نام پدر : عبد العلی
تاریخ تولد :1330/05/03
تاریخ شهادت : 1362/12/05
محل شهادت : چیلات

وصیت نامه

1- آنگاه که ظالم بر محرومان حاکم است، آنگاه که اجانب بر ملت مستضعف غلبه دارند. اگر آوای مظلومی به گوش رسد، باید به یاری اش شتافت و او را یاری داد، زیرا که مسلمانیم و بر همین مبنا قیام ]کنندگان[ ما قیامی عارفانه دارند و چون عارفانند که راه خدایی را شناخته اند و سردار عارفان حسین (ع) می باشد.
2- همسرم! فرزندانم آن دو نور دیده ام را تربیت نما، ترتیبی کاملاً مطابق با موازین شرعی اگر کشته شوم حقیقت را به آنها بگو، نکند به آنها بگویی پدرشان به سفر رفته است بلکه حقیقت کشته شدنم را به ایشان ]بگو[ چون می خواهم از همان دوران طفولیت خوی رزمندگی در آنها احیا شود.

وصیت نامه

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1- نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

سلیمان ماهیگیر

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

3/5/1330- بابلسر

3- نام و شغل پدر :

عبدالعلی - آزاد

4- نام و شغل مادر:

حبیبه ماهیگیر- خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

پنج فرزند- شهید دومین فرزند بود.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

از لحاظ اقتصادی در حد متوسط بودند و امکانات رفاهی و مادی تا حدی فراهم بود.

از لحاظ اعتقادی بسیار مذهبی بود.در مراسمات مذهبی شرکت می کرد و نسبت به انجام واجبات پایبند بود.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ): ـــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان عصر پهلوی (امام خمینی) بابلسر

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه ی عصر پهلوی (امام خمینی) بابلسر

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان شبانه ی عصر پهلوی (امام خمینی) بابلسر- اقتصادی و اجتماعی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

محبوبه مهری- 1360

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

دو فرزند- زهرا، زهره

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

بسیار با تقوا و با ایمان بود. رفتارش با پدر و مادر بسیار خوب بود و به آن ها احترام می گذاشت نسبت به سایر اعضای خانواده هم رئوف و مهربان بود.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

کارمند مخابرات بابلسر

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

مخابرات

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

همکاری با سپاه بابلسر و بسیج، شرکت در تظاهرات

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ــــــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

چند بار اعزام از سپاه

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

بی سیم چی

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

2 بار مجروح شد یک بار موج گرفت و یک بار هم ترکش هایی در زانویش بود که در بیمارستان اهواز بستری شد.

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

15/12/62، در منطقه ی چیلات بر اثر اصابت ترکش و گلوله به درجه ی شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

سیزده سال بعد از شهادت، 5/12/75 در گلزار شهدای امام زاده ابراهیم بابلسر به خاک سپرده شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

محمد (سینا) ماهیگیر- برادر شهید- می گوید: شهید به علت فروتنی و اخلاق حسنه که داشت در بین کارمندان اداره ی خود و همچنین اقوام و مردم بسیار محبوب بود.

یک بار ایشان زمان انقلاب در یکی از چادرهای پشت مسجد جامع نگهبانی می داد که با چند تا از منافقین بحث اش شده بود، ساعت دو و نیم شب بود و ایشان تنها بودند. آن چند نفر وقتی نتوانستند ایشان را با زبان قانع کنند، به حدی ایشان را زدند که بیهوش شد. چند تن از بچه های شبگرد آن جا بودندکه صحنه را دیدند و با آمدن آن ها منافقین فرار کردند ولی ایشان از بس تواضع و فروتنی داشت هیچ وقت این موضوع را به من نگفت.

همسر شهید می گوید: مادر بزرگ ام فوت کرده بود و منزل پدرم بودیم که دیدم در خانه به صدا درآمد. یک آقایی آمده بودند و با ایشان کار داشتند. ما متوجه نشدیم که موضوع چیست. بعداً متوجه شدیم که این آقا از طرف ساواک آمده بود. چون شهید شب ها شیفت بودند و اعلامیه ها را از طریق ساواک دریافت و سعی می کردند به مردم برسانند، ایشان را روز کار کردند تا دیگر از این کارها نکنند.

عباس وسکره- دوست شهید- می گوید: شهید بسیار آدم متواضعی بود و بیشتر اوقات درآمد ماهیانه اش را صرف بیچارگان و مستمندان می کرد.