نام پدر : عسکری
تاریخ تولد :1348/07/12
تاریخ شهادت : 1366/02/07
محل شهادت : بانه

وصیت نامه

1.    خدایا! اینک که دریافته ام تنها راه نجات از دنیا، پیوستن به توست و تنها راه رسیدن به تو شناخت اسلام و عمل کردن به دستورات آن است و اکنون که جهاد در راه خدا و کشتن دشمنان اسلام و قرآن دستور داده شده است به جبهه آمده ام .... من آگاهانه و با عقیده اسلامی به جهاد و شهادت در این راه قدم گذاشته ام که اسلام مکتب جهاد و شهادت است. ما هم که پیرو مکتب اسلام هستیم، باید عاشق شهادت باشیم و شهادت در راه اسلام را سعادت ابدی بدانیم.

2.    از امام و دولت مکتبی عزیزمان حمایت کنید، که حمایت از اسلام، پیامبر اکرم (ص) و حمایت از قرآن است.

3.    حرفم با تمام کسانی که این وصیتنامه را می خوانند این است ; بر تمام مسلمین جهان لازم است که راه امام حسین (ع) را ادامه دهند تا هم دین اسلام محکمتر گردد  و هم حق یکی از موهبت های خداوندی ادا شود.

4.    ای مردم ایران! بیایید تا حسین زمان، خمینی بت شکن را تنها نگذارید و همیشه با او باشید که راه خمینی، راه حق است.

5.    به تمام جوانان و دوستان و آشنایان و تمامی پدران و مادران و به تمامی ملت می گویم که قبل از هر چیز وحدت کلمه خود را حفظ کرده و با اتحاد و یکپارچگی خود در برابر تمامی ابر قدرت ها بایستد.

6.    ای مردم! در مقابل کمبود چیزهایی که از آن استفاده می کنید، صبور باشید. مبادا به خاطر شکم، با رهبر، دولت، مجلس و بالاخره با انقلاب اسلامی بد شوید.

وصیت نامه

اسکن وصيتنامه در قسمت تصاوير موجود مي باشد


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمود کاکا

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

12/7/1348

3- نام و شغل پدر :

عسکری ـ (در قید حیات نیستند)

4- نام و شغل مادر:

خدیجه ضامن اکبری  ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

7 فرزند  ـ شهید فرزند پنجم بودند.

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در خانواده مومن، مذهبی در دامان پدر و مادری متدین با اوضاع اقتصادی متوسط که با کسب روزی حلال تامین می شد به رشد و تکامل رسید.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید درس حوزوی خواندند .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان :

بابل ـ مدرسه رحمانی

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی :

راهنمایی  سعید العلما ـ بابل

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید بعد از اتمام دوره راهنمایی به حوزه علمیه رستم کلا نزد حاج آقا عیاضی رفتند .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل ـ طلبه

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره ) بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی :

به همراه برادر بزرگتر در راهپیمایی شرکت میکرد.

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

1364 ـ بابل ـ سپاه

1365 ـ قائمشهر ـ سپاه ـ هفت تپه

1366 ـ بابل ـ سپاه ـ بانه

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

تخریب چی

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن :

یکبار ـ از ناحیه پا ـ اصابت تیر ـ مهران

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد :

آفندی

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

7/2/66 ـ بانه ـ کربلای 10 ـ مفقودالجسد

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

18/6/74 ـ گلزار شهدای روستای گله محله ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید : شهید در هنگام تحصیل ریاضی  او ضعیف بود برای او یک معلم خصوصی گرفتیم  که زن بود و او امتناع می کرد و نمی رفت من او را سوار می کردم و به منزل آن معلم می بردم و به معلم تحویل می دادم  به معلمش می گفتم با او ریاضی کار کنید  من می روم و بر می گردم  او رفت  داخل و چند ساعت بعد من رفتم دنبال او که او را بیاورم دیدم معلمش می گوید او رفت و درس هم نخواند و فرار کرد من به منزل آمدم و به ایشان گفتم: چرا فرار کردی گفتند:  من پیش معلم  زن نمی روم اگر مرد باشد می روم . بعد به من گفت داداش پیش من بشین تا برایت بگویم  روزی مردی نابینا در خانه پیامبر را زد و فاطمه در را گشود  مرد اجازه خواست تا وارد شود  و فاطمه از پیامبر اجازه گرفتند و مرد وارد شد و فاطمه به اتاق دیگر رفت بعد از رفتن مرد پیامبر به فاطمه فرمودند: چرا به اتاق رفتی؟  این مرد نابینا بود  فاطمه فرمودند او چشم نداشت من که داشتم حالا من چگونه نزد آن زن نامحرم بروم و درس بخوانم ؟

 

مادر شهید : برادر شهید : شهید بسیار خوش اخلاق ، ساده زیست ، قناعت، تواضع  ، مظلوم و مهربان و اهل دروغ نبودو حلال وحرام را می شناخت . از بی حجابی بیزار بود . به نماز اول وقت بسیار اهمیت می داد و قرآن تلاوت می کردو با قرآن مانوس بود  . هیچگاه حق و حقوق کسی را ضایع نمی کرد . نماز شب به جا می آورد و در نماز جماعت شرکت می کرد و می گفت کارهای تان را رها کنید  من می آیم کمک تان ولی به نماز جمعه بیایید.و به ائمه ارادت داشتند و به امام بی نهایت علاقه داشت.

برادر شهید : وقتی من به جبهه می رفتم شهید کوچک بود اما درک و فهم بالایی داشت . یک بار جهادسازندگی اعلام کرد که چند نفر مکانیک در جبهه احتیاج دارند من هم با این که شغلم همین بود اما تمایلی به رفتن نداشتم . شهید اصرار زیادی داشت که من بروم اما من نپذیرفتم  تا این که نصیحتی بزرگ  از فردی کوچک  باعث رفتنم به جبهه شد و نصیحت آن روز شهید این بود که  برادر جان اگر می خواهی به جبهه نروی ، خود دانی ! اما بدان که اگر فرد منافقی  ضربه ای به اسلام بزند انگار تو ضره به اسلام زدی  چون می توانستی به جبهه بروی ولی امتناع کردی و این منافقین جای تو را پر کرده اند.


زندگی نامه

 
 
 
روحاني شهيد: محمود كاكا 
خواهم‌كه‌ در اين‌غمكده آرام بميرم                                        گمنـام سفـر كرده و  گمنام    بميرم
كس نيست كه آزاد‌كند مرغ دلم را                                        پربسته و دل خسته در اين دام بميرم
من كام‌دل از جلوة حسن تو‌گرفتم                                       هر چند در اين مهر كه  ناكام   بميرم
خدايا …
اينك دريافتم كه راه نجات از دنياي مادي پيوستن به توست و هيچ قطره‌اي در مقياس حقيقت، نزد خدا از قطرة خوني كه در راه خدا ريخته شود بهتر نيست، و من مي‌خواهم با اين قطرات به معشوقم كه خداست برسم.
محمود جان! در شعرت ترنم عشقي ازلي نهفته است، دلت براي پريدن در اوج افلاك تنگ شده بود، تو ناكام نمردي بلكه كام دل را با شهد شيرين شهادت از دستان ساقي كوثر گرفتي و در ژرفاي انديشة قشنگت- كه در وصيت‌نامه‌ات نمايان بود- مهر دل‌آراي حضرت معشوق نمايان بود.
بر بركه‌اي از نور وضوي عشق ساختي و براي رسيدن به آرزويت در هفت تكبير عاشقانه، هفت شهر عشق را طي كردي. برادرم! آمدنت نماد تولدي سبز بود و آنگاه كه رفتي، تولدي سرخ -كه نشان از شرافتي الهي بود- را به يادگار نهادي.
آن روز كه شبنم وجودت، خانه پرصفايمان را طراوت بخشيد، شقايق‌ها در باغچة خانه‌مان جوانه زدند.
نامت را محمود نهادند. پدرمان سپاهي بود و در لباسي سبزرنگ، پاسدار ايمان و امنيت كشورمان بود. محمود جان! اگر چه بزرگتر از تو بودم، اما بزرگ منشي را از تو آموختم. هرگز از صفحة ذهنم نمي‌رود، آنروز كه به من سفارش كردي به جبهه بروم.
شخصيت الهي‌ات، هر روز به رشد و بالندگي مي‌رسيد و آنگاه كه قدم به حوزه نهادي عروج معنويت از چشمه‌سار جانت فوران مي‌زد.
تو مي‌خواستي توفنده‌تر از طوفان به دشمن بتازي و به راستي شور عاشورائي‌ات با معرفتي حسيني عجين شده بود. وقتي اشك‌هاي پراحساس مادر، سد راهِ عشق تو نشد، با دومين كاروان « سپاهيان محمد(صلي الله عليه و آله)» در25/10/65 از قائم شهر راهي جبهه شدي. در جبهه تخريب‌چي بودي. چندين‌بار به جبهه رفتي كه يك‌بار هم مجروح شدي.
اما تو مي‌خواستي از مرز عشق- كه فناي در محبوب است- بگذري و در بقاي كشور هستي آرامش يابي. 
سرانجام در هفتمين شب رمضان 66 تو را از بلندي‌هاي ماووت تا بهشت بردند و همنشين اصحاب امام عشق كردند.
 جسم در خون كشيده‌ات سالها ميهمان ملائك بود و در تاريخ 10/6/73 پيكر آسماني‌ات در رجعتي نوراني فرياد مي‌زد:
                   عشق يعني استخوان و يك پلاك                  سال‌هاي سال تنها زير خاك . 
 
«شهادت گواراي وجودت باد»
 
استان: مازندران          شهرستان: بابل تولد:1348 شهادت: 2/7/66- ماووت