نام پدر : سید علی اصغر
تاریخ تولد :1343/06/10
تاریخ شهادت : 1361/01/04
محل شهادت : رقابیه

وصیت نامه

1.    مرگ ما وقتی است که زنده بمانیم اما مقهور و سرافکنده و حیات حقیقی ما وقتی است که بمیریم اما سرافراز و پیروز.. پس برادران! ما رفتنی هستیم و چند صباحی بیش تر در دنیا نیستیم . خداوند در قرآن می فرماید إنا لله و إنا الیه راجعون. ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم. ... برادران بیائیم توبه کنیم، بیاییم تا دیر نشده به خود آییم و خودمان را بشناسیم و ببینیم که خداوند برای چه ما را خلق کرد. خداوند ما را خلق کرد تا در مقابل او خاضع باشیم. خداوند راه بندگان را برای توبه باز کرد.

2.    ای ملت عزیز! شما باید از روحانیت دفاع و اطاعت کنید. این روحانیت بود که در زمان غیبت امام زمان (عج) اسلام را به پیش برد. ... دیدیم که این روحانیت بود که ما را از قید ظلم و ستم رها ساخت.

3.    ای ملت! حرف امام عزیز را گوش کنید. اگر گوش نکنید، حرف پیامبر و حرف امام زمان (عج) و حرف خدا را گوش نکرده اید و کافرید و جایتان در جهنم خواهد بود.

4.    مادر جان! همچون کوه باش و چون کوه استقامت کن، لحظه ای از یاد خدا غافل مباش.

5.    پدر جان! مبادا بر سر قبر من جوان ناکام بنویسی. چون جوانی هستم که تنها آرزوی من شهادت بوده است.

6.    به برادران محصل این نصیحت من است که شما امید آینده رهبر و اسلام هستید. درس هایتان را ادامه دهید که انشاءالله در آینده بتوانیم با همکاری شما کشور اسلامی را خودکفا کنیم .

7.    در دعای کمیل ودعای ندبه و دعای توسل شرکت کنید... در حال گریه از خدا عاجزانه بخواهید که حضور مهدی (عج) را نزدیک کند.

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

سید عباس کریمی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1343، روستای دیوکلا، از توابع شهرستان بابل

3- نام و شغل پدر :

سید علی اصغر

4- نام و شغل مادر:

خانم جان عمو پور، خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

هشت، دومین

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در کانون گرم و صمیمی خانواده ای از تبار سادات، مومن و مقید با اوضاع اقتصادی نسبتا معمولی که، از زحمات بی دریغ و شبانه روزی پدر، در تامین مایهتاج زندگی در مزارع کشاورزی به دست می آمد، به رشد و تکامل رسید.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

به همراه خواهرش مرضیه، نزد عمه اش سیده بی بی، قرآن را به صورت تکمیلی فراگرفت.

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود):ــــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

مدرسه ابتدایی (5 سال)

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

مدرسه راهنمایی (3 سال)

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان میثم، رشته ادبیات (3سال)

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت :

بله، در انجام کارهای خانه و مزرعه، دوشادوش والدین، به کار و تلاش مشغول می شد.

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل : ـــــــــ

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل : ـــــــــ

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

رفتار و برخوردش با والدین بسیار خوب و خوش بود. احترام آن ها را حفظ می کرد. هیچ وقت کاری نکرد که آن ها از وی ناراحت و غمگین شوند. همیشه به فکر آن ها بود. در کارهای مزرعه به یاریشان می شتافت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی : ـــــــــ

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ـــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

مسایل اعتقادی و دینی، سرنوشت و سختی هایی که، اهل بیت، خصوصا امام حسین (ع) در زندگیشان متحمل شدند، در روحیات و شخصیت او تاثیر بسزایی می گذاشت. همچنین شخصیت پدر و مادر نیز در وجود او تحول ایجاد می کرد.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد :

مهربانی، احترام و برخورد خوبش با خانواده، فامیل، بزرگ و کوچک، سبب تاثیر پذیری خواهرش سیده انسیه می شد.

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

او نیز به نوبه خود، با سر دادن شعارهای انقلابی و ضد شاهنشاهی، در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

با تشکیل بسیج، به عضویت این نهاد درآمد و در برنامه هایی که از سوی پایگاه برگزار می شد، شرکت می کرد.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود :

یک دفعه در یکی از درگیری های آمل شرکت داشت.

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

او طی سه مرحله از خرداد 1360 الی 12/60، از سپاه و بسیج امیرکلا، با عضویت بسیجی فعال، به منطقه گیلانغرب رقابیه، شوش اعزام شد.

3- مجموع مدت حضور در جبهه :

6 ماه

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

تاریخ 14/1/61، در رقابیه، شوش به درجه رفیع شهادت نایل مد.

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

پیکر پاک و مطهر ایشان ، 5/1/1361، در گلزار شهدای روستای دیوکلا خاکسپاری شد.

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

در کالبد وجود او، اعمال و رفتار خاص و بی نظیری نقش آفرینی داشت. در این باره پدرشهید- سید علی اصغر، با بیان مطالبی از دوران حیاتش نقل می کند:« او در سن 11 سالگی اصرار داشت که پدر از باران مصنوعی استفاده کند تا محصولاتی چند برابر برداشت کند.»

در نبود پدر، کارهای خانه و مزرعه را به عهده می گرفت و به فرزندان کوچکتر مهر و علاقه فراوانی داشت. از درآمد های شخصی خود برای تهیه وسایل منزل استفاده می کرد. آنقدر مقید بود که، به شرکت در مراسم مذهبی اهمیت می داد و در صورت عدم شرکت در این مراسم، منزل آن را به جای می آورد. نماز ، قرآن و دعای ایشان بسیار دلنشین بود. به گونه ای که، ما علاقمند بودیم. هنگام دعا خواندن ایشان صدای او را گوش دهیم. و در دبیرستان خود نیز قرآن را با صوت دلنشین می خواند.

در مورد پایبندی اش به نماز و خشوع و خلوص عارفانه اش، به یاد دارم که، در مدرسه وقتی انجمن اسلامی برپا شد، او رییس انجمن مدرسه شد. روزی در سالن نماز می خواندم، او نیز داشت از حسین آقا جدول ضرب سوال می کرد. بعد من دیدم که حسین آقا یک کلمه را اشتباه کرد. وقتی که نماز را خواندم بلافاصله پشت او را زدم. دیدم به من می گوید: مگر در حال نماز خواندن نبودید؟ در حال گوش دادن به حرف های ما بودید یا نماز خواندن؟ به من گفت:« مولا علی (ع) پایش تیر بود و هنگام نماز، مردم رفتند تا تیر را از پای ایشان در بیاورند.» حالا شما داشتید نماز می خواندید. بعد من به ایشان گفتم پسر جان، چه کسی این را به شما یاد داد. گفت:« معلم اثنی عشری این حدیث را برای ما گفتند.» در مورد شجاعتش نیز به یاد دارم که، روزی به مزرعه رفت تا موتور را خاموش کند. چون بچه بود. زیاد به این کار وارد نبود. تسمه پروانه دستش را برید و پیچید، موتور را خاموش کرد. ولی نتوانست دست خود را در بیاورد. یکی از محلی هایمان به نام سید رضا او را دید که کنار موتور نشسته و آه و ناله می کند. رفت به ایشان کمک کرد. عباس آقا به من بروز نداد. وقتی که به شهادت رسید و او را آوردند به من گفتند که حاج آقا بیا پسرت زخمی و در بیمارستان است. گفتم زخمی نیست. اگر پای او راقطع می کردند و در بیمارستان بود، به پدرش بروز نمی داد. شجاعتش این گونه بود.