شهید «دوستعلی کیا حیرتی»
نام پدر: علی
بهار سال 1346 به بیستمین طلوع اردیبهشت رسیده بود که صدای گریهاش در کاشانه «علی و عذرا» طنینانداز شد؛ نورسیدهای با نام «دوستعلی»، برخاسته از طبیعت زیبای «حیرت» از توابع نوشهر.
به دلیل شرایط اقتصادی نامناسب آن روزها، تحصیلاتش به مقطع راهنمایی در کرج ختم میشود.
این فرزند نیکسیرت که هماره خود را به زیور فضائل اخلاقی میآراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین زبانزد بود و در اطاعاتپذیری از آنان، پیشتاز. با دیگران نیز در نهایت گشادهرویی و صدق گفتار رفتار میکرد و در نزدشان از محبوبیتی خاص برخوردار بود.
در بیان تقیدات وی، همین بس که پیوسته در ادای فرائض واجب و مستحب، اهتمامی دیگرگونه به خرج میداد و از انجام محرمات امتناع میورزید. قرآن، این مصباح هدایت بشر را نیز در همه حال، به گوش جان میسپرد و فرامین آن را در زندگی به کار میبست. گذشته از آن، با الگوپذیری از سیره اهل بیت(ع)، همواره سعی در کسب کمال معنوی و انسانی داشت.
در آغازین روزهای وقوع انقلاب، او نیز اگرچه سن و سال کمی داشت، اما تحتتاثیر تحرکات انقلابی مردم آزادیخواه، با هدف براندازی طاغوتیان، به صفوف تظاهراتکنندگان پیوست و همنوا با آنان فریاد تظلم سر داد.
به استناد گفته خانواده، فصل دیگری از زندگی او را اینگونه ورق میزنیم: «شهادت را هنر مردان خدا، و دفاع از سرزمین را واجب میدانست. از اینرو، همیشه سفارش میکرد که جبههها را خالی نکنید.»
با شعلهور شدن آتش جنگ تحمیلی در جای جای کشور، دوستعلی نیز بر حسب تکلیف و از سر عشق به شهادت، جامه رزم را به تن پوشانید و جهت یاری برادران رزمندهاش، رهسپار میادین نبرد شد.
او در طول مدت حضورش در جبهه، یک بار آسیب دید و به بیمارستان اهواز انتقال یافت.
ترغیب و تهییج جوانان به شرکت در جهاد، حضور در جمع خانوادههای شهدا با هدف پاسداشت یاد و نام سربازان خلف این مرز و بوم، و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، از جمله اقدامات او در جبهه فرهنگی به شمار میرود.
و سرانجام، او در 1/5/1367 به خیل همرزمان شهیدش پیوست. پیکر پاکش نیز با تشییع با شکوه اهالی قهرمانپرور نوشهر، در زادگاهش آرام گرفت.