نام پدر : حبیب الله
تاریخ تولد :1345/09/01
تاریخ شهادت : 1367/03/04
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید بیت الله کریمی*

 

به خواهران عزیزم توصیه می کنم حجاب خود را رعایت کنند تا خون شهدا پایمال نشود و مانع فساد عمومی شوند. مطیع ولایت  فقیه باشید تا دچار گمراهی نشوید.به دیدار خانواده شهدا بروید تا احساس تنهایی نکنند.در انتخاب دوست دقت کنید و سعی کنید فردی را که برای دوستی انتخاب می کنید باتقوا باشد تا به تقوای تان افزوده شود.                                                                             


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

بیت الله کریمی مرداب سر، حکمت

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1/9/1345، چالوس، ماه رمضان متولد شدند.

3- نام و شغل پدر :

حبیب الله، آزاد

4- نام و شغل مادر:

فاطمه صداقت، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

هفت فرزند، فرزند سوم

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

ایشان در زمان کودکی همراه مادر خود به مسجد و مراسمات مذهبی می رفت و از کودکی عشق به امام حسین (ع) در دلشان نهادینه شد. ایشان فردی متدین بود و هیچ گاه نمازش ترک نمی شد و به انجام واجبات و مستحبات اهمیت می داد.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ): ـــــــــ

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه ابتدایی روستای نجارکلا چالوس

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه بهار آزادی چالوس

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

در کار کشاورزی به پدر خود کمک می کرد و به کار آرایشگری و مکانیکی نیز مشغول بود.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

بعد از دوره راهنمایی به علت مشکلات اقتصادی خانواده دیگر ادامه تحصیل نداد .

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :انج

انجام داد.

2- یگان اعزام کننده :

سپاه

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی :

18/4/65 الی 4/3/67 در هفت تپه خدمت می کرد.

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

در کارهای کشاورزی به پدر و مادر خود کمک می کرد و به نصیحت های آن ها را گوش می کرد و انجام می داد.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

ـــــــــ ،کارگری و کشاورزی

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــ ،آزاد

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــ

 

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

آشنایی با پدر یکی از شهدا که اهل گرگان بود به نام حاج عباس، مسیر زندگی او را تغییر داد.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بود و فعالیت می کرد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

در جبهه حضور داشت

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

18/4/65 ، از سپاه چالوس به هفت تپه اعزام شد.

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

انباردار

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

4/3/67 در شلمچه به شهادت رسید .

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

11 سال مفقود بود. سال 1378 در گلزار سیدخدیجه روستای علی آباد چالوس فن گردید.

 

 

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید- یدالله کریمی- می گوید :

یکی از خاطراتش که از دوران جبهه برایمان تعریف کرده بود این بود که می گفت: یک روز یکی از دوستانش که اهل چالوس بود دستش تیر خورده بود و زخمی شده بود و خون زیادی از او رفته بود من با دیدن این وضعیت به کمک او رفتم و او را روی دوشم گذاشتم و به پشت خط مقدم آوردم که دوست ایشان الان در قید حیات هستند.

برادر شهید- قدرت الله کریمی - می گوید: آخرین مرخصی که آمده بود بعد از عملیات حلبچه بود که می گفت: این بار می خواهیم به شلمچه اعزام شویم و می دانم که دیگر بر نمی گردم. این بار بر خلاف دفعات قبل با تمام اقوام و دوستان خداحافظی کرد و حلالیت طلبید روزی که داشت می رفت سفارش پدر و مادر را به ما می کرد که تنهایشان نگذارید ، من آن روز تا ترمینال با او رفتم تا شاید بتوانم او را منصرف کنم یا حداقل چند روز دیرتر برود ولی او راضی نشد و رفت.