*وصیت نامه شهید کامبیز گلی تالاری*
بسم الله الرحمن الرحیم
«ان الله اشتری من المؤمنین أنفسهم و اموالهم بان لهم الجنّه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون وعداً علیها حقّا»
السّلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره، السلام علیک یا حسین بن علی فرزند فاطمه سالار شهیدان و کشته مظلومان کربلا و وارث در جهان محرومین و مستضعفین.
با سلام و درود بر مهدی موعود و منجی بشریت عالم و با سلام و درود بر امام امت و امت اسلام که در سایه الطاف و عنایات حق دست در دست یکدیگر نهادند و پلی بر سرخی خون و به روشنایی ایمان و به ایثار در خور احیای 1400 ساله تاریخ بستند و به شهیدان بدر و جمل و احد و عاشورای حسینی پیوستند، و با سلام و درود بر تمامی معلولین و جانبازان اسلام.
«جهاد در رحمت الهی است که بر روی بندگان ویژه خداوند گشوده میشوند». (امام علی (ع))
آری راهی را که ما در آن قدم گذاشتهایم شکستی در آن وجود ندارد، زیرا راه ما راه الله است و پشتیبان ما بقیهالله.
ما از تاریکی و ظلمات به سوی نور میرویم تا به ندای حسین بن علی (ع) لبیک بگوییم و به ستیز با کفار بپردازیم و جان در راه جان آفرین دهیم.
«الا بذکر الله تطمئن القلوب». «همانا با خدا دلها آرامش میگیرد».
همیشه به یاد خدا باشید و در راه خدا حرکت کنید که به هدف بزرگ که میخواهیم برسیم و همان طوری که در نهجالبلاغه آمده است شرافتمندترین مرگها شهادت در راه خداست و میجنگیم تا با پیروی از حسین بن علی (ع) بگوییم که اگر بناست با مرگ کشته شدنم درخت اسلام آبیاری و بارورتر میشود پس ای خمپارهها و ای گلولههای خمسه، خمسهای موشکها سینهام را شکافته و بدنم را تکه تکه کنید و چه شیرین است چنین مردی، مردی که در راه حق باشد و چه گواراست شربت شهادت، شهادتی که در راه اسلام باشد و شهادت معشوق و محبوب من است. شهادت آخرین راه به آشیانه خویش است، شهادت آخرین احتیاج پویندگان راه خداست آن جا که از مرگ میگریزند مجاهدان راه خدا به استقبال آن میروند در دریای خون شنا میکنند تا به ساحل نجات برسند شهید چون شمع میسوزد آگاهانه میسوزد و پرتو میافکند چراغ راه میشود همه را فیض میدهد، خود میرود تا دیگران بمانند خود میرود تا دیگران نسوزند زندگانی خود را میدهد تا دیگران زندگی یابند شهید همیشه حضور دارد و شاهد است.
الگو است نام شهید، یاد شهید، مظلومیت شهید، مبارزه شهید، حماسه شهید همواره زنده است.
من یکی از ناچیزترین بندههای خدا شهادت را که همان آغاز گر زندگی واقعی و معراج انسان به سوی خداست برگزیدم و جای هیچ شک و تردیدی نیست ای ملت، ای امت آگاه باشید از تفرقه بپرهیزید و همیشه فرمان امام خمینی را ملاک عمل قرار دهید و بدانید که اسلام ناطق حسین زمان همین خمینی است از او پیروی کنید مبادا مانند اهل کوفه امام را تنها بگذارید، مبادا بی وفایی کند در غیر این صورت این قلب تپنده شماست پس دست به دعا بردارید فریاد زنید خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
پدر جان، مادر جان هر موقع بعد از مرگم به یاد من افتادید و خواستید گریه کنید و یا این که بر سر قبر من بیایید آن لحظه به فکر کربلای حسین (ع) باشید که در آن زمان با کافران و ستمگران برای پابرجا ماندن اسلام و آزادی تمام مسلمانان از زیر سلطه یزید جنایتکار و جانی چگونه جان خود و فرزندان عزیزشان را دو دستی تقدیم به حق تعالی نموده.
مادرجان! مگر علیاکبر قاسم و سرباز شش ماهاش در عاشورای کربلا امام حسین شهید نشدهاند؟ و مگر حضرت عباس (ع) دو دستش را از تن جدا نکردند؟ پس من از آن بزرگواران بیشتر نیستم و بلکه یک بنده گنهکارم. آری! فرصتی گرانبها برایم پیش آمد تا از بودن و هستی خود بروم و حرکت کنم آنچه را که میخواهم و دوست دارم که اگر فقط خدا را راضی نگه داشته باشم. من پاسدار قرآنم برای این که اندیشهام بازتابی از کتاب نجات انسانهاست، پاسدار قرآنم چون از حریم مکتبم با خون سرخ خویش حمایت میکنم، پاسدار قرآنم چون فرماندهام امام روح الله است، پاسدار قرآنم چون سربازی از دریای خروشان جنداللهام. پاسدار قرآنم چون به تمامی جان میکوشم تا کتاب خداوند را سر لوحه عمل انسان گردانم راه ملتها را بگشایم و آنها را به همت ولی دلیر و علیم و قدیرم به چشم خروشان نعمتهای خداوند را رهنمون سازم و در این راه خطه این خاک شهید خواهم شد و از شهادت باکی ندارم چون که معلم ما حسین و ناظر امام زمان (ع) است و نباید از شهادت باکی داشته باشیم چون که شهادت آرزوی ماست. در آخر مادر، مادر خوب و مهربانم و با این که خیلی تو را آزردم و خیلی در این مدت شما را ناراحت کردم امیدوارم که لااقل پسر خوبی برای تو شده باشم و این تنها کاری که در توانم بوده.
پدر عزیز! عصاره رنج و مهنت، امیدوارم به خدا که توانسته باشم قسمتی از رنجهای زندگیت که در وجود ما فرزندانت خلاصه شده قدری تسکین داده باشم.
پدر گرامی! از شما باید بی نهایت تشکر کنم چون موقع خداحافظی من بسیار خوشحال بودید و افتخار میکردی و روحیه شما فوقالعاده رضایت بخش و دلپذیر بوده واقعاً برایم آن پدری بودی که میخواستم اما چه زجرها و مصیبتها و بلاها به سر شما آوردم ولی امیدوارم که با خبر شهادت من خوشحال و خندان باشی تو باید به خودت بقبولانی که آرزوی دیرینه من بود. پدر و مادر عزیزم هرگز بعد از مرگم برای من گریه نکنید اگر خدای ناکرده گریه کنید برای آن منافق ابله دشمن از خدا بی خبر جز خوشحالی چیز دیگر ندارد و روح همه شهدا با گریه کردن شما دگرگون خواهد شد.
ای جوانان! نکند در خواب ذلت بمیرید که حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد.
ای جوانان! مبادا در غفلت بمیرید که علی (ع) در محراب شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علیاکبر حسین (ع) در راه حسین (ع) با هدف شهید شد.
ای مادرم! مبادا از رفتن فرزندانتان جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب زینب را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود.
ای اقوام خویشان! بر من اشک مریزید که اگر واقعاً مرا دوست دارید راه حسین را ادامه دهید و با شرکت در جبههها و کمکهای پشت جبههها اسلام را یاری کنید.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
برادر شما کامبیز گلی تالاری