نام پدر : اسد الله
تاریخ تولد :1343/06/16
تاریخ شهادت : 1364/04/01
محل شهادت : مریوان

زندگی نامه

                                *زندگی نامه شهيد تقي كريميان بهنميري*

 

نام پدر: اسدالله

سوّمين ثمره زندگي «اسدالله و فرّخ» در 16 شهریور 1343 متولد شد. چشم و چراغ خانواده­اي كشاورز كه با عرق جبين، گذران عمر مي­كردند.

خردسالي «تقي» در كوي و برزن «بهنمير» از توابع بابلسر خاطره شد.

در هفت سالگي به دبستان «6 بهمن» زادگاهش راه يافت. سپس، با طي دوره راهنمايي در مدرسه «انقلاب اسلامي» فعلی در روستاي «بازارسر»، تحصيلاتش را تا ديپلم اقتصاد اجتماعي در دبيرستان «باقرصدر» در روستاي «كريم­كلا» از توابع بابلسر ادامه داد.

بنا بر گفته خانواده، مي­توان از خصوصيات اخلاقي او چنين ياد كرد: «اغلب در سلام كردن از همگان سبقت مي­گرفت و به كوچك­ترها نيز احترام مي­گذاشت. علاوه بر آن، در رفتار با والدين و ديگر اعضاي خانواده نیز، نهايت ادب، عطوفت و تواضع را به خرج مي­داد. همیشه حدود الهی را در نظر داشت و در انجام واجبات و ترک محرمات می‌کوشید. یار و مددکار مستضعفین بود. به پدر و مادر بسیار احترام می‌گذاشت و همواره لبخند به لب داشت. او اهل صله رحم بود.»

هم‌زمان با آغاز نهضت اسلامي مردم ايران در سال 1357، تقی با حضور در جمع تظاهرات‌كنندگان، نداي آزادي سر داد و خواستار برپايي حكومت عدل شد.

با ظهور انقلاب و روي كار آمدن نهادهايي همچون بسيج و جهاد، فعاليت­هايش را در اين راستا از سر گرفت.

تقی كه مخالف وجود عناصر ضدّ انقلاب بود، به عنوان مسئول تبليغات برنامه­هاي فرهنگي بسيج، اهتمام خاصي جهت بيداري فكري و ترغيب جوانان نسبت به اهداف انقلاب داشت.

فرماندهي پايگاه مقاومت بسيج «شهيد دستغيب» در روستاي «حاجي­كلا»ی بابلسر نيز، از جمله خدمات ارزنده­ اين بسيجي متعهد محسوب مي­شود.

او آموزش يك‌ماهه بسيج را در پادگان شهداي باختران، و دوره آموزش عمومي پاسداري را به مدّت سه‌ ماه در پادگان الغدير اصفهان طي كرد.

با پوشيدن جامه پاسداري در 6/5/1363، در 11 آبان همين سال، با سِمَت فرماندهي گروهان، رهسپار مناطق نبرد شد.

تقی در آخرين اعزامش در 6/3/1364، در كِسوت فرماندهي گروه ضربت، به جبهه كردستان عزيمت كرده بود.

و عاقبت، او در آغازين طلوع تابستان همين سال(63)، در مريوان به مقام شامخ شهادت دست يافت. جسم مطهّر اين شهيد سرافراز وطن نيز، با وداع همسرش «مكرمه حاجي­پور»، تا بوستان شهداي حاجي‌كلا بدرقه شد. 

همسرش به یاد می آورد که در آخرین اعزام، شهید کریمیان در نامه ای نوشت: «تا چند روز آینده برمی‌گردم؛ شما مقدمات عروسی ام را فراهم کنید.»

اما پیکر پاکش به خانه بازگشت. روحش شاد.


وصیت نامه

* وصیت نامه شهید تقی کریمیان*

«بسم الله الرحمن الرحیم»

به نام خداوند بخشنده مهربان که در این دنیا بر تو مؤمن و بر او کافر رحم می کند ولی در آخرت فقط بر تو مؤمن رحم می کند.

«ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص»

((بدرستی که خدا دوست می دارد آنان را که کارزار می کنند و در راهش، صف زده گویا که ایشان اند بنایی استوار ساخته است.))

طبق آیه بالا همه ما مسلمین مسئولیم که در مقابل کافران و مشرکان و منافقان به نبرد برخیزیم. چنانچه برای دفاع از شرف و حیثیت و ایمان خویش خود مشکلی است که تحمل آن مشقات فراوانی را به دنبال دارد. شهادت ها و اسارت های ظاهری و از دست دادن عزیزان (مادرها فرزندان و بچه ها جدا شدن از پدر و همسران بی شوهر .....) ولی تحمل نکردن آن و تسلیم شدن در برابر دشمن بر دردهای عظیم تو و مشکلاتی دردناک تر را به دنبال دارد. همان شهادت ها و اسارت ها و از دست دادن عزیزان به اضافه ذلت وضعیت و بردگی و به اضافه از دست دادن شخصیت و شرافت.

جنگ و دفاع از خودش با آنکه سختی ها به دنبال دارد اما میدانی است برای تکامل جسم و روح جامعه و جولانگاهی است برای ایثارها و ایمان ها و با توجه به این آیه: «و عسى ان تكرهوا شيئاً و هو خيرٌ لكم و عسى ان تحبّوا شيئاً و هو شرٌّ لكم» (آیه 126 سوره بقره)

((و چه بسا دوست ندارید چیزی را حال آنکه در حقیقت به نفع شماست و چه بسا دوست دارید چیزی را و حال آنکه در واقع به زیان شماست.))

در این موقع بنده خود را مسئول دانسته ام که خدمت خود را در سپاه شروع کنم، چون گفتار امام عزیز اگر سپاه نبود کشور هم نبود تا بتوانم از این طریق دین خود را نسبت به اسلام و قرآن و امت اسلام عطا نمایم.

و از اینکه به این خط سرخ شهادت که همه انبیاء الهی و ائمه معصومین(ع) و بزرگان اسلام رفتند، بروم تا به هدف خود برسم و در این راه هیچ گونه شک و شبهه ای هم ندارم چون خط خط صراط مستقیم است و پیوستن به لقاء الله که آرزوی هر فرد مؤمن پیرو مکتب شیعه و مسلمان است. در آن روزی که به شهادت در راه خدا و اسلام و قرآن رسیده ام به تو ای پدر و مادر عزیز و گرامی ام می گویم که هیچ گونه ناراحتی به دل راه نداده چون یک فرزند در راه خدا دادی و فرزند تو که از علی اکبر حسین(ع) بالاتر نبود. امام همه فرزندان خود را داد و خود هم در راه این هدف شهید شد و این را می دانم که تو پدر و مادر، کوشش و زحمت کشیده اید، شب نخوابیدید، بنشسته اید بر سر گهواره و با همه زحمت ها بتوانی این حقیر را بزرگ کنی تا اینکه پیر و فرسوده شده اید، عصای دست شما باشم و در خدمت شما باشم ولی این را بدانید که در این راه رفته ام جز راه همین نبود مگر رضای خداوند و این را هم می دانم که شما قبول دارید و انشاءالله بنده حقیر را حلال می فرمایید.

 و به شما خواهران و برادرانم می گویم که ببینید هدف بنده چه بوده و آن هدف را دنبال نمایید و به تمام انسان ها برسانید تا آگاه شوند که ما آگاهانه در این راه رفته ایم.

و اما سفارش به شما، ای خواهران جامعه که همه ما مسلمان هستیم و از شما می خواهم که اولا حجاب خود را حفظ نمایید که تمام خون شهدا در یک بعد برای عصمت عمومی جامعه بود. خواهرانم، شما را به خون تمامی شهدا بخصوص شهدا گرانقدر این محل قسم می دهم که حجاب و حرکت های خود را اسلامی نمایید، که هستید. و اما به تو ای همسر گرامی ام، که قبول کرده اید با بنده زندگی نمایید. در این موقع حساس با یک فرد سپاهی که بیشتر اوقات خود را در جبهه ها بسر می برد و این را می دانم که همه این سختی ها را بخاطر خدا و اسلام تحمل کرده ای و می کنی، انشاءالله.

همسرم، این سفارش را به تو می کنم که اگر روزی به آرزوی دیرینه ام رسیدم، خود را در مقابل این سختی های دنیا که زودگذر است، مقاوم بدار که مثل تو همسرم، زیاد شوهرهای خود را از دست داده اند فقط بخاطر اسلام و قرآن و تو هم مثل آنها باش.

صبر و استقامت را پیشه کن که خدا صبران را دوست می دارد و دوباره این سفارش را به تو همسرم و خواهرانم که حجاب تان را حفظ کنید که با حفظ حجاب شماها دشمنان اسلام از شما زن ها ناامید می شوند. پس با این سلاح (حجاب) به جنگ کفار روید که پیروزید.

و به شما ملت مسلمان و شهیدپرور و همیشه حاضر در صحنه که هیچ وقت امام عزیز را تنها نگذارید. کلامم از اینکه امام را تنها نگذارید، همان هدف اوست چون صراط مستقیم و رسانیدن شما ملت به الله است. پس همیشه دنبال روی او و گوش به حرف های پر مهر او که از ته دل بر می خیزد و جز سعادت شما ملت مسلمان و عزیز را می خواهد. مسئله ای اما مسئله دیگر برای شما ملت مسلمان، شاید برای شما مسئله ای پیش آید که چرا به کردستان رفته بودم، دلیلش این است با توجه به اهداف به ایجاد کنندگان بلوا و آشوب و ماهیت گروهک های مزدور و عملکرد آنان و ......

هدف ما در سرکوبی اشرار مسلح و عوامل شرق و غرب در کردستان به خوبی واضح می شود. آری ما برای پاکسازی منطقه از لوث وجود عوامل کفر جهانی و خود فروختگان سرسپرده با شرق و غرب مبارزه می کنیم. ما برای ریشه کن نمودن فتنه و فساد و بسط عدالت اسلامی و پیروزی حق بر باطل مبارزه می کنیم. (قاتلوهم حتی لاتکون فتنه)

ما برای دفاع از اسلام، دفاع از انسانیت و کرامت و دفاع از مردم مسلمان و مظلوم را وظیفه خود می دانیم (و ما لکم لاتقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان.)

و در این راه که همانا راه خداست تا پای جان ایستاده ایم. و انشاءالله با این چند کلمه وصیتم و گرفتن چند لحظه وقت عزیز و گرامی شما، بنده را می بخشید. و همچنین اگر کار اشتباهی در مورد هر یک از شما پدران و مادران و خواهران و برادران کرده ام، مرا ببخشید و حلالم نمایید که با بخشیدن شما بنده سرافراز می باشم.

خداحافظ شما و خدا پشت و پناه شما مسلمین باد.

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، حتی کنار مهدی، خمینی را نگه دار.

«فرزند کوچک شما، تقی کریمیان، 13/1/1364»

**************************************************