نام پدر : موسی
تاریخ تولد :1342/03/07
تاریخ شهادت : 1365/11/10
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*وصيتنامه شهيد عيسي گت بابايي*

 

 

 

بسم رب الشهداء و الصديقين

با سلام به پيشگاه مقدس حضرت مهدي امام زمان (عج) و نايب بر حقش امام خميني و با درود بر روان پاك تمامي شهداي اسلام از آدم تا خاتم و تا عصر حاضر و سلام و درود بر خانواده عزيز شهدا و درود بر شما پدران و مادران شهدا كه اسطوره هاي قرآن هستيد اين وصيت نامه را در حالي مي نويسم كه هيچ لياقتي از شهيد شدن در خود نمي بينم ولي از آنجا كه قطع اميد از رحمت پروردگار باعث كفر مي شود به اميد آن روزي كه رحمت خداوند نصيبم شود و به شهادت برسم وصاياي خود را بر روي كاغذ مي آورم.

خداوندا مي دانم كه دوست داري مومنانت را با بدن پاره پاره و مثله شده ملاقات كني و مي دانم كه شهيد كسي است كه مورد لطف و رحمت تو قرار گرفته باشد و باز مي دانم كه هرگز لايق اين چنين مقامي نيستم اما اميدوارم كه رحمت بيكرانت شامل حالم شود. و چنين لياقتي را نصيبم بفرمائي، بارالها از گناهان و معصيتم در گذر و همه را مورد لطف بيكرانت قرار بده پدر و مادر را بيامرز، همه گذشتگان مرا رحمت فرما. خداوندا فرج آقا امام زمان را نزديك بگردان و امام عزيزمان را تا انقلاب حضرتش محافظت بفرما و امت مسلمان ما را در مقابل مشكلات صابر بگردان و مستضعفان را از استثمارگران شرق و غرب رهائي بخش. امت شهيدپرور خداوند را سپاسگزار باشيد كه مورد امتحان و آزمايش قرار مي گيريد كه خداوند مي فرمايد من بندگان صالح و مومنم را در ميدانهاي كارزار مي آزمايم و چه افتخاري بالاتر از اين كه شما امت قهرمان هر روز مورد امتحان الهي واقع مي شويد. سربازان امت اسلامي آرزو دارد كه همانند معلمشان حسين (ع) خونشان در راه حق و به خاطر خدا به زمين ريخته شود خداوندا تو مي داني كه شهداي عزيزمان با آرمان مقدس اسلام به جنگ متجاوزان پرداختند و كشته شدن در اين راه را افتخار و سعادت اخروي و دنيوي خود مي دانند. خداوندا تو مي داني كه سربازانت از تو طلب شهادت دارند و آرزومندند كه بمانند مولايشان حسين (ع) به شهادت برسند.

خداوندا از تو مي خواهم در آخرين لحظات عمرم چشمان پرگناهم را به ديدار روي پرفروغ حضرت مهدي (عج) روشن بفرمائي و قلبم را با نداي مهدي و شفاعت او منور گرداني. وصيت بنده به تك تك شما اين است كه همانگونه كه تاكنون گوش به فرمان امام بوديد وظيفه خود را ادامه و به مسائل و احكام بيشتر توجه فرمائيد صبر را پيشه خود كنيد تا انشاءا... به شما در روز قيامت عوض بدهد. پدر و مادرم،‌خواهرانم و برادرانم، همسر و فرزندانم، هادي- مهدي، رضاي عزيزم و بر خود باليد و خوشحال باشيد كه به وظيفه خود عمل كرديد و توانستيد عزيزي را در راه خدا قرباني نمائيد. همسرم فرزندانم را خوب تربيت نمائيد تا بتوانند براي اسلام و جامعه مفيد باشند. پدرم را به عنوان وصي و همسرم را ناظر خود قرار مي دهم. در ضمن پدرم و مادرم از همسرم و فرزندانم خوب نگهداري كنيد و به همسرم و فرزندانم بيشتر محبت كنيد چون بنده نتوانستم در دوران زندگي وظايف خود را نسبت به آنها ادا كنم و از زحمتهاي همسرم در دوران زندگي تقدير و تشكر مي كنم و اميدوارم خداوند به ايشان صبر عنايت فرمائيد در ضمن مرا در روستايم به خاك بسپاريد.

 

والسلام عليكم و رحمه ا... و بركاته

خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.

عيسي بابائي 20/4/1364

 


زندگی نامه

شهید عیسی گت بابایی

فرزند: موسی

شهید «عیسی گت بابایی» فرزند «موسی» در سال 1342 در یک خانواده متدین روستایی و کشاورز در روستای «دینک» ساری پا به عرصه هستی گذاشت. وی اولین فرزند خانواده بود و دارای 2 برادر و 5 خواهر نیز بود.

 او در آغوش گرم و با محبت خانواده و بر اساس اعتقادات دینی والدین رشد و نمو یافت. و از سن 7 سالگی، به مدرسه رفت و شروع به آموختن علم کرد و تا کلاس پنجم درس خواند.

وی همزمان با درس خواندن، کلام وحی و این نعمت بی کران الهی یعنی قرآن را در منزل آموخت و از همان دوران با پدر در مراسم های مذهبی و نماز جماعت شرکت می کرد.

 شهید گت بابایی علاوه بر درس خواندن، به پدر در امر کشاورزی کمک می کرد. و ی امور مربوط به ساختمان و بنایی را نزد پدرش آموخت.

 او با رفتن در برنامه های مسجد، و شرکت در سخنرانی ها، با افکار و اندیشه های امام خمینی آشنا شد. و پس از آن با دوستان در راپیمایی ها و تظاهرات شرکت می کرد و فعالیت های انقلابی داشت.

وی پس از پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج، با این نهاد مردمی همکاری می کرد.

 خدمت سربازی او مصادف شد با شروع جنگ تحمیلی ناجوانمردانه برکشور ما؛ بنابراین او دوران خدمت سربازی اش را به صورت داوطلبانه در جبهه های غرب کشور گذراند.

شهید عیسی پس از پایان خدمت سربازی لباس مقدس سپاه را بر تن پوشاند و به عنوان پاسدار رسمی در واحد مخابرات به عنوان بی سیم چی مشغول به فعالیت شد و سپس به واحد اطلاعات و عملیات رفت .

او فردی شجاع، نترس، پایبند به ارزش های دینی و معنوی بود و با پای پیاده به شهر می رفت تا در نماز جماعت حضوری فعال داشته باشد. به نماز اول وقت بسیار اهمیت می داد و به دیگران نیز در این خصوص تذکر می داد.

 وی قبل از رفتن به خدمت سربازی، با دختری مومن و متدین ازدواج کرد که حاصل زندگی مشترکشان 4 فرزند 3پسر و 1 دختر می باشد.

وی در کارهای کشاورزی، کمک حال پدر بود و همچنین به دیگران که توانایی جسمی نداشتند، نیز کمک می کرد. او در مدت حضورش در جبهه در مناطق مختلف عملیاتی حضور  یافت و جانانه در مقابل دشمن ایستادگی و جان فشانی کرد .

وی در طول دوران حضورش در جنگ، مجروح شد اما هرگز به آن اعتنا نمی­کرد و پس از بهبودی نسبی مجدداً به منطقه برمی گشت.

مادرش می گوید: «او پس از چند ماه حضورش در منطقه، برای مدتی مشخص به مرخصی می آمد و در مرخصی هایش وقتی تصاویر جبهه و جنگ از تلویزیون پخش می شد را می دید ناراحت می شد و افسوس می خورد و می گفت: (چرا من به مرخصی آمدم جان جوانان در خطر است من چرا به مرخصی آمدم ، من نمی توانم خانواده ی شهدا را ببینم.)»

شهید عیسی گت بابایی در مرخصی هایش، در پایگاه بسیج فعالیت می کرد و همچنین در جذب دیگران برای جبهه نیز تاثیر گذار بود. باید گفت که او و پدرش در عملیات کربلای 4 با هم در منطقه حضور داشتند .

و سرانجام شهید عیسی گت­بابایی در عملیات تکمیلی کربلای 5 در تاریخ 10/11/65 در «شلمچه» از این دنیای خاکی به سوی معبودش پر کشید و در دنیای آخرت ماوای گزید.