نام پدر : داود
تاریخ تولد :1340/06/10
تاریخ شهادت : 1360/08/20
محل شهادت : جنگل آمل

زندگی نامه

شهيد «رمضان كاويان­پور»

نام پدر: داوود

در دهمين طلوع شهريور 1340 در روستاي «زرّين­كلا» از توابع نور به دنيا آمد. «رمضان»، سوّمين فرزند خانواده و چشم‌وچراغ «داوود و زهرا» گردید.

او كه در آغوش پدر و مادر كشاورز و متديّن پرورش­يافته بود، از همان سنين كم، به نماز و روزه­ روي آورد و با قرآن، اين چشمه لايزال حق، اُنسي ديگر يافت.

بعد از سپری کردن كودكانه­هايش، به دبستان روستا راه يافت. سپس با ورود به مدرسه راهنمائي «شهيد توني» فعلی در زادگاهش، از ادامه تحصيل دست كشيد.

به استناد گفته­هاي خانواده: «همواره در انجام صله­رحم پيش‌قدم، و در رفتار با ديگران، رئوف بود. علاوه بر این، احترام خاصّي نسبت به والدين قائل مي­شد و هرگز روي حرف­ آن­ها حرف نمي‌آورد.»

نوجوان بود که تحت­تأثير مطالعه آثار شهيدان بهشتي و مطهّري، در سال 1357 به صفوف انقلابيون پيوست. از جمله اقدامات انقلابی‌اش، توزيع اعلاميه­هاي امام خميني بود كه از قم به دستش مي­رسيد. در این خصوص، برادرش «قربان‌علی» چنین می‌گوید: « بزرگ‌ترین آمال او، حاکمیت اسلام در ایران و جهان بود. لذا، او برای پاسخ به مخالفین نظام و محکوم‌کردن آنان به لحاظ فکری، به مطالعه کتاب‌های متعدد در این زمینه می‌پرداخت. علاوه بر این، او در کلاس‌های سیاسی و ایدئولوژی نیز شرکت می‌کرد.»

قربان‌علی در ادامه، به بُعد دیگری از شخصیت رمضان، نقل می‌کند: «اگر مي­ديد كه كسي زن و بچه دارد و نيازمند كمك است، با همان حقوق خودش، از او دستگيري مي­كرد. وقتي شهيد شد، آن افراد به پدرم گفتند: ما به او بدهكاريم. پدرم گفت: وقتي رمضان از شما اين بدهي را نگرفت، من هم نمي‌گيرم.»

رمضان در سال 1359، غائله گنبد و گرگان را تجربه كرد.

سپس، در 17/8/1360 با سِمَت فرمانده گروه، از سپاه نور به جنگل­هاي آمل اعزام شد.

و سرانجام، او در سه روز بعد، یعنی 20/8/1360،  طي درگيري با منافقين، در همين جنگل‌های آمل، جامه سرخ شهادت را به تن كرد. پیکرش در 28/8/1360 با بدرقه اهالي نور، در «خالدكياسلطان» رويان آرام گرفت.

خواهرش «رقیه» از وصیت برادرش، این‌گونه می‌کند: «به مادرم می‌گفت: وقتی به شهادت رسیدم،گریه و زاری نکنید. نماز شکر به جای آورید که فرزندتان در این راه به شهادت رسیده است.»


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید رمضان کاویان پور*

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اِنَّ اللهَ اشْتری مِنَ المؤمنینَ اَنفُسِهِم بِاَنَّ لَهُم الجَنَّة یُقاتِلونَ فِی سَبیل الله فَیَقتُلُون وَعَدوّاً عَلَیه فِی التّورات والْاِنجیل وَالقرآن وَمَن اَوُفی بِعَهدِه مِنَ الله  فَاستَبشِرو وَ بِبَعیُکُم الَّذی بایَحتُمُ بِه وَذالکَ هُوَ الفَوزُ العَظیم.  (سوره توبه / 111-110 )

 «خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آن­ها در راه خدا جهاد می­کنند که دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود کشته شوند این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در تورات  انجیل و قرآن یاد فرموده است و از خدا باوفاتر به عهد کیست. ای اهل ایمان! شما به خود در این معامله بشارت دهید که این معامله بشارت با خدا به حقیقت سعادت و فیروزی بزرگی است.»

به نام خداوند شهیدان و درهم کوبنده مستکبران و به نام خدا که همه چیز از اوست و زندگی­ام در جهت اوست و جبهه آمدنم به خاطر اوست و ماندنم در جبهه حق علیه باطل به خاطر اوست. و درود من بر سرور شهیدان حسین­بن­علی (ع) که با ایثار خون خویش چگونه مردن را به ما آموخت. و درود بر خمینی بت­شکن، رهبر مستضعفان و نجات­دهنده مظلومان و درهم کوبنده مستکبران و درود بر شهیدان به خون غلتان جبهه­های حق علیه باطل. و درود من به تو ای پدر! که همچون ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربان­گاه فرستادی.

پدرم! بدان و آگاه باش که اسماعیل­ات هرگز از فرمان خدا سرباز نمی­زند. تکلیف ما این است که از اسلام حفظ و صیانت کنیم. تکلیف را عمل کردیم و کشته شویم. تکلیف را عملی کردیم. (امام خمینی)

و هم­اکنون رهسپار جبهه­های نبرد می­­شویم ولی بنده ضعیف­تر از آنم که بتوانم خدمتی به اسلام بنمایم. خدایا! مرا از لشکر خود قرار ده زیرا سپاه تو فقط پیروزند و آخرتم را نگهدار که خانه پایداری من است. خدایا! این قدمی را که گذاشتم تا با اسلحه شهادتم  زنجیرهای بندگی را گسیخته و پیروز شویم و شاید با تشکیل شلیک گلوله­ای و یا انفجار میکی و یا ترکش خمپاره­ای اسماعیل­وار با نگاه عشق الهی به صفوف همرزمان و همسنگران و شهیدان بپیوندیم.

وصیت­نامه­ام را در سطری می­نگارم، باشد که بعد از این پیام خونم باشد. و نخست سخنی با پدر بزرگوارم دارم.

 ای پدر بزرگوار! حلالم کن و با استقامت و صبر و بردباری در انجام مسئولیت­های اسلامی بکوش و بدان که وقت آن رسیده که ما هم مانند پیامبران از اسلام و کشور خود دفاع کنیم و خون شهیدان را زنده نگه داریم.

و ای مادر مهربانم! سلام مرا بپذیر. من از روی تو خیلی شرمنده­ام حلالم کن. مبادا از فقدان من گریه کنی چون که من در جهت آرزویم گام نهاده­ام و دعا کن که شهادت نصیبم گردد.

خواهران عزیز! در راه خدا و برای رضای خدا کوشش کنید. مردآفرین باشید و در تربیت فرزند تلاش کنید تا افراد صالح به جامعه تحویل دهید.

برادران عزیزم دست­های شما را می­فشارم و از شما می­خواهم که راهم را ادامه دهید و همیشه گوش به فرمان امام باشید و پیرو خط امام.

                                                                                                   والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

                                                                                                              رمضان کاویان­پور