*وصیتنامه شهیدصادق (کیان) کارگر*
به نام الله خالق موجودات و هستی دهنده مخلوقات. به نام خدای شهیدان که فرموده شهیدان بیمرگ هستند و به پاس خون شهیدان قلب گرمشان در آسمان شهر جنایت به خون نشست.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم. إنّا لله و إنّا الیه راجعون
و َلَئن قَتَلتُم فی سبیلالله اومتم لِمَغفره من الله و رحمه خیرٌ مِمّا یَجمعون
اگر در راه خدا کشته شده یا بمیرید، در آن جهان به آمرزش و رحمت خدا نائل شوید و آن بهتر از هر چیزی است که در حیات دنیا برای خود فراهم آورید.
الحقیر عبدالله صادق (کیان) کارگر فزند موسی شهادت میدهم الله کبر (2) اشهد ان لا اله الّا الله (2) و اشهد ان محمدً رسول الله (2) و اشهد ان علی ولیالله (2) ولا حول و لا قوه الله بالله العلی العظیم.
دینم اسلام، مذهبم شیعه، مکتبم قرآن، رهبرم روحالله، در همین جا از معبودم شکرگزارم که هدایتم فرموده و از والدینم تشکر میکنم که مرا صحیح پرورش دادهاند. بنده با توجه به وضع کنونی اسلام و دفاع مقدس، بر خود واجب شرعی دانستم که خود را روانه جهاد علیه ظالمان کنم و دینم را نسبت به اسلام و مسلمین ادا کنم و به ندای حسینگونه امام عزیز لبیکی عاشقانه گویم. حال که خودم را در کنار عاشقان حضرت اباعبدالله میبینم، احساس خوشحالی میکنم و وصیت میکنم که وصی و ولیام موسی و نماز میتام را یکی از آقایان وفادار به اسلام و مسلمین قرائت کنند و از خانوادهام میخواهم حتی جسدم را تقدیم به اسلام و حسین (ع) کنند و درغیر این صورت در گلستان شهدای لاریم در جوار برادران عزیز شهدا به خاک سپارید. مجالس شادی شهادتام را با همکاری برادران گروه مقاومت در بعدازظهر برپا نمایید.
اکنون با قدری تأمل به قرون گذشته اسلام میفهمیم که تمام قدرتهای ضد بشری و ضد اسلامی برعلیه دین خدا قد علم کرده و با تمام قوا ضربههای شدیدی بر پیکر اسلام وارد کردند. میدانند که با آن همه جنایت و استعمار جایی باقی نمانده، باز هم از اعمال حیوانیشان دست بردار نیستند. خلاصه در برابر حقی جوری در مقابلاش از ازل بگیر تاکنون قابیل با هابیل، نمرود با ابراهیم، فرعون با موسی، اعراب و مشرکین با بنیهاشم و رسول گرامی اسلام، معاویه با علی، یزید با اباعبدالله الحسین (ع)، بنی امیه و بنیعباس با بنیهاشم، استعمارگران انگلیس با مشروطهخواهان و رسیده تا به امروز زالوهای جهانی شرق و غرب برعلیه جمهوری اسلامی ایران به هنگام استعمارگران شرق و غرب در قرون و اعصار نیروهای زیادی صرف این کرده بود که از ما فرهنگ اسلامی را بزداید و از ما ملتی دلمرده و ناامید از اسلام بسازد و توانستند فرهنگ غربی را در کشورمان تحقق بخشند و این موضوع حکایت آن میکند که در قدرت رؤسا خبری از اسلام نبوده و خودشان را فروخته و ظواهر دینوی ساختند و بیکفایتی حکام پهلوی و در تحت سلطه قراردادن قدرت و سیاست خود به استعمارگران و با بیثباتی حکومت همه مظاهر فرهنگمان را تحت سیطره جنایتکاران قرار دادند و رها نشدن از چنین اسارتی نیازمند به زبان و قلم بیهمتایی همچون زبان و قلم انبیاء نیازمند بود. پدیدهای از سلاله پاک پیامبر و برخاست و سد خاموش را که سالها بر آن مهر خاموشی نقش بسته بود، از هم درید و جرقهای آتشین در میان خلق با الهام از قوانین الهی پدید آورد. آری، امام از تبار حسین است او کسی است که انقلاب اسلامی را آغاز کرده و ثمرهها پدید آورد. او تعالیم بندگی را در جامعه دگرگون ساخت. او رهبر، معلم و سرپرست ماست که بزرگترین شخصیت روزگار ماست. او لحظات سخت و دشواری را رهبری کرده و از دژهای محکم و پرخطری عبور کرد. و انقلاب اسلامی پدیدهای بس عظیم و الگویی را در جهان نمایان ساخت و احیا کننده بینش دینی و برافروزنده چراغ ایمان و آفریدگار عظیمترین حماسه و شجاعت مردمی دوران ما است. او یاور مظلومان، غمخوار دردمندان، هادی گمشدگان، نجاتدهنده مردمان روزگار ما از منجلاب زندگی ذلّتبار، او همچون آب کوثری است که تشنگان آن را مینوشند. ای مردم! مقام و منزلت او را درک کنید. شخصیت او را گرامی بدارید. او حق بزرگی بر ما دارد و تنها کار مثبت ما نسبت به امام بزرگوار این است که جانمان را به فدای امام که با انقلاب او، ما دوباره چشم به حیات گشودیم. این امام عزیز بود که با رهبری بسیار دشوار و پیامبرگونهشان انقلاب و دفاع مقدس اسلامیمان را از جهان با پربهاترین ارزش و شکوفاییاش نمایان کرد. او برای کامل نمودن رسالتاش یاران وفاداری چون کوهی استوار، همچون شهدای گرانقدر، مطهریها، شهید مظلوم بهشتی و 72 تن از یاوران اسلام، رئیس جمهور عزیز و نخستوزیر محبوب، رجایی و باهنر، دکتر مفتح، شهدای محراب، مدنی، اشرفی، اصفهانی، دستغیب، صدوقی و شهید تابنده، عشق چمران و صدها انسان پاک و مظلوم که چون خورشید درخشیدند و رفتند و توطئههای استکباری با جنایت و وحشیگریهاشان خواهان ریشهکن ساختن اسلام و مسلمین در صدر میباشد، از بین بردند. حال وظیفه من و تو ای مسلمان، در قبال خون این عزیزان و شهدای جنگ و دفاع از خون حسین (ع) مسوولیتی بس بزرگ بر دوشمان گذاشته و بیتحرک نشستن در مقابل این امر واجب از این، معصیت و کفر خواهد داشت و فردای قیامت پیش خدا و رسول خدا چگونه میتوانیم شرم و حیای خویش را بپوشانیم. چه شیرین است این امر الهی را همانند اهداف شهیدان حق تا به مقصد دنبال کرد. شیعیان علی (ع)! به پا خیزید و آزمایش الهی در این زمان بر ما فرا رسید. قامت مردانگیتان را استوار سازید تا انتقام خونهای به ناحق ریخته مظلومان تاریخ را از ظالمان و ابرجنایتکاران بگیریم. ای مسلمانان این مرز و بوم! حماسهها و مردی و مردانگیها که آزادگان سربداری چونان شهدای فضیلت یا آنان را که مرکب قلمشان از خون گلویشان برتر و والاتر است، در دامن پرورده و دانش مردان را در قلمرو عرفان و ادب و رزم و جنگ به بار آورده که جز بر آستان رفیع حقیقت بوسه نزده و جز در برابر امر خدا سر فرود نیاوردهاند و هرگز جان به نان نفروختهاند و قیمت الفاظ و دردی را به پای خوکان پست زورمند و زوردار تاریخ نثار نکردند و سرانجام دوستی، شرف و بزرگی و حکایت مهر نبی و وصی او و رنج دربهدری و فقر را به جان خریدهاند و با لشکر زمانه و تیغ تیز روزگار به مدد دین دست و پنجه نرم کرد و این خاک مردخیز و شهیدپرور که مرزبانان پرتوان خطه شرف و آزادگیاش چونان بندهای سهمناک در طوفان انقلاب اسلامی خروشیدهاند و به گونهای آذرخش علیه سیاهی و تیرگی برآشفته و آتش در خرمن نامردی و بیداد زدهاند، نقاب زرّین از چهره کریه ستمگران شرق و غرب برداشته و هویت پلید استعمارگران جهانخوار را به محرومان علم نمودهاند. آری، این سرزمین قهرمان، ایثار و شهادت، این کانون حماسهها و آزادگیها، این خاک مردخیز شهیدان است. هان ای مسلمانان! این راه است و این ایام الله و زمان، زمان حرکت و پویایی و سازندگی است و گاه درنگ نیست و ای مسلمان اینک که جهان به گام هموار و حق پیروز و شیطان بزرگ رسوا و طاغوت سرنگون شده است، باید در سوی روشنیها گام برداشت. راهی از پاکی و صفا و کولهباری از ایمان و آگاهی و وفا به سوی منزل شهیدان، آن سنگر پرنور حق، آن جایگاه مقدس الهی و سرمنزل مقصود شتافت.
الله اکبر! در زمانی واقع شدهایم که سراسر وجودمان افتخار و لحظات زندگیمان پرخاطره و قلبمان عشق ایمان و همه این نعمات از مجاهدان فی سبیلالله است که بر ما واصل شد. بگذار که همت والایشان را بستانیم و عزّت و تقوایشان، بگذار جاودانگی شهیدان و عشق را در قربانگاه شهادت ایستادند. ما نیز شاهد باشیم که شهیدان پیام خویش را سرخ سرخ در سینههای ما نگاشتهاند تا مرگ بیثمر و بیرنگ را به جاودانگی شهادت بدل کنیم. ای مسلمان که تا به حال نام مسلمانی را داشتید، بیایید کمربند همت و مردانگی را محکم ببندید و دست از مادیات و ظواهر دنیا بردارید که انسان فریبنده و خصم زبون را رسوا و ریشهکن سازیم. ای مسلمانان:
طنین بانک قرآنی کجا شد
خروش آتش افشانی کجا شد
مسلمانان مسلمانی کجا شد
چه کس کربلای سالار حسینبنعلی (ع) را دوباره به پا کرد در لحظههایی که زبان در کام مانده، قادر به اعتراض نبود، کدامین ظلم قلوب عصیان سرخی عاشورا را به چشمان بینورشان تاباند و به جز شهید، به جز شهید چه کسی باور کرد که زندگی در ظلمت سیاه شب تنها راه مینمایاند و سفیر تیز گلولههایش مشعل پرشعله راهی میشود که خلق خدا را به صبح روشن نوید میدهد. اینک هزاران شهید در سینههای ماست که دوست دارم همه اشک و خونم را بر مزارشان فرو ریزم. دوست دارم همه هستیام را ارزانی کنم و در پای ایمان و تقوای همه برادران شهید این گلوگون پیکران فریاد که در برابر اوج عظمتهایشان شرمندهام از اینکه هنوز ندایشان را لبیک نگفتهام. اینک تو ای محرم شاهد این به هر عاشورا شهید ای بر هر کربلا قربانی بر خویشتن ببال که امروز خون سرخ تو در کوچهها میپیچد. این قلب تو است. این گلولههای توست. ای شهید که در بستر شهر فریاد میکشی، ببین که چگونه به هراس انتقال میستانند. ببین چگونه درس فداکاری پارسایی و نجات را میآموزد. این همه را ببین و بر خویشتن ببال. اینک در قلب تک تک ما یک شهید، یک شاهد شکتناپذیر بیدار و بیدارتر نهفته است و ما را با شهیدان پیوند همیشگی است. بلی ما مردان این میدان جنگ و رزمایم و مدافع دین خدا و رهرو راه حسینایم. اگر در این راه به تمام اعضا و جوارحام آسیب برسد، منافقان و کوردلان و دشمنان از خدا بیخبر بدانند که تا از اهداف و هستی مسلمین دست برنخواهیم داشت. آنها نه تنها این را درک نمیکنند که با کشته شدن ما دینمان از بین نمیرود بلکه خروش مییابد و باید بدانند که اسلام هرچه خون بیند، زندهتر میشود. آموزگار بزرگ شهادت اکنون برخاسته است تا به همه آنهایی که جهاد را تنها در توانستن میفهمند و به همه آنها که پیروزی بر خصم را تنها برغلبه بیاموزد که شهادت نه یک باختن، یک انتخاب است، انتخابی که در آن مجاهد با قربانی شدن خویش در آستانه معبد آزادی و محراب عشق پیروز میشود. دشمنان دین خدا بدانند که در فرهنگ ما مرگ در راه خدا مرگی نیست که دشمن ما بر مجاهد فیسبیلالله تحمیل کند بلکه شهادت مرگ دلخواهی است که مجاهد در راه خدا با همه رسالت بیدرنگ از مکه بیرون میآید و به سوی قتلگاه خویش شتاب میگیرد. او که تاریخ منتظر است زمان که با دست ارتجاع و شرک عقب باز گردانده میشود، چشم به او دوخته و خدا را میخواهد که با مرگ خویش این فاجعه را شهادت دهنده و این است که «إنشاءالله أن یَراکَ قَتیلاً» بله ما درسمان را از حسین (ع) آموختهایم. حسین وارث آدم که به بنیآدم زیستن داد. وارث پیامبر بزرگ که به انسان چگونه زیستن را آموختند. اکنون آمده است تا در این روزگار به فرزندان آدم چگونه آموختن را بیاموزد. بدان حسین زمان ما امام است. دیدید که چگونه کوفیان بعد از شهادت حسین فهمیدند که چه عصیانی کردهاند.
مبادا خویشتن را وا گذاری امام خویش را تنها گذاری
ز خون هر شهیدی لالهای است مبادا روی لاله پا گذاری
و در مقابل شهیدان ما چنین بودند و ادامهدهنده راهشان چنین هستند.
آنانکه بود عشق خدا یاورشان شیرند و دل بیشه بود سنگرشان
خواهند که جدا شود سر از پیکرشان که یک مو نشود کم از سر رهبرشان
ای مسلمانان! در برههای از زمان واقع شدهایم که تمام راههای الهی شدن با یک معلم بانی و رهبر در زمانمان واقع شد. پس بکوش راضی به رضای خدا باشی تا خدا بر ما نگرش کند و نصرتش را بر ما عطا کند. آری، تو که از رنج و سختی دوران به دورن خویش خزیدهای تا بر گرد عافیت خویش برگردی و سر به تقدیر خویش سپردهای تا خود را به رود خروشان خلق سپاری، به پا خیز و خلق را شعر جهاد بیاموز تا از ماندن بگریزد و بر رفتن به پا خیزند و اگر خواهی در خط انقلاب بمانی و تا رسیدن به قله پیروزی بروی و از چشمهسار توحید بنوشی باید که دوباره انقلاب کنی. انقلاب از خود دیروز به خویش و فردا و از فجور به سوی تقوا و از مرداب تا دریا و از زمین تا سماء و از خود جدا و اسیر ظلم ظالمان و جهل جاهلان و کفر کافران نشوی و در صحنه پیکار حق و باطل از ایمان دست نشوی و راه رسیدن به فلاح بپوی. هر روز انقلاب کن و از عادت جاهلی تا خلق خدا و از حالت حیوانی تا خلق آدمی تو که میخواهی توحید را از ابراهیم بستانی و بر خط سرخ تاریخ بنشانی و قیام محمد (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) و حسین (ع) تا روزگار حاضر بکشانی و همراه محرومان به فتح برسانی و از آنجا از قلب امام سینه مردم و از دست مردم به سینه تاریخ بسپاری، باید خود را از چنگال شرک دیروز بازستانی و بر توحید امروز بنشانی و به درون جامعه بکشانی و تا برج آسمان برسانی به راه خدا بسپاری. تو که میخواهی در زنجیر اسارت نمانی و همراه کاروان بروی تا در خط هدایت به دروازه انسانیت برسی و چون رسولان بشیر فلاح و خداگوی شوی، در قفس حقیر بودن نمانی و از پوک ماندن به پاک شدن برو تو که میخواهی ستونهای کاخ جباران را فرو اندازی و بر دروازههای شهر ستم برج رهایی بسازی و برفراز قله تقدیر پرچم توحید بیاویزی تا قوس بیداری، خویش را از آتش هوشیاری خود بیافروز. تو میخواهی در رودخانه آدمیت جاری شوی و در خط تکامل انسانیت به خلق ارزشهای نوین بپردازی با زشتیها بستیز و از کجیها بگریز و با نیکیها بیامیز. تو که میخواهی درخت انقلاب بهره دهد و خون شهیدان ثمر دهد، دیوار اسارت بشکند و شکوفه عدالت بشکفد. شب کنار برود و صبح نور بیاید خود را از دلبستگی به شرک، به پیوستگی با توحید ابوذر این نسلی و باید بر مستکبرین زمان بتازی. ای مسلمانان امروز مسئله جنگ از اهمّ واجبات است که امام عزیز میفرماید: «اسلحههای سرد و گرم خود را و قلمها مسلسلها را از نشانهگیری به روی یکدیگر منحرف و سوی دشمنان اسلام و انسانیت که در رأس آنها آمریکاست نشانه روید.» من رزمندهای هستم از سلاله خون جملگی شهدای اسلام و وارث خونهای پانزده قرن خط سرخ. به آینده میاندیشم پس از تأمل به نتیجهای جاودانه دست مییابیم که دو راه در پیش دارم؛ یک راه اینکه حسینوار مانند شهدای گذشته بر تمامی وجودم راه پوییدن و رفتن را انتخاب کنم و به صف شهدا بپیوندم و دوم اینکه مانند یزیدها حیوانوار بمانم و بخورم و بخوابم و هیچ حرکتی و هیچ جهشی نداشته و در آن دنیا نیز به آتش دوزخ گرفتار آیم و اینک زندگی و راه اولی را برگزیدم و میخواهم هجرت کنم و از چهارچوب تنگ زمانه و این حیات پست هجرت کنم. آری، تصمیم گرفتهام در اولین نگاه به سرزمین اسلامیام میبینم در سر راه سدها را که همچون حیوانات انساننمایی جلو حرکت انسانها را گرفتهاند و در گوشه و کنار جامعهام به فتنهگری و آشوب پرداختهاند و باز میبینم که چگونه ابرقدرتهای شرق و غرب و مزدوران وابسته به آنان به خاطر به خطر افتادن منافعشان کمر به نابودی اسلام بستهاند و تصمیم بر نابودی انقلاب اسلامیمان را دارند و بار دیگر میخواهند خون صدهزار شهید و معلول را به تباهی بکشند و توطئه برای نابودی انقلاب اسلامی که ترس از جهانی شدن آن را دارند و همانطور که در حدیث آمده است، ما دشمنان شما را از نادانترین افراد قرار دادهایم و تمام توطئهها و نیرنگهای آنها را نقش برآب میکنیم و این وظیفه همه مسلمانان است که برخیزند و وجود این استعمارگران را که هدفشان به مسلخ کشیدن کلیه مستضعفین جهان است از سطح کره زمین پاک سازند. و من یک سرباز اسلام و فرزند امام عزیز هستم، تصمیم گرفتهام با شیرمردان به سهم خود حرکت کنم و برای آزادی همکیشانم بکوشم و آنان را از دست این جهانخواران غرب و شرق و مزدوران وابسته به آنان نجات بخشم. بلی، اینان خوب میدانند که اگر اسلام پا بگیرد، دیگر جایی برای ماندن نیست و حکومتهای آنان که به گفته امام عزیز مانند طبلهای تو خالی میباشد، مانند حکومتهای فرعون و شدّاد و نمرود به زودی واژگون خواهد شد و اینجاست که میکوشند اسلام را نابود کنند و یا اینکه مهره واقعی اسلام را نگذارند ملتها بشناسند. وقتی میبینند که تمام وسیلههای آنان نقش برآب میشود، میکوشند که با اسلام به جنگ بروند و یا با مذهب علیه مذهب و مانند ابوجهلها و ابوسفیانها و عمروعاصها با مذهب، مذهب را نابود سازند و در اینجاست که صدامها دم از اسلام میزنند و سادات از یک طرف دم از اسلام میزنند و از طرف دیگر با دشمنترین دشمن اسلام و مسلمانان جهان، اسرائیل پیمان دوستی و قراردادها امضاء میکنند و ملک فهدا میخواهند با هواپیماهای آواکس آمریکایی از اسلام و خانه خدا پاسداری کنند و دیدیم با پاسداریشان چگونه زائران خانه خدا را به خاک و خون میکشند. بلی، آنها فقط پاسدار بنای کعبه میباشند، نه اهداف و مقصد خانه خدا و این درد است برای مسلمانان جهان که نشستهاند و آمریکا از یک طرف کمر به قلع و قمح کردن اسلام بسته و شوروی از طرف دیگر دولتهای مرتجع منطقه با بر سر نیزه کردن قرآنها از طرف دیگر اینجاست که اگر انسان بمیرد، بلی اینان میخواهند اسلام را نابود کنند و به سلطهگری خود ادامه دهند و اینجاست که ناگهان ناراحت میشوم و به خود میآیم، چه کنم مسوولیت خیلی سنگین است. پاسدار اسلام خون هزاران شهید اسلام باید از خط سرخ امام عزیز پاسداری کنم و غربیها و شرقیها را غربال کرده و به دور ریخته و اسلام خالص و معتقد به مکتب اسلام به وجود آوریم. بنابراین تصمیم گرفتم برای رفتن به سوی خدا و تکامل و رشد انسانیت هجرت کنم و سرزمین اسلامیام از اشغال این بیدینان و فتنهجویان و جنایتکاران وابسته به امپریالیسم شرق و غرب دربیاوریم که ناگهان به فکر مرگ و شهادت میافتم چه زیباست این بیت
غریب هفت شهر کائناتام شهادت چشمه آب حیاتم
از این گرداب غفلت خیز عالم تویی تنهاترین راه نجاتم
شهادت، شهادت، به به! شاعر چه سروده است! وجودم را به لرزه آورد ولی مصمّمتر میشوم که با شتاب حرکت کنم و بعثت نمایم تا تکامل یابم و کامل شوم وگرنه در محدودیت و کاهلیت و وابستگی به زندگی خواهم ماند. روحم نیز باید از این قسمت بدنم به درآید و به عالم اعلی رود. جسم نیز به حیات جاودان بپیوندد. بلی، وقتی حضرت علی میفرماید: «سوگند به خدا که علاقه پسر ابوطالب به مرگ بیشتر از علاقه طفل به پستان مادرش است» دیگر ما را از مرگ چه باک است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است. بنابراین حضرت علی اینگونه به من میگوید و مرگ را به هیچ نمیگیرد، من که خود را شیعه و پیرو او میدانم چگونه نباید به سوی مرگ بروم. حال آنکه شیعه هستم و باید امید فراوانی به مرگ داشته و از شهادت و پیکار حق علیه باطل نهراسم. چنانکه وقتی علی (ع) شمشیر بیشعوری را میخورد، میفرماید: «فزت و رب الکعبه. به خدای کعبه که رستگار شدم.» او که امام و مقتدا و الگوی ما بود، فرمود از این دنیا راحت شدم، پس من نیز باید بگویم و در صحنه باشم و اگر نباشم، تنها نامام شیعه است. حال که خودم را پیرو مولا علی (ع) میدانم میروم به سوی میدان عشق تا دین خدا را یاری کنم. خدایا، خدایا، بارالها، فرمودی: «إن تنصرالله یَنصرکُم و یُثَبّت أَقدامَکُم» میآییم تا ما را یاری کنی تا به مرقد مطهر حضرت آقا اباعبدالله برسیم و حرم معلّلایش را از دست دیوصفتان آزاد سازیم. به به! عجب شیرین در مقابل خداوند صورتاش را به خاک افکند! چه چیز عزیزتر است، چه چیز بهتر و خوشمزهتر از آن میباشد، مخصوصاً جایی که نزدیک به کربلاست، خاکی که متصل به کربلاست. «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین» تربت کربلا چه بویی دارد! انسان از دور که بویش را میشنود، یک عطر عجیبی به مشامش میرسد. هیچ عطری به اندازه تربت او معطر نیست. اینقدر خاکش عزیز و محترم است که حد و مرزی ندارد. معبودا! این عاشقان به امید آن تربت پاک آمدهاند. خدایا! این شیرمردان از داغ کربلای حسین (ع) تیرگی و ظلمت شب را از هم میدرند و به نیّت قبر آقا اباعبدالله ناله میدهند و اشکهای چشمشان چون چشمهسارهای کوهسار سرازیر و سیلابهای درون را میشویند و نالههای جانسوز قلب هر دردمندی را به سوز میآورد. خدایا! امیدمان را ناامید مکن. یا اباعبدالله! اینان فرزندان و سربازان شمایند. یا حسین (ع) ما اهل کوفه نیستیم به عشق تو به این صحرا آمدم آغوش لطیف مادرمان برایمان گرمتر و باصفاتر است. عشق تو از پربهاترین چیز دنیا و در آسایش بودند بر ایمان محبوبتر است. یا حسین تو همه چیز این دلاورمردان هستی که چنان عشق و علاقهای به تو بستهاند که جانها را همه فدایت میکنند. خدایا، خدایا! دلم سرچشمه جام حسین است. معبود من! ما را با شهادتمان و شفاعت حسین از حسینیان بگردان. بارالها! زمانی مرگام را برسان که لباس مقدس جنداللهی بر بدنام باشد و در میدان رزم علیه شرک فی سبیلالله بمیرم. آری، در لباس مقدس جان سپردن افتخار عظیمی دارد و جامهای است که حضرت امیرالمؤمنین بر تن میپوشد و به آن ارزش بخشید و حسین در آن جان سپرد و بر آن بها بخشید و همین است که این بسیجیان جان برکف از این جامه جنداللهی پاسداری میکنند و خون خویش را بر آن لباس و خداوند هدیه میکنند. و در لباس مقدس بسیجی که ارزشاش از لباس روحانیت کمتر نیست، آنقدر خون جوانان عزیز ریخته شده که این جاده با خونهای مبارک آنها زینت داده شده است. ای برادران پرتوان بسیجی! شما به این نام مقدس بسیجی و لباس مبارک خود را بها دادهاید و آن را قیمتی و پرارزش نمودهاید و امیدوارم و از خداوند متعال میخواهم ارزشی که شما به این خدمتگزاری و جنگ و رزم دادهاید، درسی باشد برای همه مردم روزگار تا از این خواب سنگین بیدار شوند. خدایا! عده کثیری از عزیزان اسلام جانشان را برای احیاء نمودن عاشورا و برای حفظ قوانین و اسلام و برای ریشهکن ساختن فرهنگ غربی از دست دادهاند و عدهای هنوز در تلاش و کوششاند و در مقابل این گلهای نوشکفته از گلستان قد علم کرده و گروهی برای از بین بردن قوانین اسلام در کشور اسلامی به سرسپردگی امپریالیسم شرق و غرب در تلاشاند. خدایا! نمیدانم از چه بنالیم، با آنکه این همه خونهای عزیزان ما ریخته شده، بعضیها هنوز بیتفاوت و یا مخالف نشستهاند. خدایا! یا هدایتشان بگردان و یا شرّ آنها را از میانمان بردار. (آمین) سخن آخرم با برادران گروه مقاومت، خط و مسیرتان و اهداف مقصدتان فقط برای رضای خدا و خدمت به اسلام و مسلمین باشد و جلسات را شکوفاتر و همبستگیتان بیشتر و مهر و صمیمیت در حد اعلا باشد. جذب و هدایت مردم باشد و در تمام کارها بر خداوند توکل کنید. برادران پاسدار! نهایت همکاری را با برادران گروه مقاومت داشته باشید. مجلس جشن شهادتم با شماست و گوش به حرف امام و ولایت فقیه باشید. اجرکم عندالله.
دانشآموزان علمشان را همراه تقوا تدریس کنند؛ چون علم بدون تقوا مانند بدن بدون روح است. و سر آخر شما را به صبر و تقوا و شکیبایی و تزکیه نفس و اجتناب از گناه و هادی قرار دادن قرآن در زندگی و توکل بر خدا سفارش میکنم.
اللهم الرّزقنا اَشرف القتل فی سَبیلک تَنصُرنی و تَنصُر رسولک و افیم عاقبتنا.
دعا به جان امام عزیز و پیروزی رزمندگان، نابودی کفر، آزادی اسرا و بازگشتن مفقودین، زیارت کربلا، ظهور حجت، آمین یا ربالعالمین. هر بدی که شما برادران از من، بنده گنهکار دیدید، عاجزانه طلب عفو میکنم و مرا حلال کنید و دعا کنید که شهادت به درگاه خداوند قبول باشد.
ارادتمند همه شما
الحقیر صادق کارگر
23/12/1366