نام پدر : قنبر
تاریخ تولد :1343/02/12
تاریخ شهادت : 1360/10/05
محل شهادت : سر پل ذهاب

خاطرات

مادر شهید: وقتی مدرسه شهید محمودزاده روستای کوهستان را درست می کردند، شهید هشت روز سرکار می رفت و روزی 50 تومان دستمزد گرفت؛ یعنی 400 تومان ولی دیگر نرفت. وقتی به او گفتم چرا دیگر سرکار نمی روی؟ گفت فعلا 400 تومان گرفتم. بگذار کسانی که ندارند و به این پول احتیاج دارند، بروند.

 

علی اصغر شاعری ـ دوست و هم رزم شهید: پس از اعزام به منطقه جهت عملیات، منتظر دستور فرماندهی برای شرکت در عملیات بودیم که شهید بزرگوار هم حضور داشت. وقتی عملیات شروع شد، من و شهید با هم و در کنار هم بودیم تا اینکه یکی از رزمندگان مجروح گشت و من به کمکش رفتم. همین باعث جدایی ما شد. بعدش تلاش زیادی کردم تا ایشان را پیدا کنم ولی بی فایده بود. قبل از شهادت به من می گفت: اگر شهید شدم و برنگشتم، به مادرم دلداری بده و جای مرا پر کن. نگذار مادرم نبود مرا احساس کند. به او گفتم: اگر قرار است شهید شویم، با هم و در کنار هم هستیم و اگر هم نه، بخواهیم برگردیم، با هم خواهیم بود. او هم گفت: احساس می کنم به شهادت می رسم. و واقعا هم اینگونه شد.

 

علی اصغر شاعری ـ هم رزم شهید: شهید انسانی مبتکر بود. یک روز از ما خواست به منزل برویم، رادیو را روشن کنیم و روی موج مد نظر وی بگذاریم و منتظر باشیم. ما هم این کار را کردیم. پس از چند لحظه متوجه شدیم که شهید از طریق رادیو دارد با ما حرف می زند.

 

محمدعلی یوسفی ـ دوست شهید: شهید از ابتکار و خلاقیت چشم گیری برخوردار بود و گاه فراتر از تصور ما (خصوصا در امور فنی) از خود قابلیت نشان می داد. ایشان در اوقات فراغت غالبا سرگرم امور دینی و تحقیق عملی بوده است.