نام پدر : کریم
تاریخ تولد :1344/02/05
تاریخ شهادت : 1366/06/25
محل شهادت : دیوان دره

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید علی اصغر کیادلیری*

 

به شما عزیزان توصیه می کنم تابع ولایت فقیه باشید تا رستگار و موفق شوید. با قرآ ن انس بگیرید که راه سعادت شما در گرو عمل به دستورات قرآن است. حق الناس را رعایت کنید؛ چرا که خداوند از حق الناس نمی گذرد. پیرو راه شهدا باشید و خون آن ها را پایمال نکنید. در راه پیمایی ها و تظاهرات شرکت کنید.از غیبت دوری کنید تا شیطان از وسوسه کردن شما ناامید شود.                                        


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

علی اصغر کیادلیری

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

5/2/44، روستای دلیر شهرستان چالوس،  روز شهادت امام علی (ع) متولد شد.

3- نام و شغل پدر :

کریم، کارگر

4- نام و شغل مادر:

نرگس کیا دلیری، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

ده فرزند، ـــــــــ

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی : ـــــــــ

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ): ـــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):

بدو تولد در روستای دلیر شهرستان چالوس زندگی می کردن که بعدا به روستای تجن کلا چالوس مهاجرت کردند .

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

دبستان محمد بخارایی

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله، دامداری می کرد.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

بعد از کلاس اول دبستان دیگر ادامه تحصیل نداد.

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام داد.

2- یگان اعزام کننده :

سپاه

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

18/7/65 الی 25/6/66 غرب

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

ایشان در کودکی مادر خود را از دست داده بود و با پدر و برادران و خواهران و نامادری اش مهربان بود و در کارهای دامداری به آن ها کمک می کرد.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

ـــــــــ  ، دامدار

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــ ،آزاد

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــ

 

 

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ـــــــــ

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

سال 65، از  نوشهر به  سنندج اعزام شد به مدت 6 ماه

سال 66، از نوشهر  به  دیوان دره اعزام شد به مدت 5 ماه

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

11 ماه

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

25/6/1366، در دیوان دره بر اثر اصابت تیر مستقیم به شهادت رسید.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

6/7/1366، درگلزار شهدای روستای زوات شهرستان چالوس  دفن گردید .

 

 

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید علی اکبر دلیری- می گوید : ایشان فردی متواضع، خوش اخلاق و خوش برخورد بود.

برادر شهید- ستار دلیری- می گوید: یک روز پاییز من و علی اصغر برای چیدن برگ درخت به جنگل رفتیم تا برای غذای زمستان گاو و گوسفندها برگ درختان را بیاوریم و ذخیره کنیم، آن روز من بالای درخت بودم و علی اصغر زیر درخت خوابیده بود که متوجه شدم یک مار بزرگ روی پاهای او است ولی علی اصغر متوجه نیست، من از مار خیلی می ترسیدم ولی آن لحظه از بالای درخت با چوب بر سر مار زدم و علی اصغر را بیدار کردم و هر طوری بود ما را کشتم، علی اصغر زمانی که بیدار شد گفت من فکر می کردم در منزل خوابیده هستم و طبق عادت پتو روی پاهایم است و گربه ام که همیشه روی پاهایم می خوابید الان خوابیده است فکر نمی کردم که مار روی پاهایم هست.