*وصيتنامه شهيد عليرضا مازيارنوری*
فرزند حسين
الحمد لله رب العالمین. حسبنا الله و نعم الوکیل و نعم المولی ونعم النصیر(24)رب اشرح لی صدری و یسرلی امری(26) وحلل عقده من لسانی(27) یفقهوا قولی(28) ثم الصلوه و السلام علی اشرف الانبیا و المرسلین الرسول المسدد المصطفی الامجد حبیب اله العالمین ابی القاسم محمد(ص) و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین و من الان الی قیام یوم الدین بعد قال الله تبارک و تعالی فی محکم الکتابه الکریم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاما فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون(13) اولئک اصحاب الجنه خالدین فیها جزا بما کانوا یعملون(14)
(سوره احقاف آیه 12الی 14)
سپاس خداي را كه هر چه در آسمانها و زمين است، همه ملك اوست و اوست كه به همه چيز مسلط است و از نهان و آشكار آگاه است.
با درود بر امام مهدي (عج) چرا كه به حق، مهديِ امت اسلامي تبلور اسلام محمدي (ص) و حجت خدا و وصي رسولالله ميباشد. مهدي فاطمه! تو را به خون بهناحق ريخته اباعبدالله عنايتي به ايران اسلامي بفرما. تو را سوگند ميدهم به خون گلوي علياصغر بر رزمندگان ما پيروزي عنايت بفرما. اما دلهاي عاشقان از هجر تو در تپش هست و ميسوزد. تو را به پهلوي شكسته مادرت فاطمه تعجيل در ظهورت بفرما. درود خدا بر رهبرم امام خميني عزيز كه عالم اوست. استادم اوست. سرمشقام اوست. رهگشا و رهنما، اسوه تقوا، مجاهد كبير نستوه و مقاوم حافظ دين، سياستمدار، بتشكن و در كل اسلام واقعي اوست كه نائب عام امام است و منجي و ناخداي كشتي بشريت و انسانيت در طوفانهاي دنياست و زمينهساز حكومت صاحب عصر والزمان ميباشد. درود خدا بر شهيدان في سبيلك كه با جوهره جان خود طومار اسلام را جهت دوام هر چه بيشتر اسلام عزيز براي سالهاي دور و براي رفاه مسلمين متضمن گشتهاند و در اين راستا خود روزيخور در جوار حق تعالي هستند و درود خدا بر شما امت واحده اسلامي كه به حق به آيه قرآن عينيت دادهايد. قلبها و سرنوشت مملكت خود را كه سرنوشت شومي به دنبال داشت، تغيير دادهايد. لبيك گفتهايد به نداي امام حسينبن علي (ع) و لبيك گفتيد به نداي امام عزيز خميني و با اين لبيك گفتنتان خدا و پيامبر خدا و اهلبيت پيامبر خصوصاً امام زمان، مهدي فاطمه را مسرور كرده و مسبّب قرب خاطرشان گرديدهايد. بعد از تغيير دادن احوالات خود توجه به مسئله سياسي مملكت خود در پهنهي سياست داخلي و خارجي كه همه متفقالقول در جهت نابودي شما امت اسلامي گام برميدارند ترفندها به كار بردهاند و به كار خواهند برد تا اينكه نهايتاً شما را از اسلام جدا و اسلام را به اضمحلال بكشانند. برادران و خواهران! اسلامتان در خطر است. هوشيار باشيد. به داخل مملكت خود نگاه كنيد. به شايعه سازان، محتكران، سرمايه اندوزان (فئودالها) حمّالان افيون مرگ (مخدر) مفسدان اخلاقي كه افكارشان در حولوحوش منكرات دور ميزند، منافقين خلق كه هنوز ريشه گنديده و متعفن آنها نخشكيده و امروز اين چند قشر ضد خدا و اسلام همه متحد و دست به دست هم داده تا اينكه ايران را مستعمره ابرقدرتها نمايند. اين گروه از دير زمان دشمني عجيبي با اسلام و مسلمانان و اهل بيت نبوت داشته و دارند و خواهند داشت. به همين دليل ميخواهند با توطئهها اسلام را لوث و به تدريج شما مردم قهرمان را از اسلام دور و از اهل بيت هدي عليهالسلام جدا سازند اما زهي خيال باطل.
هر آن آتش كه ايزد برفروزد هر آنكس پُف كند، ريشاش بسوزد
اي مزدوران! اي دست به سينههاي جنايتكاران شرق و غرب! چرا دست از اسلام برنميداريد؟ چرا اين ملت را به حال خودش وا نميگذاريد؟ چه چيز از جان اين اسلام غريب و مسلمين تنها ميخواهيد؟ بترسيد از روزي كه قهر اين ملت به پا خواسته شما را آماج خشم انقلابي خود قرار دهند. راه بيشتر برايتان نيست يا به دامان اسلام و اين ملت برگرديد، يا از اين مملكت بيرون رويد. برويد به دامان اربابان خود در كنار آنها همانند كرم خاكي بلوليده.
برادران و خواهران! با هم باشيد. وحدت را فراموش نكنيد. در بين خود رُحَما بَينَهُم و بر دشمنان خدا أَشدَّ علي الكفار باشيد. مبادا تبليغات شوم و سمي اين زالو صفتان در قلوب شما كاري سر افتد و شما را از هم متفرق سازد. تفرقه شما همانا و تنها شدن امام عزيز همان. شما را به آبرو و عرف اسلاميتان سوگند كه هيچ گاه امام را تنها نگذاريد. (امام را دعا كنيد) گرچه عبارتهاي داخل پرانتز مكرراً گفته شده، ولي به معني واقعي و پر ارزش اين جمله توجه فرماييد. خصوصاً به كلمه طيبه امام كه از اصل امامت و ولايت ائمه هدي عليهالسلام نشأت ميگيرد، توجه بيش از پيش داشته باشيد. باز عرض ميكنم امام را دعا كنيد.
صحبتي دارم با شما از اول خلقت تا به امروز وقتي خداوند تبارك و تعالي اين آدم را با آن اوصاف كه عرض ميكنم آفريد، به فرشتگان دستور داد تا بر آدم سجده نمايند. همه سر فرود آوردند الّا شيطان كه برادران و خواهران داستاناش را ميدانند. در اين مسير شيطان قسم ياد كرد تا اين خلق شده را به تباهي بكشاند و از انسان در بي آدم شد و او را بفريفت و انسان بدبخت پس از سالهاي متمادي مطيع امر شيطاني شد. خدايي كه تمام لذائذ دنيايي اعم از خورشيد و ماه گرفته تا حيوانات و ديگر لذائذ را مسخّر او نمود. او را در بُعد خودش آزاد خلق كرد و تمام اسماء كائنات را به او تعليم نمود و در نهايت پس از اين خلقت بسيار زيبا به خودش فرموده فَتبارِك الله الأحسنُ الخالِقين.
ولي آدم مصمّم از پشت سر انسان به سوي خوشگذرانيها، شهوتپرستيها، مال اندوزيها و طمعهاي دنيايي گام برميدارد كه نتيجتاً براي دشمني با خدا برميخيزند و عاقبت هيچ! چرا كه نه حسابي و نه كتابي را براي خود نميداند و خودش را نميشناسد. خود را كور و گنگ قلمداد ميكند. براي چنين آدمي خدا، حساب آخرت، نيكي و بدي مفهومي نخواهد داشت. در اين گذرا خداوند بزرگ بر خود ديد تا براي هدايت بشر رسولي از ميان آنها برانگيزد تا اين آدم طاغي را هدايت نمايد لذا رسول پشت در پشت آمدند و به طرق مختلف يگانگي خداوند را تبليغ نموده تا انسانِ ره گم كرده را با ياد خدا راه مستقيم را باز يابد. انسانها بر طغيانشان افزودند جز عدهاي نادر. در هر حال خداوند لطفي را از آدمها دريغ ننمود هر چندبار رسولي را ميفرستاد.
اين آدم عاصي او را استهزا ميكرد و نهايتاً او را به قتل ميرسانيد. پيامبر تشريعي فرستاد، به قتل رساندند. رسول طريقتي فرستاد، او را هم به قتل رساندند تا زمان پيامبر آخر زمان كه دين خدا كامل گرديده و حجت مكارم اخلاق بر انسان تمام گشته بود اما از اين پيامبر (كاملترين انسان) دست برنداشتند و او را هم به مانند انبياء ديگر به قتل رسانيدند. باز از آنجايي كه خدا بندگانش را دوست دارد، او را بدون راهنما وا نگذاشت. براي آخرين پيامبر خود از اهل بيت خودِ پيامبر، وصي قرار داد. ميدانيد كه با حجتهاي اوصياي پيامبر چه كردند. همه را به شهادت رسانيدند. صحنههاي كربلاي اباعبدالله را به ياد آوريد. از همان اول جدش پيامبر را به خواب ميبيند و پيامبر به او مأموريت ميدهد و بر اين مأموريت تأكيد ميكند و پس از اين حج را نيمه تمام گذاشت به سوي كوفه حركت كرد. اهل كوفه بيوفايي كردند و در مسير كربلا راه او را از پس و پيش بستند. در سرزمين كربلا خيمه زدند. سرزميني كه انيباء سلف به كربلا ميرسيدند، نعلين از پا بيرون ميآوردند از جهت احترام و طيّب بودن اين خاك. خلاصه از خود رشادتها نشان دادند و در آن مكان گرم و سوزان به دست مخصوصترين دشمنان خدا به شهادت رسيدهاند اما در روز عاشورا اباعبدالله فرمود:
هَل مِن ناصر يَنصُرني وَ هَل مِن مُعيني. يعني سوال ميشود وقتي كه تمام ياران به شهادت ميرسند، كس ديگري ندارد تا لبيكگوي ندايش باشد، شايد اباعبدالله كسي را به هنگام نبرد نداشت اما ناقي كه فرمودند نطق تاريخي بود كه تمام جهات را در برداشت چرا كه همين جهات متضمن اسلام گرديده است و دلها از قيام امام حسين متحول گشته است و خونها براي خونخواهي خون اباعبدالله و اعتلاي دين خدا به جوش درآمده لذا اين خونخواهي نياز به تلاش وحدت و تشكيلات و در رأس به رهبري مسلمان و قاطع احتياج مبرم هست تا بتوانند حركتي را شروع نمايند كه احكام شريعه خدا حاصل گردد و لبيكگوي حسين آن عصر باشند. اما امروز حسينبن علي عاشق ميخواهد. عاشقي كه درساش از او باشد تا دستهايش را قلم و خوناش را مركب و پنهه خاك اسلامي را ورق كند و اين را بنويسد.
حسينيام يا حسين پيرو خمينيام يا حسين
اين شعار را سرلوحه زندگيتان قرار دهيد كه در عمل متضمن بقاي دين خدا و اهل بيت است. امروز در اين عصر كه خداوند باري ديگر بر ملت ما منّت نهاده و از سلاله حسين رهبري به ما عنايت فرمود و امت اسلامي ما به نداي حسين زمان خود لبيك گفته اين شعار را هم سر دادند كه: اماما! اماما! ما اهل كوفه نيستيم.
خب، مادرم و پدرم! از شما چه بگويم؟ سلام مادرم! مادر جان! مبادا وقتي خبر شهادتام را شنيدي شيون و غوغا سر دهي. بر فراقام صبر كن. همچنان كه بر فراق برادرم غلامرضا صبر كردي. مادر! من نتوانستم ببينم كه دشمنان از داخل و خارج بر اسلام هجوم آوردند. من هدفام مشخص بود و بارها اعلام كردم از هدفي كه در پيش دارم، دست بردار نيستم تا خونام را در راهِ به اهتزاز درآوردن پرچم دين پيامبر و امام زمان مهدي (عج) نريزم آسوده خاطر نخواهم شد. مادر! من ميروم ولي اين امام و اين انقلاب اسلامي و اين جوانان رشيد اسلام و خانوادههاي شهدا را از ياد نخواهم برد. مادر جان! حالا تو دو شهيد دادي. شهيد اولات يادگاري از خود به جا نگذاشت ولي من دو يادگار اويس (حسين) و عادل (شهريار) گذاشتم دو طفلام را به ياد من و برادرم نگهداريد. اگر غلامرضا را به ياد آورديد، اويسام را بغلات بگير و اگر مرا به ياد آوردي، عادلام را بغل بگير. به طفلانام بگوييد بابايتان به سفر كربلا رفته. مبادا همانند طفلان مسلمبنعقيل غريب و تنها شويد.
سلام پدر جان! پدري كه تو را دوست دارم! پدر جان! تو بايد مرا ببخشي. من گرچه رفتم، اما به بخشش تو نياز دارم. من الگويم امام حسين (ع) است. به همين دليل شهادت را برگزيده پيرو خميني عزيز هستم چرا كه او را در راستاي خط انيباء ميبينم. پدر جان! همانطوري كه گفتم انسانها ره گم كرده بودند با وجود امام حسينگونه راه گمشده هويدا گفت ولي انسانها بايد از خواب غفلت بيدار شوند و من با توجه و لطف خدا گم كرده را بيدار نمودم و هرگز بر نخواهم گشت. از تو خواهش دارم چون طفلانام پسرند، دوست دارم آنها را تربيت اسلامي كنيد. طبق سليقه قرآن آنها را رشد دهي. از خدا بخواه تا بيشتر از پيش به تو تقوا و زهد معارف حقه عنايت فرمايد. بهترين تقوا پنهان نگه داشتن تقواست.
خواهرانام! اي زينبهاي دوران ما! گريه ميكنيد، بكنيد اما بنگيرد كه نام چه زني را بر شما نهادم و به نفس عمل حضرت زينب توجه كنيد. ببينيد كه آيا نقش زينبِ علي گريه و زاري بود يا تكميل كردن نهضت و حركت اباعبدالله. با آن خطبههاي آتشين كاخهاي ظلم را بر سر اهل ظلم و بقلمون صفتها خراب كرد. اگرچه اباعبدالله خون داد ولي زينب كبري اين شيرزن دخت فاطمه پيام داد. خون و پيام لازم و ملزوم يكديگر هستند. خون از حسين پيام از زينب. خواهرانام! به ياد من باشيد. بچههايم را به شما ميسپارم. اگر سراغام را گرفتند، بگوييد به سفر كربلا رفته و به آنها بفهمانيد و درس عاشورا حسيني در كربلا را يادشان دهيد اشك بريزند پيش آنها تا به ياد پدرشان و در نهايت به ياد جانبازي ياران اباعبدالله بيافتند.
برادرم مهدي جان! توي عموي بچههايم هستي. بعد از من، تو دستشان را بگير. سخني با تو دارم مادر بچههايم! انسانها از دامان شما مادران برخاستهاند. دامان شما مادران پاك و مسلمان. من هميشه معتقد بودم كه غم از دست دادن پدر آنقدر مشكل نيست بلكه از دست دادن مادر به مراتب مشكلتر خواهد بود. اما وظيفه پدر طوري است كه نتواند همانند مادر با بچههايش ميخواهم كه امام را فراموش نكنيد. به دنبال كلاسهاي اخلاق برويد. با مسئولين شهر با حفظ وحدت همكاري نماييد. اما يك پيشنهادي دارم كه خانواده شهدا نفس و عمل انقلاباند، حكايتاند، عاملاند، مكمل قلم علمايند، شاهد شهيدپرورند. دين را مكررند. شما مردم باعث تسلي خاطر آنها باشيد. آنها را مقدم داريد. ادامهدهنده راه آنها و شهداي آنها باشيد. جنگ را فراموش نكنيد. خداوند شما و جنگتان را بر حق دانسته لذا هيچگاه لطف و معجزهاش را از شما دريغ نمينمايند. چه زيبا امام عزيز فرمود كه آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند. آمريكا بداند كه نيروي رزمنده ايران طفل شيرخواري است كه در گهواره ميگويد مرگ بر آمريكا چه رسد به نيروي 12 ساله ما كه خود را زير تانك مياندازد و خود شهيد و تانك را منهدم ميكند.
خدايا! تو را شكر ميكنم كه به من توفيق شهادت عنايت فرمودي. خدايا! نميتوانم احساس درونيام را بيان كنم. همينقدر ميگويم كه فُزتُ بِرب الكعبه. برادر، خواهران، مادرم و پدرم و دوستان! گرچه از پيشتان رفتم و ديگر باز نخواهم گشت اما شكايت همه شما را خانوادههاي جوان داده و شكايت امام عزيز و غريب كه نفس مطمئنهاش اسوهاي است براي كل جوامع بشري را به پيش آقا اباعبدالله خواهم برد و خواهم گفت مولا! آقا! مادرها داغدارند. اطفال بيپدر و يتيماند. امت حزبالله منتظر گشايش راه كربلايت هستند. جنگ ما همچون جنگ تو نابرابر است. دشمن از هر سو بر دين جد تو هجوم ميآوردند بر حسين جان امت اسلامي ما را به رهبري امام محافظت بفرما.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.
والسلام.