نام پدر : اسماعیل
تاریخ تولد :1345/03/01
تاریخ شهادت : 1367/04/06
محل شهادت : جزیره مجنون

وصیت نامه

*توصیه نامه شهید صفرعلی قنبری*

 

 

به شما عزیزان توصیه می کنم که مطیع امر رهبر باشید و از روحانیون متعهد پیروی کنید. در دفاع از میهن از هیچ چیز دریغ نکنید . نماز اول وقت را فراموش نکرده ودر انجام فرائض دینی کوشا باشید. از خواهرانم می خواهم که در حفظ حجاب خود نهایت کوشش را داشته باشند که حجاب آنان کوبنده تر از خون شهیدان است.


زندگی نامه

*زندگی نامه شهيد صفر قنبري*

 

 

نام پدر: اسماعيل

به سبب تولدش در ماه صفر، به اين اسم ناميده شد. نوزادي كه در 1/3/1345، با قدومش، كاشانه «اسماعيل و خديجه» را غرق شادي ساخت. «صفر»، اولين فرزند خانواده بود و چشم و چراغ پدر و مادري كه با روزي حلال، در چالوس روزگار مي­گذراندند.

صفر در دوازده سالگي به همراه خانواده به روستاي «گرامجان» چالوس مهاجرت كرد. از اين­رو، تحصيلات خود را تا پايه سوم راهنمايي در همين محل ادامه داد.

به گفته خانواده، «از كودكي، اشتياق به حفظ قرآن و انجام فعاليت­هاي ديني داشت. حتّي بزرگ­تر كه شد، سعي­اش بر اين بود كه ضمن آموزش احكام اسلامي به ديگران، آن­ها را به رعايت فرمان­های دين ترغيب كند. علاوه بر آن، نماز شبش ترك نمي­شد و اكثر اوقات در صفوف نماز جماعت حضور پيدا مي­كرد.»

در اوصاف خصوصيات اخلاقي صفر، همين بس كه فردي خوش­رو و رئوف بود و در رفتار با والدين، مؤدب. گذشته از آن، به ديگر اعضاي خانواده نيز احترام مي­گذاشت و از آن­ها مي­خواست حرمت پدر و مادر را حفظ كنند.

گفته­های خواهرش «معصومه»، در این­باره شنیدنی است: «در حفظ تمامی صفات اخلاقی، دینی و اجتماعی، کوشا بود. حتی آداب  لباس پوشیدن و راه رفتن را نیز رعایت می­کرد. علاوه بر آن، در تواضع و صداقت هم، الگوی خانواده و بستگان بود.»

حضور در راهپيمائي­هاي ضدّ طاغوت، توزيع پوستر و شعارنويسي، از جمله فعاليت­هاي انقلابي اين نوجوان بابصيرت در آن ايّام به شمار مي­رود.

دوستش «ربیع ذوالفقارپور» می­گوید: «قبل از پیروزی انقلاب، سخنران­های بزرگی را به مسجدجامع چالوس می­آوردند. صفر به اتفاق پدر مرحومش، در این مراسم حضور می­یافت و به صحبت­های آنان گوش می داد.»

بعد از پیروزی انقلاب و تشكيل بسيج، صفر به اين نهاد مردمي پيوست و در اين راستا مشغول خدمت شد. او بعد از طي دوره آموزشي در مرزن­آباد، راهي جبهه نبرد با دشمن شد. سپس با پوشيدن جامه پاسداري، در 2/9/1364 از سپاه چالوس، راهی جبهه مريوان شد.

سرانجام، صفر در 16/3/1367 رهسپار جنوب شد و در 6 تير همین سال، در جزيره مجنون به جمع ياران شهيدش پيوست. جسم پاكش نيز با وداع تنها يادگارش «محمداسماعيل»، در گلزار شهداي چالوس به خاك آرميد.

«سيّده رقيه بني­مهر» از همسر شهيدش مي­گويد:‌ «گاهي كه از تنهايي­ام به او شكايت مي­كردم، مي­گفت: ما هم دوست داريم در كنار شما باشيم، امّا حرف وظيفه است و امنيت كشور.  حتی وقتی پسرمان پنج ماهه بود، صفر به جبهه رفت. به او گفتم: تو تازه از ماموریت برگشتی، آن­قدر ضرورت ندارد که  بروی. گفت: نگو نرو؛ برایت تلویزیون می­خرم تا سرت گرم باشد. من می­روم، چند ماهی می­مانم و برمی­گردم. قبل از آخرين اعزام، مرا به سفر مشهد بُرد. چند روز بعد از برگشت هم، راهي جبهه شد. حتّي چند ساعت قبل از شهادتش، با او صحبت كرده بودم.»