نام پدر : میر ابوطالب
تاریخ تولد :1330/07/20
تاریخ شهادت : 1367/03/04
محل شهادت : شلمچه

خاطرات

سید حسین لطیفی ـ برادر شهید: در جبهه ایشان سخت ترین کارها را می پذیرفتند. یک بار که ایشان عازم جبهه شدند بحث آموزش غواصی بود که ایشان داوطلب شدند بروند یاد بگیرند. شهید می گفت: ما را می بردند سد دز و در زمستان سرد یک قاشق عسل می دادند که سرما ما را اذیت نکند و بعد آموزش غواصی می دادند. چون بعدش می خواستند بروند اروند. آن طرف فاو که فرمانده به اینها گفته بود: اگر نتوانستید خودتان را برسانید، بروید زیرآب و خودتان را غرق کنید تا بقیه بچه ها به خطر نیفتند.

شهید وسط آب ماند و نتوانست خودش را برساند. یک دفعه رفت زیرآب. آقای علی کاردلی که شناگر ماهری بود گفت: دیدم سیدابراهیم نیامد. خودم را زدم زیر آب و ایشان را نجات دادم. بعد به او گفتم: مرد حسابی چرا رفتی زیر آب؟ گفت: دیدم اگر سر و صدا کنم عملیات لو می رود. فرمانده هم به ما مجوز داد که می توانی خودت را غرق کنی. خواستم خودم را غرق کنم تا عملیات به درستی انجام شود.

 

 


خاطرات

رقیه لطیفی ـ خواهر شهید: روزی فرزند سوم شهید می خواست به مدرسه برود و به پدرش گفت: ورقه امتحانی مرا امضا کن.

با وجود اینکه می خواست به اداره برود و زیاد وقت نداشت جیب هایش را می گشت و از هر جیبش یک خودکار بیرون می آورد و دوباره در جیبش می گذاشت.

با عجله به پسرش گفت: برو یک خودکار بیاور تا ورقه ات را امضا کنم.

من که این صحنه را دیدم به او گفتم: سیدابراهیم چرا این بچه را اذیت می کنی؟ تو که خودکار داری. بگیر امضا کن.

گفت: این خودکارها مال اداره است و بیت المال محسوب می شود.

همان لحظه از کارش تعجب کردم. تا این حد نسبت به رعایت این چیزها حساس بود.