایی حکیمی که بعد از انقلاب به شاهد تغییر نام یافت، ادامه تحصیل داد و مقطع متوسطه را در دبیرستان شاکری، پشت سر گذاشت.

شهید از سه سالگی، در اثر توجه و صیانت دینی پدر و مادر، به اقامه نماز پرداخت و از همان کودکی با قرآن انس پیدا کرد که همین دو (نماز و قرآن) سرمایه‌ی جاودانه‌ی او گردید. او با روحیه‌ی شاد و اخلاق حسنه، سرآمد دیگران بخصوص هم‌سن و سالان خود در رفتارهای اجتماعی بود. در دوران شکل‌گیری انقلاب، روح جستجوگر او، آگاهی و

بصیرت کامل یافت و ضمن آشنایی با مسائل سیاسی به صف مبارزان پیوست و با شرکت در راهپیمائیها و تظاهرات در پیروزی انقلاب از خود شور و شعوری نشان داد.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت افتخاری کمیته انقلاب اسلامی در آمد. در سال 1361 رسماً عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و به لحاظ استعداد هنری نقش مؤثری در گروههای مختلف هنری : خوشنویسی، مداحی و تبلیغات سپاه پاسداران آمل داشت. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌ها اعزام گردید و با اطاعت خالصانه از فرامین رهبری در مسؤولیت‌های ستادی لشگر 25 کربلا ایفای وظیفه نمود.

در طول سالهای دفاع مقدس، بارها با قبول مسؤولیتهای مختلف به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و زمانی که در آمل حضور پیدا می‌کرد، در واحد بسیج سپاه آمل مسوولیت ستاد ناحیه کربلا 08 را بر عهده گرفت و بنا به فرموده فرماندهان و اعضای بسیج، آن ایّام از بهترین دوران فعالیت بسیج و اعزام نیروها به مناطق جنگی بود.

سال 1366 برای چندمین بار به جبهه اعزام شد و در بسیج لشکر 25 کربلا به عنوان قائم مقام و مسوول ستاد اردویی به جهاد و تلاش صادقانه مشغول شد تا اینکه در هفتم مرداد ماه همان سال در کربلای شلمچه با ذکر «یا حسین» به جوار رحمت حق‌بال و پر گشود و به آرزوی دیرینه خود دست یافت. او رفت ولی صداقت و اخلاص و تواضع او در قاب خاطرات بستگان، آشنایان، دوستان و هم‌رزمان ثبت و ضبط شده است.

هنوز هم خاطرات، دغدغه، همّت و تلاش شهید سید حسین الهی در جهاد کشاورزی روستایی و برداشتن کوله‌بار سنگین کار و زراعت از دوش اهالی روستای نیاک، کام‌ها را شیرین می‌کند. هیچگاه ترنم بهجت‌آور آیات قرآن و صدای دلنواز دعای کمیل، راز و نیاز شبانه و استغاثه العفوالعفو از صفحه‌ی ذهن خانواده، دوستان، نزدیکان و همراهان محو نمی‌شود.