«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»
الف)تولد و کودکی :
1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :
صفدر کاویانی
2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:
8/3/1323، روستای لاهو کلاردشت شهرستان چالوس
3- نام و شغل پدر :
عبدالله، کارگر
4- نام و شغل مادر:
بالا، خانه دار
5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:
شش برادر – سه خواهر، فرزند اول
6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :
مادر: دوست نداشت مال مردم داخل مال او باشد، تا این قدر به حلال اهمیت می داد. همیشه حواس اش به نماز و روزه اش بود. و تا نماز نمی خواند سر کار نمی رفت. می گفت:« کار می کنم ولی گناه نمی کنم!» اهل قرآن خواندن بود. خواهر: شهید نماز شب می خواند، ایشان نسبت به حجاب حساس بود. همسرش: ایشان ماه رمضان روزه را ترک نمی کرد حتی زمانی که کوه بود دنبال گوسفندان بدون افطار هم روزه می گرفت. فرزند شهید: پدرم یکی از ویژگی هایش این بود که صبح زود همیشه روزی یک صفحه قرآن می خواند و من هم می آمدم معنی قرآن را برایش می خواندم و ایشان تفسیر می کرد. لطف الله پیروزی- هم رزم: ایشان ارادت زیادی به ائمه داشتند و همیشه در مراسم ها و در عزاداری ها شرکت می کرد. صفر- برادر: همیشه در همه حال شاکر بود و بندگی خدا را می کرد. در فراگیری فرائض دینی کوشا بود و هیچ گاه نمازش قضا نمی شد و خمس و زکات را پرداخت می کرد. هر وقت بیرون می رفت قرآن و کتاب ساده خوانی و روان خوانی را همیشه با خود همراه داشتند تا در هر فرصتی قرآن بخواند.
7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه – نام فرد آموزش دهنده ):ـــــــــــــــ
8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ
ب)تحصیلات:
1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :
بی سواد بودند. به علت کمبود امکانات و فقر تحصیل نکردند و از کودکی به کار چوپانی در کنار پدر مشغول شد.
2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :ـــــــــــــــــ
3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ــــــــــــــــ
4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــــ
5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــــ
6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ــــــــــــــــ
پ)سربازی :
1- خدمت سربازی : ــــــــــــــــ
2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــــ
3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــــ
ت ) ازدواج :
1-وضعیت تاهل :
متاهل
2- نام همسر و تاریخ ازدواج :
مهر اندخت خدا بخش سال 1344
3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ):
جلیل، محرم، رضا، حفظ الله
4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):
مادر: ایشان با پدرش خیلی خوب بود، نسبت به من هیچ بی احترامی ای نکرد. با برادرها و خواهرها خوب بود و خیلی مهربان بود. مهر اندخت خدا بخش- همسرش: ایشان خیلی فرد منظمی بود. نسبت به پدر و مادرش خیلی مهربان بود و همیشه باید به آن ها سر می زد. ایشان خیلی صبور بود. فرزندش: ایشان به فقرای محل کمک می کرد. آخرین باری که می خواست اعزام شود به من توصیه می کرد درس ام را بخوانم و چون در مسابقات قرآنی شرکت می کردم و قرآن را با صوت می خواندم به من می گفت تو باید ملا شوی . یکی از سفارش هایش این بود که با بزرگ تر از خود قدم بزنید. لطف الله پیروزی- هم رزم: ایشان اخلاق حسنه ای داشت و نظر مساعدی نسبت به فقرا داشتند. معاشرتی بودند صفر- برادر: ایشان از همان کودکی به یاری پدرش شتافت در چوپانی. ایشان به کم ترین غذا قانع بود هر چند روز یک بار دیدار اقوام می رفت. به زرق و برق دنیا اهمیت نمی داد و زندگی ساده داشت.
ث)شغل شهید :
1- شغل رسمی و شغل فرعی :
به گفته ی همسرش هیزم کشی می کردند.
2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــــ
3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــ
ج) فعالیت های انقلابی :
1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند : ــــــــــــــــ
2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــــــ
3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ــــــــــــــــ
4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه : ــــــــــــــــ
5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود :
همسرش: هنوز کسی امام را نمی شناخت ایشان کتاب امام را می خواند و به دستور امام عمل می کرد. اعلامیه های امام را با دوستانش به چالوس می برد شب سرش کلاه می گذاشت و اعلامیه پخش می کرد. تا کسی او را نبیند. فرزند: بعد از انقلاب زمین هایی که دولت گرفته بود نمونه اش همین دخانیات کلاردشت بود که یک عده افراد سودجو می خواستند برای خود بگیرند چون سرمایه داشتند ولی ایشان رفتند مقابله کردند و تقسیم بندی کردند بین خانواده هایی که زمین نداشتند تا در آن سبزیجات بکارند. از فعالیت های شهید این بود که زمانی که آقای صفر زاده روحانی ای محل به دستور رژیم شاه دستگیر شدند. پدر و تعدادی از دوستان با همکاری مرحوم حاج علی اصغر سلطانی باعث شدند که آقای صفر زاده از زندان فرار کردند. صفر - برادر: ایشان در دوران انقلاب مسئول پخش اعلامیه و اطلاعیه های حضرت امام بود و نوار سخنرانی اما را قبل از ورود به ایران خانه به خانه می گرداند.
ح) سوابق جبهه :
1- حضور در جبهه :
در جبهه حضور داشت
2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :
1ـ قبل از اعزام فنون نظامی را آموزش دید و سال 60 از بسیج سپاه کلاردشت به صورت داوطلبانه اعزام کردستان شد به مدت سه ماه.
2ـ اعزام دوم ایشان سال 62 عملیات والفجر 6 در دهلران بود که بسیجی اعزام شد. مدت سه ماه .
3ـ اعزام سوم ایشان به چنگوله بوده به مدت، بیش از سه ماه، بسیجی اعزام شد.
4ـ اعزام چهارم ایشان هم در سال 65 بوده به عملیات کربلای 4 در ام الرصاص. مسئولیت تیربارچی. گردان علی بن ابی طالب بود.
ایشان 4/10/65 در ام الرصاص، عملیات کربلای 4 بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت نایل می آیند و در گلزار شهدای روستای لاهو کلاردشت شهرستان چالوس دفن می شوند.
3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــــ
4- مسئولیت در جبهه : ــــــــــــــــ
5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ــــــــــــــــ
6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ــــــــــــــــ
7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت : ــــــــــــــــ
8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری : ــــــــــــــــ
ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:
1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)
لطف الله پیروزی- هم رزم: آخرین لحظه که با ایشان برخورد داشتم همان در خط مقدم جبهه بود که داشتیم سوار قایق می شدیم و نشسته بودیم کنار محل عبور، آن جا با همدیگر روبوسی کردیم و بعد به قول معروف هم ایشان از من خواست که شهید شدم شفاعت کنم من هم از ایشان خواستم شفاعت من را در قیامت بکنند. . صفر علی: شب قبل از اعزام ایشان در خصوص ادامه ی زندگی و کارهایی که می بایست بعد انجام بگیرد با فرزندان اش و من صحبت می کرد صحبت اش را قطع کردم گفتم: ان شاالله خودتان بعد از جبهه انجام می دهید. ایشان گفتند: «در جنگ هیچ چیز را نمی توان پیش بینی کرد کسی چه می داند که چه خواهد شد، ممکن است دیگر زنده بر نگشتم.» روز اعزام به همسرش می گفت «آخر بار با همه عکس بگیریم که یادگار بماند »گویا به او الهام شده بود که در این راه جان اش را از دست می دهد.