نام پدر : باباقلی
تاریخ تولد :1335/01/01
تاریخ شهادت : 1363/01/28
محل شهادت : دهلران

زندگی نامه

شهید «مسلم گلوگاهی»

نام پدر: باباقلی

در سال 1335 از دامان مادری مهربان، چون «زهرا» و پدری سختکوش به نام «باباقلی»، چشم به دنیا باز کرد.

روزهای ابتدائی تحصیل «مسلم» در دبستان «مازیار» زادگاهش «گلوگاه» سپری شد. سپس، با ورود به دوران راهنمایی، به ترک تحصیل روی آورد.

اوقات فراغتش اغلب به کمکِ خانواده در کار دامپروری می‌گذشت؛ چراکه علاقه وافری به این پیشه داشت.

در بیان تقیدات دینی این فرزند نیک‌سیرت، همین بس که همواره در ادای فرائض واجب و مستحب، اهتمامی خاص داشت. با قرآن، این سرچشمه معرفت الهی نیز، مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

او که پیوسته خود را به زیور خصائل نیک می‌آراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین، و اطاعت‌پذیری از آنان، زبانزد بود.

به سبب خوش‌روئی و ملاطفت در رفتار نیز، محبوبیتی وافر بین افراد داشت.

زمزمه‌های انقلاب که در شهر پیچید، او نیز هم‌پای دیگر معترضین، در صفوف تظاهرات ندای آزادی سر داد.

با ظهور انقلاب و سپس، تشکیل جهاد و بسیج، فعالیت‌هایش را در این راستا تحقق بخشید.

با آغاز جنگ تحمیلی، مسلم با حضور در عملیات ثامن الائمه(حصر آبادان)، دوشادوش برادران رزمنده‌اش، به دفاع از وطن پرداخت؛ او در این عملیات مجروح شد.

مسلم بعد از پوشیدن جامه پاسداری در 28 فروردین 1363، خدمات ارزنده‌ای از خود ارائه نمود. بیشترین فعالیت مسلم، در واحد تدارکات لشکر 25 کربلا بود.

علاوه بر آنچه گفته شد، این شهید بزرگوار دل‌جویی از خانواده‌های شهدا و رفع مشکلات‌شان، از جمله وظایف خود در جبهه فرهنگی می دانست.

 و عاقبت، او در اردیبهشت 63، طی بمباران منطقه دهلران به کاروان یاران شهیدش پیوست. جسم پاکش نیز با بدرقه همسرش «زهرا محمودجانلو» و یادگارانش «محمدحسین و زینب»، در بوستان شهدای «سفیدچاه» به خاک سپرده شد.

 


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید مسلم گلوگاهی*

 

با سلام و درود فراوان بر انبیاء الهی که سرمنشا هدایت بشر از منجلاب ذلت و نفس پرستی به اوج عزت و یکتا پرستی اند.

با سلام به امام زمان (عج) انتقام گیرنده خون مظلومان تاریخ و درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب که الحق نایب امام زمان (عج) است و همچنین سلامی بزرگ به تمام شهدای اسلام و مجروحین و معلولین و رزمندگان اسلام و آفرین و افتخار به تمامی والدین شهدا و رزمندگان که خیلی راحت از فرزندانشان می گذرند برای اسلام. فرصتی پیدا کردم که وصیت نامه خودم را که شاید از بهترین وظایف یک مسلمان باشد بنویسم، خدای من همان خدای زمین و آسمان و جهان است همچنین پیامبران من همان صد و بیست و چهار هزار پیامبر بوده اند که خاتم آنها حضرت محمد (ص) و امامان من همان دوازده امام معصوم علیهم السلام می باشند که فاطمه زهرا (س) مادرشان است و ولی امر من امام خمینی روحی فدا می باشد جنگ از اهم امور است و ندای هل من ناصرا ینصرنی را شنیدم و لبیک گویان به سوی عشق شهادت در رکاب امام حسین (ع) به فرماندهی امام مهدی (عج) آمدم که قبول باشد.

انشاء الله.

من نمی دانم که چگونه شکر خدای عزیزم را بجا بیاورم که مرا در محیطی پرورش داد که به حق در دامان پرمهر پدر و مادر و برادران و خواهران عزیزی بزرگ شدم که جز مهر اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و تسلیم در اراده حق تعالی نیاموختم. ولی چه کنم که نتوانستم شاکر خوبی برای نعمات باشم شاید که خون من بتواند موجب غفران و بخشش در درگاه خدای بزرگ و رضایت ائمه عزیز و امام گرانقدر شود.

رضایت خدا رضایت والدین من است این افتخاریست که نصیبم شده است و شما پدر و مادرم حتما لیاقت والدین شهید بودن را داشتید. برادران و خواهران حزب ا... امیدوارم همانطوری که خدا با فضل خود با من رفتار کرد شما هم مرا عفو کنید عاقبت را بیندیشید که رو سفید شدم و شهیدی شدم مثل هفتاد و دو تن یاران امام حسین (ع). یک مسئله به عنوان آخرین مطلب به فرزندانم می گویم، قرآن را همیشه بخوانید (فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره).

 شاید جنازه ام نیاید ولی دلتنگ نباشید و مراسم ساده باشد در ضمن گریه برای امام حسین (ع) و یارانش را فراموش نکنید.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.