*وصیت نامه شهید غلام عباس گلی*
بسم رب الشهدا
خوب است انگیزه رفتنم را بدانید لبیک یا خدای قرآن کریم. آیات تو را خواندم در دلم اثر کرد. گفتم مسلمانم و از ایمانآورندگان هستم و سلاح جنگ را برداشتم و راهی کربلا شدم. ای صاحب قرآن ندای تو را از دلی فقیه شنیدم که فرمود قضیه جنگ اهمیتش بیشتر از فروع دین است و با آغوش باز استقبال کرده و سلاح جنگ را که همان لباس سبز شهادت باشد برداشته و غسل شهادت کرده و دفاع از اسلام و آزادی محرومین از چنگال مستکبرین و جنگیدن تا رفع فتنه در جهان را سر لوحه کار خود قرار دادم و رفتم با ایثار خونم انتقام خون امیرالمومنین علیهالسلام را با این اهداف و رضای حضرت را از مشرکین و خوارج بگیرم. آمدم به جمع راهیان کربلا همانطور که از نامش مشخص است چه سختیها و زجرها دارد. خدایا عطش دیدار مولا حسین علیهالسلام ما را سخت تشنه کرده است. تشنگی ما بر طرف نخواهد شد مگر بوسه بر ضریحت ای مولا. ای کسانی که قلب شما حسینی است بیایید در این دانشگاه جنگ شرکت کنید و دستها را مشت کنید و فانسقهها را محکم کنید و گامها را استوار و محکم بر دارید و به ندای مظلومانه حسین علیه السلام لبیک بگویید و با نثار خون خودتان به اهداف نهضت کربلا و انقلاب اسلامی تحقق بخشید ... به جبهه رفتم شهید شدم تا تدارک گذشته کنم . چون انسانی که قصد مسافرت داشته باشد مقداری آذوقه برای خودش همراه دارد تا مسافرت فی سبیلهالله توشه راه نمیخواهد؟
یک عمر در معصیت خدا و نافرمانی او بودم و خواستم فردا ی روز قیامت در پیشگاه خداوند خجالتزده نباشم.
به جبهه رفتم، شهید شدم تا دِینم را به اسلام و قرآن ادا کنم، چرا که اسلام و قرآن حق بزرگی در گردن ماها دارند. به جبهه رفتم و شهید شدم که جبهه میعادگاه عاشقان الله است و کسی که عاشق خداست باید عاشق را در کنار معشوق دید و عاشقان خدا دو جبههها هستند .
به جبهه رفتم و شهید شدم که با نثار خون خودم دشمنان اسلام را رسوا کنم و با رنگین کردن خونم عهد پیمان مجدد با امام و مکتبم بسته باشم.
رنگین و نثار کرده تا شما در جامعه فردا سر بلند باشید و مباهات کنید که سهمی در این انقلاب و پیروزی جنگ داشته باشید ...
همسرم! احترام پدر و مادر را داشته باش خداوند حافظ همه شماها.
******** وصیت شهید به برادرش ********
برادرم علیرضا گلی! من با جهاد اسلامی در راه انقلاب اسلامی شهید شدم شما با درس خواندنت در سنگر علم و تقوا و با زبان قلم دفاع کن برای انقلاب اسلامی ...
برادرم همیشه در صراط مستقیم با ثروتی که بزرگ عدی منافقان تو را گول نزنند.
برادرم درست را بخوان تنبلی مکن سعی کن خدمتگزار این انقلاب و این مردم شهید پرور باشی ...
و برادرم بسیجی بودن را فراموش نکن که شرکت در بسیج حراست از اسلام است و بسیجی بودن افتخار ...
برادرم با فرزندانم همیار و همراه باش که در نبود من با تو انس دارند و با آنها یاری کن و بگو بابای شما برای فتح اسلام شهید شد ...
****** وصیت شهید به خواهر *******
خواهرم! همچون زینب سلام الله علیها صبور باش ...
خواهرم! حجابت را حفظ کن که بهترین زینت زن پاکدانی او حفظ حجاب است این را بدان. خواهرم استعمار از خون من میترسد و استعمار از سیاهی چادر تو ...
خواهرم! از همه سفارش مهمتر این است که نماز را ترک نکنی چرا که فاصله کفر و ایمان نماز است در انجام واجبات و فرائض مذهبی سستی نکن.
خواهرم! به خواهران حزبالله بگو با حجابشان از خون شهدا دفاع کنند.
خواهرم خیلی برایم زحمت کشیدی چقدر تو را زحمت دادم لباس مرا میشستی از زحمات شما ممنون هستم خدا حافظ همه شما. والسلام
وصایای شهید گلی به پدر و مادر و همسرو برادران و خواهران حزبالله
پدرم! سلام خونین مرا بپذیر؛ پدرم شما برای من زحمت بسیار کشیدید من از شما ممنون هستم که پدر یک مجاهد فی سبیلالله هستید و در راه پاسداری از اسلام فرزندت را خیلی یاری نمودی خدمات خود را در سپاه و جبهه حق مدیون زحمات شما هستم «پدر در شهادا عزیز غرقه به خون خود همچون کوه استوار باش و شیطان صفتان صبرت را شما نگیرند. و در شهادت من اشک غم نریز که هر قطره از اشک گرم چشم شما شربت گوارایی است بر کام دشمن اسلام؛ بلکه با شادی و خرسندی بانگ بزن اللهاکبر . بگو من از امام حسین علی السلام بالاتر نبودم و نیستم که فرزندان شهید خود را در راه اسلام داد و 72 تن را تقدیم راه خدا کرد. پدرم در کارها به خدا توکل کن که سلاح برنده و ستیزی میباشد و تو را کفایت میکند و به اشخاص توسل مجو، به ائمه سلام الله علیه توسل کن و آنها را شفیع قرار بده که حاجات ترا روا کنند و تو را دریابند.»
پدر دوست دارم مثل سایر شهدا در روز شهادت و هفتمین روز شهادتم مردم را گلاب بزنی اگر برایت زحمت نمیشود نجام بده و این عمل شما دماغ منافقان و دشمنان اسلام را بخاک میمالد. پدرم فرزندم سجاد و جواد را همراه با مادرش در وهله اول به خدا و در وعله دوم به شما سپرم خوب فرزندم را نوازش بده.
وصیت شهید به مادرش:
سلام خونین من به تو مادرم؛
مادرم! تو خود بیشتر دانی چقدر عاشق جبهه حق بودم و تو را مادر شهید صدا میزدم و تو را سفارش به ما بر بودن توصیه از{}که نسبت به دیگران صبورتر باشی.
مادرم به جبهه رفتم که به شهادت برسم که تو یک مادر پاسدار شهید بشوی و فردا در صف محشر نزد فاطمه زهرا سلامالله علیها شرمنده نباشی.
مادرم آیا این افتخار نیست فرزند شما برای یاری اسلام و مسلمین قدمبه جبه حق علیه باطل شهادت خونش را فدا کرد پس دست به دعا بردار و بگو خدایا تو را شکر که امانتم مورد مقبولیت شد.
مادرم اگرچه من نزد تو عزیز بودم اما اسلام عزیز تر از من بود پس دستها را به حالت دعا بالاببر بگو خدایا جگر گوشهام را فدای عزیز ترین چیزی که همانا برای پاسداری از آن دندان مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله شکست. جراحت بر بدنش وارد آمد و آن هم اسلام است دادم و بر این عمل خود افتخار میکنم ...
مادر نماز جمعه را ترک نکن که او عصای دست تو در روز قیامت است و تو را نجات خواهد داد ...
مادرم در کارها به خدا توکل کن که تو را کفایت خواهد کرد از مردم منتظر محبت نداشته باش بلکه با آغوش باز از زنان مومنه پذیرا باش ...
مادرم فرزندان خود را سجاد و جواد که نامش را خودت انتخاب کردی همراه با همسرم در وهله اول به خداوند و در وهله دوم به شما سردم و آنان را خوب دلداری بده ...
مادرم خداحافظ.
وصیت شهید به همسرش:
همسرم جبهه نیاز به جوان فداکار دارد تا با خون رنگین خودش درخت اسلام را آبیاری کند. بنابراین بنده به عنوان تکلیف الهی به جنگ علیه باطل رفتم پس خوشحال باش که شوهرت پرچم اسلام را بدست گرفته و به میدان جهاد رفته و در این دفاع مقدس شهید شده ... .همسرم من با جاری کردن خونم دشمنان اسلام منافقان را رسوا میکنم با صبر یا پایداری دشمنان را در دلشان آتش بزن.
همسرم من به میدان جنگ رفتم و سر و بدن را فدای اسلام کردم شما با حفظ ارزشهای خونم در اَجرم شریک شوید.
همسرم من عَلم اسلام را گرفتم و به جنگ بادشمنان اسلام شتافتم شما سنگر علم و تقوا را بگیرید و با همراهی حجاب به جنگ با دشمن بروید.
همسرم من با نثار خون خودم میخواهم دین خود خود را نسبت به اسلام اداء کنم شما با صبر بر این مصیبت دین خود را به نحو احسن انجام بده ...
همسرم به فرزندانم بگو بابای شما فدای اسلام شد و خونش را در اسلام هدیه کرد.