نام پدر : رضا
تاریخ تولد :1339/06/03
تاریخ شهادت : 1361/08/15
محل شهادت : موسیان

زندگی نامه

شهيد «فريدون كيالاشكي»

نام پدر: رضا

روستاي «لاشك» از توابع كجور نوشهر، در سال 1339، چشم به راه آمدن كودكي بود که نامش را «فريدون» نهادند. سوّمين ثمره زندگي «رضا و حوّا» و برخاسته از دامان پرمهر خانواده­اي متديّن بود.

مادر از خردسالي فرزندش مي­گويد: «از هفت، هشت سالگي، روزه­اش را مي­گرفت. علاوه برآن، از عشق به امام‌حسين(ع)، در مراسم ايّام محرم شركت و زنجيرزني مي‌كرد.»

فريدون از هشت تا ده سالگي، در دبستان روستاي «حسن‌آباد» دوآبِ نوشهر به‌سر بُرد. سپس، با مهاجرت به روستاي «كوركوسر»، مقطع ابتدائی را در این شهر به پایان رساند. دوره راهنمائي را در مدرسه «ايوب معادي» نوشهر، و مقطع متوسطه را دبيرستان «ميرزا كوچك­خان» همين شهر به پایان رسانده، موفق به اَخذ مدرك ديپلم حسابداري ـ بازرگاني گشت.

در بيان خصوصيات اخلاقي او، همین بس که  در ادب و تواضع، زبانزد بود و نسبت به فقرا، دستگير. علاوه بر آن، او با آن­ها رفت‌وآمد مي‌كرد و مي­گفت:‌ «وقتي با آن­ها هستم، خدا را بهتر مي­شناسم.»

با استناد به گفته‌ خانواده،گذری به تقیدات دینی فریدون می‌زنیم: «تا جایی‌که برایش امکان داشت، در نماز جمعه و جماعت شرکت می‌کرد. حتی زمانی که با پدر و برادران به کوه می‌رفت، همان‌جا نماز جماعت را به پا می‌داشت.»

حضور در تظاهرات مردمي نوشهر، توزيع اطّلاعيه­ها و تصاوير امام خميني در رشت و گرگان و هيئت­هاي عزاداري، از جمله فعاليت­هاي اين مبارز متعهد در روزهاي انقلاب به شمار مي­رود. گستره اقدامات او، به‌گونه­اي بود كه چندين مرتبه، به جانش سوء قصد كردند.

ناگفته نماند که حضور برادر بزرگ‌تر فریدون، در همراهی‌اش در انجام این فعالیت‌های سیاسی، نقش موثری در رشد دینی و اخلاقی فریدون داشته است؛ کسی که حتی بعدها، یکی از محرک‌های اصلی این سرباز برومند وطن، در رفتن به جبهه بود.

مادر از فصل انقلاب فرزندش می‌گوید: «در دوران انقلاب، فردی موتوری، از تهران برایش عکس و اعلامیه می‌آورد. من هر چه به او می گفتم که این آقا کیست؟ این عکس های کیست که برایت می آورد؟ فریدون چیزی نمی‌گفت. بعد از چندین‌ماه که امام خمینی به ایران آمد، تازه فهمیدم آن عکس‌هایی که از آن فرد می‌گرفت و در کیفش می‌گذاشت، مال امام بود.»

فریدون  در تابستان 1359، در كِسوت نيروي عملياتي، از سپاه نوشهر، رهسپار كردستان شد. علاوه بر آن، در واحد تبليغات سپاه نيز، در زمینه نقاشی و پارچه‌نویسی، فعّال بود.

با گفته‌های خواهرش «زینب»، گذری به آن روزها می‌زنیم: «به قول مادرم: زمانی که زنده بود، او را خوب نمی‌دیدیم. گاهی، هفته به هفته به خانه نمی‌آمد و در سپاه به جای دوستانش کار می‌کرد. وقتی شهید شد،آقای ابراهیم خدادادی می‌گفت: ما پنج نفری نمی‌توانیم کار فریدون را انجام بدهیم؛ آن‌قدر که او فعال بود.»

زینب در ادامه می‌گوید: «او فقط نه ماه با همسرش زندگی کرد. با این‌که او در تمام این مدت هم، اکثرا در جبهه بود، با این‌حال، همسرش را عاشقانه دوست داشت. فریدون فقط یک دختر دارد که هیچ‌وقت او را ندید؛ اما نامش را قبل از به دنیا آمدنش، انتخاب کرده بود.»

 «اكبر پاشا» درباره هم‌رزمش، این‌گونه روایت می‌کند: «قبل از اذان مغرب، گوشه­اي از سنگر مي‌نشست و دعا مي‌كرد. چون نيروي اطلاعات ـ عمليات بود، بيشتر شب­ها در كوه و كانال به سر مي‌برد. هميشه موقع اعزام، با وضو بود.»

  اين پاسدار رشيد نوشهري، در دوّمين اعزام خود در 10/7/1361، به عنوان مسئول معبر شناسائي، راهی خوزستان شد.

و عاقبت، فریدون در 15 آبان همين سال (1361) طي عمليات محرّم، در جبهه «زبيدات»، جامه سرخ شهادت به تن كرد.

بوستان شهداي «الجواد» كوركورسر، اين روزها تنها ميعادگاه دخترش «مائده»، و مادرش «مريم مسرور» است. 


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید فریدون کیا لاشکی*

                                                       

بسم الله الرحمن الرحیم

«ولاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیا ولکن لاتشعرون»«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون»

با درود فراوان به امام امت وآرزوی پیروزی حق علیه باطل، سلام خودم را از داخل سنگر های اسلام به عرض شما برادران وخواهران حزب الله میرسانم و امیدوارم که عمر خودتان را برای اسلام صرف کنید .

برادران و خواهران دینی! من می خواستم وصیت نامه ای بنویسم وقتی فکر کردم دیدم  لازم نیست بخاطر اینکه حتی کوچکتر از آنم که بتوانم یک شهید الگو باشم در نزد خدا ولی در هر صورت چند جمله بطور خلاصه می نویسم همان جملاتی که بزرگان ما هم بخاطر همین چند جمله شهید شدند.آن هم این چند جمله است: استقلال ،آزادی ، جمهوری اسلامی و ولایت فقیه. همین چند جمله، اگر این جملات را باز کنیم خودش چند کتاب می شود واین پیام بنده می باشد برای ملت شهید پرور ایران.

حالا سخنی چند با پدر و مادر:

پدرومادر عزیز! از این ناراحت نباشید که پسرتان به جبهه رفته و یا در نهایت شهید شده زیرا ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم چه بهتر که در این راه (جهاد با دشمن) از دنیا برویم. باید شما افتخار کنید و هیچ وقت به خودتان اجازه ندهید که ناراحت شوید، اگر ناراحت شوید دشمنان انقلاب از حرکات شما خوشحال می شوند. در آخر از شما می خواهم که خدا را فراموش نکنید وامام را تنها نگذارید، نماز و روزه بر پا دارید و در تمام مجالس مذهبی شرکت کنید و در ضمن با خانواده های شهدا آمد ورفت داشته باشید و همین جملات را نیز به برادران و خواهران بنده تذکر دهید و از برادران و خواهرانم می خواهم که نکات بالا را فراموش نکنید ومجری آن باشید.

حالا چند سخن با همسرم:

همسر عزیزم! مرا می بخشی که نتوانستم دین شوهری را نسبت به تو ادا کنم و زود از پیش تو رفتم و چه کار کنم که اسلام در نزد من مهم تر از این چیز هاست. موقعی که اسلام در خطر باشد زن وبچه چه به درد بنده می خورد.هم چنین زندگی کردن در این دنیای مادی  دنیایی که گرگان درنده و ستمگران شرق و غرب به خونخواهی مردم مظلوم  جهان برخاسته اند و همینطور به پیش می روند و هم چنین خود فروختگان داخلی به پشتیبانی  جهان خواران شرق و غرب به توطئه بر علیه انقلاب اسلامی برخاسته اند. چگونه نگاه کنیم و به زندگی خود ادامه دهیم؟ بلکه باید ایستاد در مقابل آنها و جهاد کرد بر علیه آنها، حالا این مسئولیت بزرگ به گردن ما مسلمانان افتاده و باید با تمام نیروهای خود و با اتکای به خداوند بزرگ این مسئولیت بزرگ را پیش ببریم تا انشاالله  پرچم پرافتخار اسلام را درکره زمین به اهتزاز درآوریم و گرگان و ستمگران جهان را به زانو درآوریم.

حالا همسرم! مسئولیت تو بیشتر شده، تو باید زینب وار ندای شوهرت را که همان یکتا پرستی است به مخالفان انقلاب برسانی و در ضمن فرزندم که در راه است،آن را خوب تربیت کن وبه او بگو که پدرت در راه خدا شهید شده و او ادامه دهنده راهم باشد.

مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی، مرگ بر منافقین، لیبرال، امتی، اقلیت، اکثریت، توده ای، حجتیه وکل حزب هایی که مخالف خط امام هستند.

منتظر قیام حضرت مهدی باشید.

امام را دعا کنید خدا را فراموش نکنید. در ضمن اگر لیاقت شهادت را داشتم مرا در گورستان الجواد دفن کنید و در مجالس ختم من در خرج زیاده روی نکنید.

                                                                                                                         والسلام علی من اتبع الهدی...