نام پدر : ابراهیم
تاریخ تولد :1341/06/01
تاریخ شهادت : 1365/12/13
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

اسکن وصيت نامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

روح الله کیقبادی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1/6/1341، روستای تُرا لاریجان

3- نام و شغل پدر :

ابراهیم، باغبان

4- نام و شغل مادر:

ام البنین قبادی، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

هفت فرزند. فرزند پنجم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

ایشان در سال 41 در یک خانواده متدین و مذهبی و پر جمعیت در روستای تُرا لاریجان متولد شدند. ایشان پس از سپری کردن دوران مدرسه تا مقطع دبیرستان ادامه دادند بعد از آن عضو سپاه شدند و فعالیت می کردند و بعد از مدتی ازدواج کردند و صاحب یک فرزند شدند در چند مرحله به جبهه اعزام و در مرحله آخر به شهادت رسیدند.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

ــــــــــــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ـــــــــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان دینان لاریجان، رشته علوم انسانی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

کشاورزی

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــــــــــ

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

متاهل

2- نام همسر و تاریخ ازدواج :

منیژه افراخته. 1365

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):

یک فرزند. حسین

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

ایشان با همه افراد خانواده و با پدر و مادر و خواهران خود بسیار مهربان بودند و به آنها احترام می گذاشتند و در کارها به آنها کمک می کردند. خواهرانشان همه از ویژگی های خوب او تعریف می کنند.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

استخدامی، باغبانی

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت :

سپاه پاسداران

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی:

معاونت

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ـــــــــــــــــ

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

در سپاه فعالیت می کرد

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

25/3/61 الی 31/6/61 سپاه آمل، پایگاه آمل، نگهبان

1/7/61 الی 30/9/61 سپاه آمل، پایگاه چالوس

1/10/61 الی 28/2/62 سپاه آمل، پایگاه لاریجان

29/6/62 الی 29/1/63 سپاه آمل لشکر 25 کربلا

30/1/63 الی 7/7/64 سپاه آمل، پایگاه لاریجان

6/8/64 الی 31/6/65 سپاه آمل، پایگاه لاریجان

21/11/65 الی 13/12/65 سپاه آمل لشکر 25 کربلا، جنوب 

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

13/12/65، شلمچه، عملیات کربلای 5

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

8 سال مفقود بودند. سال 73، حسینیه روستای تُرا لاریجان

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

فرح کیقبادی- خواهر شهید: ایشان وقتی جبهه می رفت می گفت:« مادر نگران نباش من یک چاره ای می کنم که شما محتاج کس و ناکس نباشید» چون خانواده ما وضع مالی خوبی نداشتن و مادرم به خانه مردم می رفت و کار می کرد. می گفت:« الان با چاه کنی مواظب شما هستم ولی نمی گذارم به شما سخت بگذرد و اگر سعادت داشتم شهید شدم شما به عزت و احترام می رسید.»

ایشان زمانی که می خواستند بروند زن و بچه داشتند بخاطر همین ما راضی نبودیم و رضایت نمی دادیم که ایشان به جبهه برود می گفتیم تو زن و بچه داری بخاطر همین آخرین بار دیگر با ما خداحافظی نکرد حتی با زن خود هم خداحافظی نکرد و رفت با شوهرم خداحافظی کرد و گفت :«یک عکس یادگاری بگیریم» که او گفت  تو برگرد زن و بچه داری ولی او قبول نکرد و گفت:« این راهی است که من باید بروم.»

همسر شهید: زمانی که ما ازدواج کردیم من 17 سال و ایشان 23 سال سن داشتند. ما با هم هم محلی بودیم و ایشان بسیار متدین بودند و بخاطر همین من قبول کردم زمانی که ما عقد کردیم بعد از ظهر جشن گرفتیم (شیرینی خوردن) همان روز از سپاه آمدند دنبالش و گفتند که آقای کاظمی دینان و یک نفر دیگر شهید شدند و شما آماده باش خوردی و او رفت و بعد از یک هفته آمد. اولین سفر ما بعد از عقد به امام زاده عبدالله بود که با هم رفتیم.

 


زندگی نامه

اسکن زندگینامه درقسمت تصاویرموجودمی باشد