نام پدر : الله یار
تاریخ تولد :1331/12/27
تاریخ شهادت : 1362/11/28
محل شهادت : مریوان

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید فتحعلی گلیج*

 

بسم الله الرحمن الرحيم

يَا اَيَّهَا الَّذينَ آمنوا لَم تَقولونَ مالا تَفعَلون، كَبُرَ مَقتا عندالله اَن تَقولوا مالا تَفعَلون. اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقانِلونَ فِي سَبيله صَفاً كَاَنَّهُم بُنُيانٌ مَرصوص. (قرآن كريم)

اي كساني­كه به زبان ايمان آورديد، چرا چيزي به زبان مي­گوييد كه در مقام عمل خلاف آن مي­كنيد، بترسيد از اين عمل كه سخني بگوييد و خلاف آن كنيد. بسيار سخت خدا را به خشم و غضب مي­آوريد. خدا آن مؤمنان را كه در صف جهاد كافران مانند سد آهنين هم­دست و پايدارند بسيار دوست مي­دارد.

خدمت پدر بزرگوارم سلام عرض مي­كنم. اميدوارم كه اين سلام گرم مرا بپذيريد و اين احساس را داشته باشيد كه طبق وظيفه شرعي و ديني بايد محيط استقلال و ناموس كشور را به جهاد سرهاي نترس و بي­باك خود حفظ كنيم و حال مي­دانيد كه آمريكاي جنايتكار صدام خيانتكار را مأمور كرد تا در مقابل جمهوري اسلامي ما بايستد و مي­دانيم كه در شهرهاي جنوب و غرب كشورمان حمله كردند و جنايت­ها و خرابي­ها به بار آوردند، اين افتخار مرا بس كه در صف جهادگران راه خدا هستم. اگر در اين راه سعادت شهادت نصيبم شد، شكر خدا را به جا آوريد و صبر كنيد كه خدا صابران را دوست مي­دارد و مرا ببخشيد اگر در وظيفه فرزندي كوتاهي كردم.

در زير آسمان كبود هيچ خدمتي بالاتر از خدمت در كردستان نيست. (شهيد دستغيب)

خدمت مادر عزيز و مهربانم سلام عرض مي­كنم. اميدوارم كه سلام گرم اين فرزندت را بپذيري. سلامتي وجود شريفت را از خداي بزرگ مسئلت دارم. مادر عزيزم! اكنون كه اين نامه را مي­نويسم صداي توپخانه به گوشم مي­رسد و آژير آمبولانس همچنان به گوش طنين­انداز است. مادر عزيزم! مي­داني كه دشمن به كشور ما حمله كرد. اگر من نروم و امثال من نروند پس چه بايد كرد. دشمن مي­آيد و آن وقت ديگر هيچ چيز جز افسوس و پشيماني چيزي باقي نماند. و دنیا را همچنان وفايي نيست، انسان رو به مرگ مي­رود. دنيا پرستان اين را نمي­فهمند. آن­ها مثل سگ­هاي فريادكننده و درندگان شكارجو هستند. آن­ها جز به دنیا و شكم­شان نمي­انديشند. نگو فلاني چرا نرفت. در برابر سرزنش­ها شكيبا باش. از سرزنش­كننده باكي نداشته باشيد. صبور و بردبار باشيد به خاطر خدا. اين فرموده امام صادق (ع) : «هركس در مصيبت شكيبا باشد و خويشتن­داري كند، به اين صبر و پايداري درجه روزه­گير شب زنده دار و درجه شهيدي را كه در ركاب پيامبر (ص) شمشير زند به دست مي­آورد.» اگر فيض شهادت نصيبم شد، هرگز حاضر نيستم آنان كه پيرو خط امام خويش نيستند و به ولايت فقيه اعتقاد ندارند سر جنازه­ام حاضر شوند و يا در تشييع جنازه­ام شركت كنند. اما باشد كه دماء شهدا آن­ها را متحول سازد و به رحمت الهي نزديك­شان كند. آمين. هيچ كس مرا مجبور نكرد. اين­جانب طبق وظيفه شرعي و به امر رهبرم رهسپار جهاد با كافران شدم.

مادر عزيزم! هميشه در اين فكر باش كه پسر جوان[ ] سلیبنی مقدم چه شد؟ هاشمي را كه كشت؟ علي­اكرم كجا رفت؟ آيا سزاوار مي­داني من در خانه­ام بخوابم ولي ستار، جگرگوشه كريم خان و هزارها ستاره هاي ديگر در بند اسارت نانجيب­ترين مردم روزگار باشند؟ يعني اشرار كرد. وجدان كجاست شما را چه شد؟ اي مرگ بر من كه بخواهم در شمال، در خانه­ام آسوده باشم درحالي كه همبازی هایم شهيد يا اسير باشد. آه، آه كه چه مشتاقم در صف اين شهيدان جوان بپيوندم. [ ] مهربانم! هدف كلي ما مبارزه با دشمن خدا و دشمن سرزمين­هاي مقدس­مان [ ] عزيز است. اميدوارم پس از آزادي كربلاي حسين (ع) در مسجد الاقصي نماز جمعه برپا كنيم. إن­شاءالله قدس، قدس، قدس ....

سرزمين پاكي و نور و طهارت               وي جايگاه وحي و انذار و بشارت

قدس اي آزرده از تيغ شقاوت                           وي ناي تو مجروح از بند قساوت

اي زخم­ها از خنجر بيدار خورده                        وي قلبت از ماتم درون سينه مرده

اي خلق محروم تواندر تير خذلان                       آسيمه­سر آواره در كوه و بيابان

سلام گرم مرا به رهبر عزيزم برسانيد و بگوييد تا آخرين قطره خونم سنگر عقيده و مسلكم را كه همان اسلام راستين است ترك نخواهم كرد و با خداوند بزرگ پيمان مي­بندم شرط لياقت در تمام عاشورا و در تمام كربلاها با حسين (ع) همراه باشد و سنگر او را خالي نكنيم تا هنگامي كه همه احكام اسلام در زير پرچم اسلامي امام زمان (عج) به اجرا درآيد. مادر مهربانم! مرا ببخشيد و بچه­هاي مرا مواظب باشيد. خدا عاقبت همه شما به خير كند. إن­شاءالله تعالي.

وقتي آخر زمان نزديك شود شهادت خوبان امت را گلچين مي­كند. رسول اكرم خطاب به همسرش مي­گويد:   

اكنون كه رژيم عراق با پيشرفته­ترين وسايل شهرهاي ما را بمباران و مردم بي­گناه ما را به خاك و خون مي­كشد، تكليف شرعي اين است كه از ناموس خود دفاع كنيم تا پيروزي نهايي را در آغوش كشيم. لذا بايد جواب اين كافران را در ميدان­هاي جنگ بدهيم. همسرم! تو مرا بهتر مي­شناسي و مي­داني كه به دنیا پشت كردم با آن­كه در راه عقيده و مسلكم كه از هر راه بهتر مي­شناسمش همچنان استوار و پابرجا خواهم بود. البته از يك سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم و از دگر سو بايد شهيد شويم تا آينده بماند. هم بايد امروز شهيد شويم تا فردايي بماند و بايد بمانيم تا فردا شهيد بشويم. عجب! عجب! چه مي­شد امروز شهيد مي­شديم و فردا زنده مي­شديم تا دوباره شهيد شويم. آري، همه ياران به سوي مرگ رفتند درحالي كه نگران فردا بودند. بايد به امام وفادار ماند زيرا كه او به اسلام و قرآن وفادار مانده است. بايد راه سعادتمند حسين (ع) را ادامه داد و خواهيم داد.

و تو نيز زينب­وار زندگي كن و تهمت­هاي نارواي دختران هرزه يزيديان [ ] را تحمل داشته باش.

خدايا! جندالله را كه با سوگند با ثارالله در لشكر روح­الله براي شكست عدوالله استقرار حزب­الله، زمينه­ساز حكومت جهاني بقية­الله است، حمايت كن.

در پايان سلام مرا به رهبر كبير انقلاب (امام خميني) برسانيد و سلام مرا به ملت بزرگوار ايران به ويژه خانواده شهداي عزيز برسانيد. جسد مرا بگوييد هر كسي كه مايل است ببيند به هر شكلي كه هست، حتي فرزندان نشان دهيد و مرا در زيارت­ور به خاك بسپاريد و من هم تا زنده­ام دعا مي­كنم به درگاه خداوند بزرگ كه پاكم كند و بعد خاكم كند.

همسرم! شما حتماً بايد فرزندان مرا باسواد كنيد. حتماً و حتماً و ديگر اين­كه به خواهرانم سلام برسانيد و بگوييد از جانب من كه هرگز راضي نيستم در انظار مردم با صداي بلند گريه كنند. هيچ­ كس حق ندارد براي من در انظار گريه كند. راضي نيستم. برويد در جايي كه فقط خدا باشد و بس اگر مرا دوست داريد. كتاب­هاي من و نامه­هاي مرا همه را بدهيد بچه­هايم بخوانند در درازمدت. همه را مي­بخشم به جز منافقين را و بدانيد كه كشتن ايشان (منافقين) براي من از عسل شيرين­تر است.

والسلام. خداحافظ .

شما نيز مرا ببخشيد.

شما را وصيت مي­كنم اين­كه اگر در كردستان كشته شدم به مردم كرد خشم نكنيد. مي­دانيد قاتل ما چه كسي است؟ آن كسي كه هنوز در خط ولايت فقيه و در خط جمهوري اسلامي نيست. با همه امكانات كه دارد در ناز و نعمت، امّا اسمي مسلمان است دلش از كينه فقرا لبريز است. فقر فرهنگي و فقر اقتصادي مردم كرد را تا كمر در لجن­زار جهل فرو برده است. بيا در روستاهاي كردستان كودكان برهنه و ژوليده سر را ببين. بيا زنان روستايي زرد و نحيف و اسير كار در بيابان بي­حاصل چون بردگان قرون وسطي را ببين. چطور از عقل سخن بگويند؟ نگوييد در كردستان گوش و بینی و پوست مي­كنند پا می برند. اگر هم ببرند حق دارند، زيرا كه در طول تاريخ كسي بر احوال­شان رحم نكرده چطور براي ما رحم كنند؟ عقل اينان را دزديدند و به جايش جهل دادند. وقتي به چهره مردم كرد نگاه مي­كني با زبان بي­زباني و با صداي رسا مي­گويند:

راه خود ز راه سعادت نيافتیم                 پيران ره به ما ننمودند راه راست

خدایا! جان مطمئن از تو می خواهم که به معاد ایمان داشته باشد و  به قضای تو رضا و به عطای تو قناعت كند.               

والسلام وعلي من التبع الهدي

                                       «چند دعا»

پروردگارا! به روان مقدس محمد (ص) رحمت فرست و مرزهاي اسلام را از حمله دشمنان در پناه خود مصون و محفوظ بدار و مرزبانان ما را در ايفاي وظايفش كه به عهده دارند، حمايت كن و عطايا و مواهب خود را درباره آنان تكميل فرماي و بر شمار سربازان مرزهاي ما پاس مي­دارند بيفزاي و حربه آنان را بر ضد دشمن كارگر كن و سنگرشان را از آسيب شكست درامان گير و جمعيت­شان را به هنگام دفاع از پريشاني ايمن ساز و با تدبير خویش صفوف­شان را به هم بپيوند و رشته وحدت و وصلت­شان را از هم مگسل و هدف­شان را همواره يكتا گردان و در سايه صبر و صولت پيروزشان فرماي و حيله­هاي نظامي­شان را با پيروزي [ ] و جان سربازان را با فروغ علم بيافروز و آن­چه نمي­دانند به آنان بياموز و آن­چه نمی شناسند به آنان بشناسان و چشمان­شان را در بينايي توانا گردان تا آن حقايقي را که  نمي­توانند ديد، ببينند و چنان كن كه همواره دشمن خويش را اندك ببينند و سلحشورانه حمله آورند. پروردگارا اينان كه به ناحق بر مرزهاي ما هجوم آوردند دشمن تو هستند و با تو جنگ دارند پس تو هم با آنان بجنگ و سربازان ما را حمايت كن و بر آنان فايق آور. پروردگارا! به اين وسيله كشورهاي اسلامي را تقويت كن به همان نسبت كه نعمت خویش را از بلاد كفر دريغ مي­داري بر بلاد اسلام نعمت و بركت فرو بار و خاطر سربازان، اسلام را از آسيب دشمن آسوده كن تا به عبادت تو فراغت يابند و به جاي پيكار در ميدان­هاي نبرد به محراب عبادت بايستند و با تو و فرشتگان خلوت كنند.

اللهمَّ اخذُل جيوشَ الْكُفار وَالمنافِقين، رَبَّنا لا تُزِغ قُلوبَنا بَعدَ اِذهَدَيتَنا وَهَبلَنا مِن لَدُنكَ رَحمَةً اِنَّكَ اَنتَ الوَهاب.

خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار.

والسلام من التبع الهدي

3/11/62 مريوان

  

 


زندگی نامه

شهید «فتحعلی گُلیج»

نام پدر: الله‌یار

طلوع آفتاب زندگانی‌اش در 27 اسفند 1331، شادی را برای «الله‌یار و معصومه» به ارمغان آورد. کودکانه‌هایش، در کوچه پس‌کوچه‌های روستای «دراسرا» از توابع عباس‌آباد و در دامان پدر و مادری فداکار و زحمتکش خاطره شد.

تحصیلات «فتحعلی» به مقطع ابتدائی در دبستان «عباس‌آباد» ختم می‌شود.

زمزمه‌های انقلاب که به گوش رسید، او نیز به صفوف انقلابیون پیوست و همگام با آن‌ها، فریاد تظلّم سر داد.

«تیمور»، از فعالیت‌های انقلابی برادرش می‌گوید: «اواخر سال 1365، در شرکتی واقع در جادّه عباس‌آباد، به اتفاق یک مهندس مشغول به کار بود. فتحعلی اعلامیه‌های امام خمینی و کتاب‌های دکتر شریعتی را، به‌وسیله او، به صورت محرمانه، در روستاها و شهرها توزیع می‌کرد.»

او با تشکیل طرح جنگل، عضو آن شد و جهت سرکوب منافقان کوردل، به سیاهکل رفت. سپس، از طریق همین طرح، به جبهه کردستان عزیمت کرد.

فتح خرمشهر نیز، یکی از آوردگاه‌های حضور این فرزند نیک‌سیرت وطن به شمار می‌رود که در کِسوت بسیجی انجام داده بود.

عاقبت، فتحعلی عزیز در 28/11/1362 در منطقه «تَشکاش» مریوان و در جامه پاسداری، به فیض والای شهادت نائل آمد؛ و سپس با وداع همسرش «گل‌نساء» و چهار یادگاران خویش «هما، آزاده، مصطفی و عادله»، در بوستان شهدای عباس‌آباد آرام گرفت.

این دلاور مازندرانی، همواره معتقد بود که «ما باید با هم متحد شویم و نگذاریم بیگانگان به کشورمان وارد شوند. باید مبارزه کنیم و از ناموس‌مان دفاع نماییم».