نام پدر : یار محمد
تاریخ تولد :1344/08/10
تاریخ شهادت : 1363/04/01
محل شهادت : سرو آباد

وصیت نامه

*وصیت نامه شهید هوشنگ کاظمی*

 

بسم رب الشهدا و صديقين

با سلام بر حضرت مهدي، امام زمان (عج) منجي عالم بشريت و با سلام و درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي، امام امت و با درود بر شهيدان راه حقيقت و فضيلت.

خدمت پدر و خانواده محترم سلام عرض مي­كنم، سلامي به گرمي زيارت كربلاي حسين (ع)، سلامي به شدت ريزش خون شهيدان عزيزمان و شهداي كربلا، سلامي از بهترين مكان، مكاني كه معبد و مشهد عزيزاني كه همانند مردم كوفه حسينيان را تنها نگذاشته و به نداي هَل مِن ناصر يَنصُرني اين بت­شكن تاريخ، اين ابرمرد، اين مرد خدا و تقوا، اين زاده­ي زهرا و شاگرد مكتب حسين (ع) اين نايب بر حق مهدي (عج) لبيك گفته و عاشقانه به سوي جبهه­ها شتافته تا از راه جبهه به سوي خداي­شان پرواز كنند و با خون خودشان دين سلام را ياري كرده باشند، زيرا بر ايشان ثابت شده است كه معشوق­شان الله را در جبهه­ها بهتر مي­توان يافت. جبهه اين نكان خودسازي و اين دانشگاه كه حاميان­اش ائمه (ع) مي­باشد و استادشان خوبان امت حضرت رسول اكرم (ص) كه با اخلاص و آگاهي الهي انسان افزوده مي­گردد، خدا را قلباً مي­شناسند، معاد را درك مي­كنند و با كسب همان آگاهي­هاي الهي و اخلاقي در درست كردن اعمل خويش كوشش مي­نمايند زيرا كه انسان مي­فهمد آخرتي وجود دارد. مي­فهمد بهشت و جهنمي هم وجود دارد. آخر اگر انسان در اين دانشگاه اين مسائل را نفهمد در پشت جبهه مكاني كه انسان غرق در ماديات و دنيا است، مي­تواند اين را بفهمد؟ به فرض هم كه بفهمد، اين درجه درك، درجه علم­اليقين است. در صورتي كه ما بايد علم­مان به درجه عين­اليقين برسد، وقتي­كه به اين درجه رسيد، ملائكه الله به او مي­گويند: «يا اَيُّهَا النَّفسُ المُطمئنه اِرجِعي ِلي رَبّك راضيَّةَ المَرضيَّه فَاَدخُلني في عِبادي فَاَدخُلني في جَنَّتي»

چقدر زيباست كه ملائكه به انسان اين آيه شريفه را تلاوت كند. آري، اين آيه مخصوص اولياء­الله است، مخصوص كساني است كه با دنياي فاني مبارزه كرده­اند و از آن فقط براي آخرت­شان استفاده كرده­اند زيرا كه «الدُّنيا مزرعة­الاخره» مخصوص كساني است كه شيطان مكار را از سر خود دور كرده و او را زير پاي خود لگدمال كرده است. بار پروردگارا! توفيق جهاد در راه خودت را به ما عطا فرما، خدايا! توفيق آمدن به جبهه­ را به كساني كه مشتاق­اند، عنايت فرما. چرا كه اين­جا واقعاً مكان خودسازي است. بار ديگر خداوند تبارك و تعالي اين توفيق را به اين حقير گنه­كار داد كه بتوانم به جبهه­هاي نبرد حق عليه باطل اعزام گردم و اين يكي از بزرگ­ترين افتخار من است، زيرا انسان خود را در جبهه­ها بهتر مي­تواند بسازد. در جبهه مسئله توحيد در انسان جاي مي­افتد و در اين مسئله به درجه عين­اليقين مي­رسد. خدا مي­داند از روزي كه به جبهه آمدم، مسئله خودسازي بيشتر در من تقويت شده است. واقعاً كه جبهه حق عليه باطل مسجد و دانشگاه انسان­سازي است. از اين نظر هست كه تمام اعمال در اين­جا عبادت است وانسان سعي در هرچه بيشتر كردن حسنات خود دارد. آماده است تا عمال خود را درست كند و براي ظهور حضرت ولي­عصر (عج) آماده شود.

جبهه اين دانشگاه بهترين دانشجويان را دارد. دانشگاه كربلاي ايران فقط مخلصين راه خدا را مي­پذيرد. رئيس اين دانشگاه امام زمان (عج) فقط پاي ورقه مؤمنين ومخلصين را امضاء مي­كند و اين امضاء باعث تكامل انسان به سوي بهشت جاويدان است. به سوي رسول­ اكرم و ائمه است، به سوي تكامل اخروي. اين دانشگاه دانشجويان زيادي دارد و دانشجويان اين دانشگاه منتظران مهدي­اند.

واي بر ما اگر برخلاف اسلام عمل كنيم. خوشا به سعادت عزيزاني كه از اين دانشگاه فارغ­التحصيل مي­شوند. حيف چه كنم كه من نه لياقت دارم و نه تدارك آخرت را ديده­ام. آري، من سعادت را در اين­جا لمس كرده­ام. انسان وقتي به اين­جا مي­آيد، مسائل را مي­شناسد و از درجه علم­اليقيني به عين­اليقين مي­رسد. سعي مي­كند تمام اعمال و رفتارش را تغيير دهد و الهي كند. از طرفي خداوند تبارك و تعالي وقتي بنده­اي را مي­بيند كه به درجه عين­اليقين رسيده ست، بلافاصله او را به سوي خود مي­برد. به دليل اين است كه انسان خدا را شناخته و اين شناخت از روي صفاي قلب است. اين­جاست كه انسان بايد مواظب اعمال و رفتار خود باشد كه مبادا عملي برخلاف اعمال الهي انجام دهد. پيامبر اكرم (ص) مي­فرمايد: «شريف­ترين امت من، عمل­كنندگان به قرآن هستند.» نمي­دانم چرا ما به قرآن عمل نمي­كنيم. چرا معاد (قيامت) را از ديد قرآن بررسي نمي­كنيم و عذاب­هاي الهي را نمي­فهميم. روزي مي­آيد و همه افراد پشيمان هستند. اما پشيماني سودي ندارد. بياييم يك مقداري خداي را درنظر بگيريم و يك مقدار كمتر معصيت انجام دهيم. بيش از اين وقت عزيز شما را نمي­گيرم. فقط مي­خواهم بگويم مقداري به آخرت بيانديشيد و دنيا را رها كنيد. دنيا براي شما بيشتر ارزش دارد يا براي من كه فقط 18 سال از عمرم مي­گذرد. برادران عزيزم! اگر چه دنيا زيباست ودوست­داشتني و انسان را به طرف خود مي­كشد، امّا خانه الهي (خانه آخرت) خيلي از دنيا زيباتر و عالي­تر است. آخرت را از جان و دل بپذيريد و به نداي رساي هَل مِن ناصر يَنصُرني حسين زمان، امام امت، خميني بت­شكن لبيك گوييد و سراسيمه به جبهه­ها هجوم آوريد. زيرا كه اسلام و قرآن درخطر است. به جبهه­ بياييد و ببينيد كه چگونه عاشقان حسين در راه سلام و قرآن جانبازي مي­كنند و شهيد مي­دهند و شهيد مي­شوند. اي برادران عزيز! اگر دفاع از اسلام نكنيم، فرداي قيامت، روز سرنوشت انسان­ها چه جواب بدهيم. برادران عزيز! خدا را شكر كنيد كه چنين رهبر و امامي را براي ما به وجود آورده و فرستاد. از شما مي­خواهيم كه در دعاهايي كه مي­خوانيد اين امام عزيز را فراموش نكنيد و امام را تنها نگذاريد.

سخني چند با پدر و مادرم:‌

پدرم! مرا ببخش كه لياقت فرزندي­ات را نشناختم و نتوانستم حق فرزندي را ادا نمايم. و شما مادرم! اميدوارم كه بعد از من براي هيچ وقت گريه نكني. بله، دشمن با گريه شما شاد مي­شود و هميشه لب را با عنوان شادي و تبريك باز كنيد و افتخار كنيد كه فرزندان را در راه خدا و در راه دين خدا بخشيديد.

اِنّا لله و اِنّا اليه راجعون  همه ما مردم از طرف خدا آمديم و بايد به سوي خدا برويم.

اي مادرم! موقع عبادت از درگاه خداوند طلب بخشش كرده، از خدا بخواه كه شهيدي را كه براي بارور شدن انقلاب اسلامي داده­اي و اين قرباني ناقابلي را كه در راه ولايت داده­اي، قبول فرمايد. خداوند مهربان توفيق­ات دهد. خداوند يار و ياور تمامي رزمندگان حق عليه باطل باشد. خداوند يار و ياور امام عزيزمان و همه مسلمانان جهان باشد.

شهادت نزديك­ترين و سريع­ترين راه تقرب به خدا مي­باشد. پشت به شرق و غرب كردن، كار كمي نيست، كاري كه خيلي از انقلابيون غيرمسلمان از عهده آن برنخواهند آمد. به جبهه­ها بياييد و ببينيد كه چگونه عاشقان حسين در راه اسلام و قرآن جانبازي مي­كنند و شهيد مي­دهند و شهيد مي­شوند. فقط به اميد خدا و براي خدا به جبهه برويد.

 

خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار.

والسلام عليك

هوشنگ كاظمي 17/8/62


زندگی نامه

شهيد هوشنگ كاظمي اَنارمرزي

فرزند: يارمحمد

«يارمحمد و تُكذّبان» در سال 1344 صاحب فرزندي شدند با نام «هوشنگ». نو رسيده­اي برخاسته از دامان پدر و مادري زحمتكش كه در روستاي «اَنارمرز» از توابع جويبار روزگار مي­گذراندند. وي با اتمام تحصيلات تا پايه سوّم راهنمايي به حرفه مكانيكي در بابلسر روي آورد.

اين نوجوان بابصيرت علي­رغم برخورداري از سنّ كم در ايّام انقلاب، در «بهشتي محله» قائم­شهر مشغول فعاليت­هاي سياسي شد. او در دوران دفاع مقدس، بعد از طي دوره آموزشي در منجيل، داوطلبانه به جبهه كردستان عزيمت كرد.

سپس در سال 1362، جامه پاسداري از وطن را به تن كرد و با تعهدي بيش از پيش به دفاع از مرز و بوم پرداخت. هوشنگ در كِسوت بي­سيم­چي، خدمات ارزنده­اي از خود به يادگار گذاشت. بنابر گفته برادرش، «بهمن»:

«جبهه را مكان خودسازي مي­دانست و دانشگاهي كه آموزگارانش انبياء هستند. او بعد از پيروزي در هر عمليات، احساس افتخار و سرافرازي داشت و دوست داشت كه مجدّد به جبهه برگردد.»

و امّا روايتي از همرزم ديرين­اش، «عبدالله دلاوريان»:

«سال 1363 در محور «سروآباد» در روستاي «ژريژه» مريوان به گروهي دموكرات برخورد كرديم. او بي­سيم­چي ما بود. در آن روز برفي، شدّت سرما به گونه­اي بود كه نمي­توانستيم در جاي خود بايستيم. بعد از يك ربع زمين­گير شدن، هوشنگ با مركز فرماندهي تماس گرفت كه حدود 15 نفر از عناصر دموكرات در حال پيشروي به سروآباد هستند. تقريباً ساعت 5 بعدازظهر بود كه دستور دادند با آن­ها درگير نشويم تا نيروهاي خودي برسند. ما پس از نيم ساعت به كمك نيروهاي رسيده، آن­ها را دور زديم و به اِسارت گرفتيم. 4 نفر را هم به درك واصل كرديم. او در اين عمليات نقش عمده­اي داشت.»

سرانجام، شهيد كاظمي گرانقدر در 1/4/1363، طي عمليات پدافندي در سروآباد، جامه سرخ شهادت به تن پوشانيد. سپس با بدرقه مردم ولايي جويبار، در گوشه­اي از گلستان شهداي زادگاهش به خاك آرميد.