نام پدر : یدالله
تاریخ تولد :1342/10/01
تاریخ شهادت : 1365/10/21
محل شهادت : شلمچه

زندگی نامه

شهید رحیم کلبادی نژاد

فرزند: یدالله

در اول بهمن سال 42، که سال آغازنهضت اسلامی است به رهبری حضرت امام خمنی (ره)، در خانواده ای مذهبی وسنتی در شهرستان گلوگاه، پسری به نام رحیم پا به عرصه هستی گذاشت که با تولدش، گرمای مضاعفی به فضای خانه «یدالله و سیّده‌منصوره» هدیه کرد. کودکی پرورش‌یافته از دامان خانواده‌ای مُحبّ اهل بیت(ع) که از همان آوان خردسالی، جهت فراگیری قرآن، این سرچشمه معرفت و حکمت، قدم به مکتب‌خانه گذاشت.

رحیم دوران تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ی مازیار سابق ( ابوذر فعلی )، راهنمایی را در شهریار سابق (باقرالعلوم فعلی ) گذراند.

 رحمان برادر شهید می گوید:(( رحیم، در کودکی به مکتب خانه رفت و نماز و قرآن را درهمان دوران آموخت و شروع به خواندن نماز وگرفتن روزه کرد.

وی به بیت المال حساس بود و درنماز جماعت و جمعه شرکت می کرد. قبل از انقلاب در فعالیت های انقلابی، مثل تظاهرات و راهپیمایی ها علیه رژیم پهلوی شرکت و کتاب های دینی و مذهبی زیادی را مطالعه می کرد.

اوپس از پیروزی انقلاب وتشکیل بسیج، عضو پایگاه بسیج محل شد و به طور شبانه روزی در پایگاه محل فعا لیت داشت. سپس به سپاه رفت وادامه ی فعالیت داد.

مادرش، سیده منصوره می گوید: (( رحیم پسری مهربان ودوست داشتنی و کمک حال من و پدرش بود. در زمان کار که ما در منزل نبودیم، اودر خانه برای بچه ها غذا درست می کرد وبه برادران و خواهرانش رسیدگی می کرد. واهل نمازو روزه بودوهرگز واجباتش را ترک نکرد. به دیگران کمک می کرد، امّا هرگز از کمک کردن به دیگران چیزی نمی گفت. ))

وی به امام وانقلاب پای بند ومتعهد بود واگرکسی چیزی یا حرفی بر علیه آنها می گفت، ناراحت می شد و سریع عکس العمل نشان  می داد و برخورد می کرد.

رحیم کلبادی نژاد با شروع جنگ تحمیلی کلاس ودرس و مدرسه را رها کرد و راهی جبهه کردستان شد تا با مزدوران استکبار جهانی وضد انقلاب داخلی که قصد برهم زدن وامنیت و آرامش ملت و نظام را داشتند، به نبرد بپردازد.

وی درسال 1360 درسنندج، روزنامه جموری اسلامی رادر سطح شهر توزیع می کرد ودر کتابخانه آنجا نیز فعالیت داشت. درآنجا بود که به عضویت سپاه پاسداران سنندج درآمد وپس از طی دوران آموزش تخصصی و عمومی به گردان ضربت جندالله پیوست و از خود رشادت ها و افتخارات زیادی دراین منطقه به یادگار گذاشت.

شهید رحیم در سال 1362 بنابر سنّت موکّّد حضرت رسول (ص) ازدواج کرد واز این پیوند مبارک و میمون صاحب دو فرزند شد. او پس از رزم بی امان با ضد انقلابیون و کومله ها در سال 1363 از کردستان به جنوب، اعزام شد و در چند عملیات مهم شرکت کردو چندبار نیز مجروح شد.

علی مجریان از دوستان رحیم می گوید: (( اوفردی افتاده، فروتن، دلسوز وخونسرد بود و همیشه در صحبت هایش، یاد خدا بودن و ریا نکردن را بیان می کرد و می گفت:(( سعی کنید با هم وحدت داشته باشید و خدا را ناظر بر اعمال خود بدانید.)) وی به همه توصیه می کرد نماز شب بخوانند ونماز اول وقت را هرگز فراموش نکننند.)) او در پشت جبهه نیز در تأمین و اعزام نیرو به مناطق عملیاتی مختلف و پشتیبانی و جمع آوری کمک های مردمی به جبهه فعا لیت می کرد.

مهدی خادملو، دوست وهمرزم شهید می گوید:(( رحیم برای روحانیت اهمیت زیادی  قائل بود؛ مخصوصاً نقش روحانیت را برای هدایت جامعه و پیروزی وتداوم انقلاب، بسیار سرنوشت ساز می دانست و در منطقه یا پشت جبهه ارتباط بسیار نزدیکی با قشر روحانیت داشت.)) اوجنگ را، جنگ بین حق باطل و اسلام و کفر می دانست و حضور در جبهه های جنگ را یک تکلیف می شمرد و اعتقاد داشت همه باید در این جهاد حضور داشته باشند و در دفاع از انقلاب کوشا باشند.

خادملو می گوید: (( درعملیات والفجر 6، برای فریب و کمک به انجام عملیات بزرگ خیبر، طراحی شد. در حین عملیات والفجر6، متوجه شدیم در میدان مین هستیم که هنوزمعبرآن کامل باز نشده است. ایشان سعی کرد مسیر را باز کند، امّا به دلیل وجود مشکلاتی، عملی نبود که معبر را باز کند. او سریع با شلیک در میدان مین سعی کرد مین ها را خنثی کند واینگونه معبر را باز کرد و بچه ها توانستند درآن مرحله سنگرهای دشمن را تصرف کنند و به هدف تعیین شده برسند. ))

کلبادی نژاد هنگامی که سمت فرماندهی را داشت، امور محوله و وظایف اجرایی خود را از قبیل بازسازی، ترمیم یگان رزمی، تقسیم کار بین نیروها، شناسایی و غیره را به نحو احسن انجام می داد و شرایط بحرانی عملیات ها ازخلاقیت ونوآوری استفاده می کرد.

وی در مدت حضور در مناطق جنگی به عنوان مسوول کارگزینی و حفاظت سپاه سنندج، مدیریت داخلی دفتر نمایندگی امام (ره) در کردستان، عضو گردان جندا...، جانشین گروهان گردان امام حسین (ع)،  مسوول گروهان گردان اما حسین (ع) و ... رشادت ها و حماسه های بسیار خوبی از خود به نمایش گذاشت.

رحیم اخلاق بسیار نیکویی داشت و با دوستان، بسیار مهربان و رئوف بود، اما در مقابل دشمنان اسلام و انقلاب، بسیار مقاوم و سخت گیر بود و هرگاه به مرخصی هر چند کوتاه مدت می آمد، در شهر ومنطقه به مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن وبه ویژه منافقین واوباش می پرداخت وهمراه با دیگر رزمندگان و دوستان خود لحظه ای از امر به معروف و نهی از منکر غافل نبود.

او پس از اتمام مأموریت در جنوب به همراه خانواده اش به کردستان روانه شد و چند ماهی را در آن جا بود، اما با شهادت عده ای از دوستانش ، دلش آرام و قرار نگرفت و پس ازتحمّل مشکلات فراوان و اسکان خانواده اش در شهر گلوگاه، دو.باره راهی جبهه های جنوب شد.

وی در عملیات های کربلای 8، کربلای1، والفجر6، کربلای5 و ...شرکت کرد و یک باردر مهران براثر اصابت ترکش زخمی شد و در بیمارستان گرگان بستری گردید.

مجریان می گوید: (( بعداز اتمام مرحله ی دوم عملیات کربلای 5، رحیم باعده ای از بچه ها در کانال دو جداره شلمچه بودند که هلی کوپترعراقی ها با کالیبر آن ها را به رگبار بست ویکی از آن گلوله ها به قفسه سینه ی رحیم اصابت کرد و او را شهید کرد. شهید منصورکلبادی نژاد که در نزدیکی محل شهادت رحیم بود، دستور داد چند تا از نیروها، پیکر شهید رحیم را به عقبه انتقال دهند. ))

سردار شهید رحیم کلبادی نژاد فرزند یدا... در 1365/10/21  اینگونه هدیه ی سرخ الهی را دریافت کرد وبه خیل دوستان شهید پیوست. پیکر مطهرش پس از تشییع توسط مردم همیشه در صحنه ی منطقه، در گلزار شهدای سفیدچاه گلوگاه به خاک سپرده شد.

 


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید رحیم کلبادی نژاد*

 

 

سلام بر امام امت پرچم دار حماسه آفرینی حسین (ع) که برای پیشبرد هدفهای اسلام عزیز بر طاغوتیان عصر خود پیروز گشت و چون ابراهیم (ع) بت شکن تمام بتها را در هم شکسته و می رود تا پرچم اسلام را در اقصی نقاط جهان به اهتزاز در آورد. من سخنان خود را برای برادران چنین آغاز می کنم. من با توجه به پیام امام امت عازم منطقه های جنگ زده و جنگی کشورمان شدم تا با نثار جان بی ارزش خود در راه اسلام و رهبری عالی مقام، امام امت، درخت انقلاب اسلامی میهنم را جان تازه ببخشم و ریشه ضد انقلاب و کفر بعثی را برکنم، باشد که مورد پذیرش درگاه احدیت واقع گردد.

سخنی با پدر و مادرم:

 امیدوارم که بعد از شنیدن خبر شهادتم در سوگ من اشک نریزید چون شهادت تقدیری است الهی که در عرصه هستی و حیات یک ملت جریان پیدا می کند. امام بزرگوارمان در سوگ فرزندش اشک نریخت چون می دانست رضای خداوند در این کار هست. مادر جان مرگ و شهادتم در راه اسلام و قرآن شاید جوششی در جوانان بوجود آورد. شهادت مثل عسل بلکه از عسل هم شیرین تر است. شهادت تولدی است برای زندگی جاودانه و ای کاش صدها جان داشتم و بارها برای پیروزی اسلام بر کفر می جنگیدم. امروز نباید حسین (ع) زمان را تنها گذاشت. امروز نباید فرزند فاطمه (س) را در برابر سپاهیان کفر و جنایتکاران پست، بی یاور گذاشت. امروز کربلای انقلابمان خون می خواهد و من می روم تا به یزید و یزیدیان زمان بفهمانم که شهادت بالاترین و والاترین آرزوی ماست. می روم تا شاید نینوایی را بیابم و در عاشورای دوران هدیه ناقابلی را در راه حق علیه باطل و اسلام بر کفر در پیشگاه مولایم مهدی (عج) تقدیم نمایم و به پروانه گان شمع ولایت بپیوندم امیدوارم که این قطره خون بی ارزش برای باروری انقلاب اسلامی مورد پذیرش معبودم قرار گیرد و تا خدای منان از من راضی و خشنود شود من نیز به همه کسانم و به همه هموطنان مسلمانم و به دوستانم این سفارش را دارم که مبادا امام را تنها بگذارید. چون تنها گذاشتن امام بر خلاف رضای خداست تنها گذاشتن امام یعنی به بند کشیدن مستضعفین ایران بلکه مستضعفان جهان است وصیتم به برادران این است که اسلحه ام را زمین نگذارید و راهم را ادامه دهید که اطمینان دارم ادامه خواهید داد سخن آخرم با جوانان این است جوانان مکتبی و سلحشور باشید.

ای جوانان متعهد و حزب الله! چون ابر باشید بر مستضعفان ببارید و شمشیر باشید بر مستکبران فرود آیید و نوری باشید که ظلمت و جهل را بزداید و روحی باشید که جامعه را زنده کنید و چون سیلی بر خروشید و کاخهای ستم را ویران کنید و چون آتش شعله کشید و خانه توطئه گران را بسوزانید و یک رزمنده باشید و به جبهه ها رجوع کنید که جبهه مکان انسان سازی است و جبهه دانشگاهی است که معلم تربیت می کند ای جوانان ! نکند که در رختخواب ذلت بمیرید شهادت را انتخاب کنید که شهادت رها شدن از قید و بندهای دنیا و رسیدن به معبود است ای مردم این دنیا فانی است هیچگاه به دنیا دل مبندید که دنیا مکان آزمایش است اگر به دنیا دل ببندید و به مادیات فکر کنید انسان از خدا غافل می شود. از مردم همیشه در صحنه گلوگاه می خواهم که از روحانیت و روحانیونی که پشتیبان واقعی امامت هستند حمایت کنند بار پروردگارا! به کرم و لطف خود از گناه و ستمی که ما درباره خود کرده ایم در گذر و ما را ثابت قدم بدار. خدایا! قلب مرا از نفاق، عمل مرا از ریا، زبان مرا از دروغ و چشمان مرا از خیانت به نامحرم پاک گردان. ای زندگان خاک! نگویی شهدا مرده اند بلکه شهدا تا ابد روزی خوران سفره ی عشقند.

زیباست که جان در ره جانان بدهیم                        سر را به سرافرازی ایران بدهیم.

یک دست تفنگ و دست دیگر قرآن                                  با نام شهید راه حق جان بدهیم

خداوندا! مرگ و ملاقات و دیدار معبود را بر من مبارک گردان.

همسر گرامی! بر مزارم تفکر کنید زیرا تفکر عالیترین راه مقصد است و پیوسته زندگیتان در مسیری باشد که اسلام آن مسیر را تعیین می کند. من به خاطر مسائل اخروی قدم در این راه گذاشته ام پس خدایا! تو شاهد باش که در این راه کورکورانه قدم نگذاشته ام و با شناخت تو این راه را انتخاب کرده ام.

 

والسلام