نام پدر : کاظم
تاریخ تولد :1344/10/08
تاریخ شهادت : 1363/12/26
محل شهادت : هورالهویزه

زندگی نامه

شهيد «محمد كاظمي سوركي»

نام پدر: كاظم

در 8/10/1344 بود که «كاظم و مريم‌بانو» از روستاي «زرندين» از توابع شهرستان نكا، صاحب اولین فرزند خود شدند. نامش را «محمود» گذاشتند. او تمام سال‌هاي بودنش، نزد پدربزرگ و عموي مهربان و زحمتكش خود پرورش يافت.

كودكي‌اش در كوچه پس‌كوچه‌هاي روستا و در جمع صميمي و كودكانه هم‌بازي‌هايش تا خاطره شد.

از همان خردسالي، به شوق يادگيري قرآن كريم و تعاليم ديني، در محافل انس با قرآن حضور پيدا كرد. همچنين از سَر ارادت و حُبّ به اهل بیت(ع)، پاي ثابت روضه‌ها و عزاداري‌هاي ايشان بود.

كسب علم و دانش را از سال اول ابتدائي تا پايه پنجم، در روستاي زرندين‌عليا، و مقطع راهنمائي را در مدرسه «امام موسي صدر» نكا سپري كرد. ذكاوت فراوانش سبب شد كه در همان مقطع ابتدائي، در يك سال، دو كلاس را بخواند. اگرچه، به خاطر اوضاع اقتصادي خانواده، فراگيري دانش را رها كرد و به جهت كمك به خانواده در رفع نيازهاي روزانه زندگي، به كار در مزرعه پرداخت.

در آغازين روزهاي انقلاب، او همگام با ديگران، با شركت در تظاهرات و راهپيمائي، از روستاي خود به شهر مي‌رفت و تا شب، جهت شركت در برنامه‌هاي انقلابي حضور فعّال داشت. او دوستدار امام‌خميني بود و آرزوي پيروزي انقلاب اسلامي را در سر داشت.

 محمود قبل از اعزام به جبهه، به مدت چهار ماه، به عنوان بسيجي فعاليت داشت؛ تا این‌که در سال 1363 به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد .

خواهرش «نازي»، خاطره‌اي از محمود تعريف مي‌كند: «هنگامي كه مرخصي مي‌گرفت، همه خوشحال بوديم. روزي كه او آمده بود، گفتم: داداش! لباس‌هايت را بده تا بشورم. دخترعمويم نيز مشتاق اين كار بود. تا جايي كه سر شستن لباس رزمي او، با هم دعوا كرديم. با ديدن اين صحنه، داداش گفت: با هم لباس را بشوئيد. بعد، يك لنگ كفش را من گرفتم و لنگه ديگر را دختر عمويم گرفت، تا با هم تميز كنيم. او با اين رفتار، به ما مي‌گفت كه همديگر را دوست داشته باشيم و دعوا نيفتيم.»

سرانجام، محمود در 26/12/63 13، طي عمليات بدر در جنوب هويزه، در حالي‌كه تنها نوزده بهار از تقويم عمرش سپري شده بود، به نداي حق لبيك گفت و به فيض عظيم شهادت رسيد؛ و اینک سال‌هاست که گلزار شهداي زرندين‌عليا، آرامگاه ابدي و جاودانه محمود است.


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید محمود کاظمی*

 

بِسمِ اللهِ الرّحمن الرَحیم

من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه من ینظر و الله و ما بدلو تبدیلا 

برخی از مؤمنان بزرگ مردانی هستند که، با عهد و پیمان که با خدا بستند، کاملاً وفا کردند. پس برخی از آ نها بر آن عهد ایستادگی کردند، و برخی در انتظار هیچ عهد خدا را تغییر ندادند.

درود و سلام به روان پاک شهیدان از صدراسلام تا جنگ تحمیلی عراق به ایران، درود و سلام به رزمندگان عزیز این حماسه آفرینان صحنه پیکار و شهادت این مجاهدان فی سبیل الله این زاهدان شب و شیروان روز، درود و سلام به تمامی مؤمنان و ایثارگران.

پدر و مادرم، اکنون انقلاب اسلامی ما به رهبری امام بزرگوار به خوبی به پیش می رود، اما این شیاطین بزرگ از جمله آمریکا جنایتکار بر علیه اسلام بسیج شده، و صدام را و این نوکر همیشه دربار و جیره خور، مستقیماً با انقلاب اسلامی ما درگیر نموده است. هر چند که به فرموده رهبر، آمریکا هیچ غلطی نمی نواند بکند. و رزمندگان غیور ما در مقابلش ایستادگی کرده، و هر چه زودتر کار را یکسره خواهند کرد. از شما پدر و مادر، و برادران حزب الله ام انتظار عاجزانه دارم، ندای این پیر جماران را لبیک گفته، و از او غافل نشوید، و تا آخرین قطره خون دست از امام نکشید، و از یاران امام حمایت کنید. پس ازشهادتم گریه نکنید، زیرا باعث خوشحالی دشمنان و منافقان سرسپرده می گردد. خواهشم این است که جبهه ها را تقویت کنید و بیشتر امام را دعا کنید. و در نماز جمعه شرکت نمائید.

از برادران رزمنده پشت جبهه انتظار دارم اگر چنانچه اشتباه یا خطائی از این حقیر سر زده مورد بخشش قرار دهید.

 ضمناً از پدر بزرگم متشکرم که مرا بزرگ نموده ولی نتوانستم خوبی ها و محبت های او را جبران کنم. خداوند او را توفیق عنایت فرماید، و به دعا گویش مشغولم، و طلب عفو و مغفرت را از پدر بزرگم خواهانم. از برادر عزیزم خواهش دارم که، به پدر بزرگ نهایت احترام را بگذارید، چون او به گردن ما حق بزرگی دارد و ما مدیون زحمات او هستیم.

 پدر و مادر، برادران و پدر بزرگ، و عموی مهربانم بدانید تنها نیستید، و خداوند یار و مددکار شما است. قرآن کریم می فرماید: ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.

مادر عزیزم! مرا ببخشید که نتوانستم آنطور که باید و شاید به شما خدمت کنم مرا عفو کنید و ببخشید از این که کاهلی می کردم، فکر و اندیشه ام نمی رسید الآن متوجه شدم تو چقدر پیش من عزیز و مهربان هستی، خداوند شما را توفیق عنایت فرماید. و این فرزند بی گناهت را ببخش دیگر عرضی ندارم جز سلامتی شما و طولانی شدن عمر امام عزیز، را از خدای تعالی خواهانم.

از برادران حزب الله می خواهم راهم را ادامه دهند.    

                                                                                                                                                  والسلام