نام پدر : اصغر
تاریخ تولد :1348/05/01
تاریخ شهادت : 1364/12/12
محل شهادت : شمال فاو

زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

رحمان اکبری بنگر

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

1/5/1348 ـ روستای بنگر کلا ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

اصغر

4- نام و شغل مادر:

زینب براری

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

8 فرزند ـ شهید فرزند چهارم بودند .

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی : ــــــــــــــ

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید در حوزه علمیه قم  و بابل تحصیل کردند ..

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ــــــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان :

دبیرستان طالقانی ـ بابل ـ رشته علوم تجربی

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ـــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ـــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید تا مقطع اول دبیرستان تحصیل کردند و سپس به حوزه علمیه رفتند  و پس از مدتی برای ادامه تحصیل به قم رفتند .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی : ـــــــــــــــ

2- یگان اعزام کننده : ـــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ـــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :  

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ـــــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل ـ طلبه

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ــــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره)، شهید بهشتی ، مطهری ، رجایی و باهنر بود .

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو انجمن اسلامی  بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :  

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد :

11/9/64 ـ قم ـ سپاه ـ فاو

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ــــــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه :

آرپی جی زن

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

12/12/64 ـ عملیات والفجر 8 ـ اصابت ترکش

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

12/12/64 ـ گلزار ملامحمدبن شهر آشوب ـ بابل ـ روستای بنگر کلا

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

برادر شهید : شهید بسیار گشاده رو، ساده و با محبت بود. بسیار با تقوا، اهل قرآن بودند بسیار درستکار بودند اهل تزکیه نفس بودند . چهره ی محبوب و دوست داشتنی در میان دوستان و بستگان داشتند .

ـ شهید رفتن به جبهه را تکلیف خود می دانست و در خط ولایت فقیه بود و به جبهه رفت و دیگران را نیز ترغیب می کرد تا برای یاری اسلام به جبهه بروند از روحیات معنوی بالایی برخوردار بود. در پشت جبهه هم به جنگ زدگان کمک می کرد و فعالیت فرهنگی و مذهبی داشت . 


وصیت نامه

 
 
 
 
«روحاني‌ شهيد: رحمان‌ اكبري‌ بنگر» ‌
 
بسم الله الرحمن الرحيم
 
«وَلا'تَقُولُوا لِمَن‌ْ يُقْتَل‌ُ في‌ سَبيل‌ِ اللَّه‌ِ أَمْو'اتٌ بَل‌ْ أَحْياءٌ وَلكن لا تَشْعُرُون‌َ»(بقره/154)
به‌ آنهايي‌كه‌ در راه‌ خداكشته‌ مي‌شوند نگوئيد مردگانند بلكه‌ زندگانند و شما در نمي‌ يابيد. 
(همه‌ شما و ما در راه ‌اسلام ‌بايد فدا شويم) «امام‌ خميني‌»
خدايا! يا صورت‌ حضرت‌ مهدي‌ را نشان‌ من‌ بده‌ ياشهادت‌ نصيب‌ من‌كن‌.      «ازسخنان ‌شهيد علي‌اكبري‌»  
با درود و سلام‌ بر شهيدان‌ اسلام‌، حسين‌ بن‌ علي‌ (عليهما السلام) و شهيد مظلوم‌ دكتر بهشتي‌ و شهيد مظلوم‌ علي‌ اكبري ‌و عارف‌ دانا و با درود و سلام‌ بر رزم‌جويان‌ اسلام‌ وپيكارگران‌ ودليران‌ وجانبازان‌ روح‌ الله‌ ومعلولين‌ و مجروحين‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و درود و سلام‌ همه‌ ما پيروان‌ ولايت‌ خدا و اسلام‌ و فقاهت‌ به رهبر كبير انقلاب‌ و بازماندگان ‌شهداي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ وسلام‌ بر مهدي‌ موعود (عجل الله تعالي فرجه) منجي‌ عالم‌ بشريت‌ وبا التماس‌ دعا براي‌ طولاني‌تر شدن‌ عمر امام‌ عزيز و نزديك‌ شدن‌ فرج‌ آقا امام‌ زمان‌ (عجل الله تعالي فرجه) 
اي‌ خداي‌ مهربان!‌ تو نداي«أُدْعُوني‌ أسْتَجِب‌ْ لَكُم‌ْ» مرا اجابت‌ كن.‌ اي‌ آن كه‌ از همه‌ بي‌ نيازي‌ و همه ‌به ‌تو نيازمندند! توخود برما رحمت‌ آور. اي‌ رب‌ العرش‌! اي‌ معشوق و اي ‌مولاي‌ من‌! مرا در شناختن‌ خود ياري‌ كن‌ تا تو را بهتر بشناسم ‌و آنچه‌ انجام‌ مي‌دهم،‌ براي‌ رضاي‌ تو باشد.
اي‌ خداوند كريم‌! اين‌ بنده‌ حقير ومسكين‌ و ذليل‌ چه‌ داند كه‌ بگويد؟ آفريننده‌ و داننده‌ تو هستي‌ و هر چيزي‌ را كه‌ خود داني‌ به‌ ما عنايت‌ كن‌. اي خداي‌ مهربان!‌ بنده‌ حقير دل‌ شكسته‌ آمرزش‌ مي‌طلبد و امروز بيش‌ از هر روز ديگر محتاج‌ رحمت‌هاي‌ بيكران‌ تو است. پس رحمت‌ خود را به‌ جان‌ من‌ فزوني‌ بدار، اي‌ صاحب‌ عرش‌! گناه‌ من‌ بزرگ‌ است‌ ولي‌ تو از آن‌ بزرگتري‌ وچشم‌ من‌ ديدش‌ وسيع‌ است‌ ولي‌ ديد تو عالم‌گيرتر است‌، پس‌ مرا به‌ آن‌ راه‌ هدايت‌ كن‌ كه ‌مورد پسند تو باشد نه بنده‌ حقير مسكين‌ .
 اي‌ مولا و اي‌ سرور من! تو را سپاس‌ مي‌گويم‌ كه‌ مرا جان‌ دادي‌، از نيستي‌ به‌ هستي‌ آوردي‌ و از گمراهي‌ به‌ راه‌ راست‌، از تاريكي‌ به‌ روشنايي‌ و از ذلت‌ به‌ سعادت‌ و رستگاري‌ هدايت‌ فرمودي. اي‌ خداوند منان!‌ تو به‌ من‌ آنچنان ‌نيرو ده‌ كه‌ فقط‌ در مقابل تو سرتعظيم‌ فرود آورم‌ به‌ من‌ آن‌ قدرت‌ را بده‌ كه‌ با برادران‌ وخواهران‌ مؤمن‌ خود تواضع‌ و خضوع‌ و خشوع‌ داشته ‌باشم‌ و سرمشق‌ من ‌باشند و در مقابل‌ كفر آنچنان‌ برخورد كنم‌ كه‌ مورد پسند تو باشد.
 اي‌ امت‌ حزب الله‌! اگر مي‌‌خواهيد رستگار شويد، اگر مي‌خواهيد در آخرت‌ نجات‌ پيدا كنيد، از دژ محكم‌ اسلام‌ يعني‌ ولايت‌ فقيه‌ و روحانيت‌ مبارز پيروي‌ كنيد؛ در غير اين‌ صورت‌، روز قيامت‌ در آتش‌ جهنم‌ عذاب‌ خواهيد شد.
 اي‌ خداي‌ متعال‌! تو مرا بر نفسم‌ پيروز گردان‌ ومرا در زمره‌ مقربان‌ درگاهت‌ قرار ده‌. اي‌ خداوند مهربان‌! ازتومي‌خواهم‌ كه‌ به‌ پدر ومادرم‌ صبر جميل‌ و اجر عظيم‌ و ايماني‌ خالص،‌ قلبي‌ پاك‌ عطا بفرما و آنان‌ را در رديف‌ دوستان‌ مخصوص‌ خود قرار ده‌. اي‌ خداي‌ رحيم‌! اي‌ پروردگارم‌! توخود شاهد باش‌ كه‌ من‌ در راه‌ تو از هيچ‌ ايثاري‌ دريغ‌ نكردم‌ وجاني‌ را كه‌ به‌ من‌ امانت‌ داده‌ بودي‌ در راهت‌ نثار خواهم‌ كرد تا راهت‌ هميشه‌ پر رهرو باشد.
 خدايا! تو به‌ تمام‌ بندگانت‌ آموختي‌ كه‌ در برابر ظلم‌ وستم‌ سكوت‌ نكنند؛ من‌ هم‌ برحسب‌ وظيفه‌ سكوت‌ نكرده‌ام ‌تا آنچه‌ را كه‌ تو به‌ من‌ آموختي‌ انجام‌ وظيفه‌ كنم‌. اميدوارم‌ كه‌ مورد پسند تو قرار گيرد. اي‌ خداي‌ من‌! زبانم‌ را طوري‌ كن‌ كه‌ جز حقيقت‌ نگويم‌ وگوشم‌ را طوري‌ كن‌ كه‌ جز سخن‌ حق‌ چيز ديگر را نشنوم‌ و چشمم‌ را طوري‌ كن‌ كه ‌فقط‌ آن چهره را كه‌ حلال‌ است‌ ببيند و قلبم‌ را طوري‌ كن‌ كه‌ ديگر شيطان‌ جرأت‌ راه‌ يافتن‌ به‌ آن‌ را نداشته ‌باشد و دست‌ و پايم‌ را طوري‌ كن‌ كه‌ جز در راه تو و رضاي‌ تو گام‌ ديگري‌ برندارد. خدايا! به‌ دوستان‌ و خانواده‌ام‌ فكري‌ بلند و ايماني‌ قوي‌، قلبي‌ پر از مهر ومحبت‌ ،انتخابي‌ درست‌، راهي‌ مستقيم‌ و زندگي‌ پر بركت‌ عطا بفرما. خدايا! مرا ببخش‌كه‌ غيبت‌ كردم‌ و به‌ ديگران‌ بد گفتم‌ وخودم‌ را اينگونه‌ جلوه‌ دادم‌. خدايا! مرا ببخش‌ كه‌ به‌ والدينم‌ بي‌‌احترامي‌ كردم ‌و براي‌ برتري‌ خودم‌ ديگران‌ را خوار جلوه‌ دادم‌ و تعهدهايي‌ را كه‌ با خدا بستم‌ شكستم‌. خداوندا! مرا ببخش‌ ازاينكه ‌همواره‌ از مردم‌ عيبجويي‌ كرده‌ وعيوب‌ خود را فراموش‌ نمودم‌، سخناني‌ را كه‌ مي‌گفتم‌ عمل‌ نكرده‌ و قولي‌ را كه‌ مي‌دادم ‌عمل‌ نكرده‌ و يا بد عمل‌ مي‌كردم‌. اي‌ پروردگارم‌! تو مرا ببخش‌ از اينكه‌ براي‌ مقابله‌ با دشمنان‌ به‌ جاي‌ بينش‌ مكتبي، ‌بر اساس‌ خودخواهي‌ قضاوت‌ كرده‌ و سنجيده‌ و حساب‌ شده‌ و با فكر سخن‌ نمي‌گفتم‌. اي‌ جان‌ جانان‌! تو بر من ‌رحمت‌ آور و مرا ببخش‌ از اين كه‌ از انجام‌ عمل‌ خير خودداري‌ كردم‌ به‌ خاطر اين كه‌ به‌ ضرر خودم‌ و پدر و مادرم‌ و يا دوستان‌ و بستگانم‌ بود.
اي‌ خانواده‌ام‌ و اي‌ بستگان‌ و دوستانم‌! به‌ شما سفارش‌ مي‌كنم‌ كه‌ هيچ‌ وقت‌ دست‌ بيعت‌ از رهبر كبير انقلاب‌ امام ‌خميني‌ و روحانيت‌ مبارز برنداشته‌ و آنها را در زندگي‌ خود الگو قرار دهيد. 
اي‌ امام‌ حسين‌ (عليه السلام) اي‌ سرور شهيدان‌! ما جنگيدنمان‌ همانند تو است‌ و بيرون‌ آمدن‌ از ميدان‌ همانند تو سربلند مي‌آييم‌.
اي‌ امام‌ و روحانيت‌ عزيز! من‌ براي‌ چه‌ شما را تنها بگذارم‌. به‌ خدا سوگند از شما دور نخواهم‌ شد وبا جان‌ خود شما را پاسداري‌ مي‌كنم ‌تا در راه‌ شما كه‌ الله‌ است‌، كشته‌ شوم‌ و مانند معلمان‌ صدر اسلام‌، امام‌ علي‌(عليه‌السلام) و امام‌حسين‌(عليه السلام) و مانند معلمان‌ انقلاب‌ اسلامي‌ رجايي‌، باهنر، شهيد مظلوم‌ دكتر بهشتي‌، محمد منتظري‌، علي‌ اكبري‌ و شهداي‌ محراب‌ به‌ درجه‌ شهادت‌ نايل‌ گردم‌ .
اي‌ خواهران‌ و اي‌ مادرانم‌! حجاب‌ باعث‌ عزت‌ و سربلندي‌ يك‌ خانواده‌ است‌ و اين‌ حجاب‌ است‌ كه‌ انسان‌ را به ‌درجه‌ عبوديت‌ وتقرب‌ به‌ خداوند نزديك‌ مي‌سازد وحجاب‌ يكي‌ از مسائلي‌ است‌ كه‌ همه‌ ائمه‌ وپيامبر اسلام‌ وعلماي ‌بزرگ‌ و همه‌ شهيدان‌ تأكيد برحفظ‌ آن‌ دارند و اثر آن‌ را بيشتر از خونهايي‌كه‌ درجبهه‌ها ريخته‌ مي‌شود، دانستند.
  اي‌ مادران‌ و خواهران‌! شما خود را همانند فاطمه(سلام‌الله‌عليها)‌ بسازيد وخود را همانند زينب ‌(سلام‌الله‌عليها) تربيت‌ كنيد. خودتان‌ را از نامحرم ‌بپوشانيد و خودتان‌ را از آرايش‌ها و زينت‌هاي‌ مادي‌ پاك‌ كنيد و با معنويات‌ خود را آرايش‌ دهيد كه‌ خداوند هم‌ اين ‌انتظار را از شما دارد. اي‌ خانواده‌ام‌ و اي‌ دوستان‌ وآشنايانم!‌ من‌ شهادت‌ در راه‌ خدا را بهترين‌ نوع‌ مقاومت‌ در مقابل ‌ظلم‌ و ستم‌ واختلاف‌ ونفاق مي‌دانم، گرچه‌ شايد لياقتش‌ را نداشته‌ باشم‌ در صورتي‌ كه‌ اين‌ فيض‌ عظيم‌ شامل‌ حال‌ من ‌شد، برايم گريه‌ نكنيد بلكه‌ براي‌ مظلوميت‌ حسين‌(عليه السلام) در صحرای كربلا و براي‌ مظلوميت‌ شهيد بزرگوارمان‌ بهشتي‌مظلوم‌ و يارانش‌ و براي‌ مظلوميت‌ پسر عموي‌ بزرگوارم‌ كه‌ در واقع‌ استادم‌ بود گريه‌ كنيد كه‌ چه‌ حرف‌هايي‌ و چه‌تهمت‌هايي‌ را براي‌ رضاي‌ خدا تحمل‌ كردند و عاقبت‌ به‌ درجه‌ رفيع‌ شهادت‌ نايل‌ گشتند. 
اي‌ خانواده‌ام‌ و اي‌ دوستان‌ و بستگانم‌! در صورت‌ به‌ شهادت‌ رسيدن من‌ كلمه‌ تبريك‌ را بر لب‌ داشته‌ و هيچ‌ وقت ‌دست‌ از خانواده‌ شهدا برنداريد. براي‌ شادي‌ روح‌ من‌ و تمام‌ شهيدان‌ و رفتگان‌ اسلام‌ شب‌هاي‌ جمعه‌ قرآن‌ و دعا بخوانيد و هيچ‌ وقت‌ از هم‌ جدا نشويد كه‌ قدرت‌ و شوكت‌ شما از بين‌ مي‌رود.
اي‌ دوستان‌ و خانواده‌ام‌! ما نبايد از شهيد دادن‌ بترسيم.‌ ما بايد از زير سلطه‌ و زير پرچم‌ بيگانگان‌ رفتن‌ بترسيم‌ و شعار ما بايد در زندگي‌ اين‌ باشد كه ‌اي‌ رگبار گلوله‌ها و اي‌ بمب‌هاي‌ آتش زا! با سرخي‌ رنگتان‌ و گرمي‌ آتشتان‌ بدريد بدن‌هاي‌ ما را، تكه‌ تكه‌ و بسوزانيد جسم‌ مان‌ را، ولي‌ اي‌ جلادها، ابرقدرت‌ها، جنايتكاران‌ و غلامان‌ زنجير به‌ گوش‌آمريكا! بايد بدانيد كه‌ ما براي‌ كشته‌ شدن‌ در راه‌ مكتب‌‌مان‌ آماده‌ايم‌ و تنها شعارمان‌ شهادت‌ مي‌باشد و سلاحمان‌ الله‌ اكبر و مولايمان‌ علي‌(عليه السلام) و كتابمان‌ قرآن‌ و مكتبمان‌ اسلام‌ مي‌باشد، ولي‌ ما جوشيده‌ از خون‌هاي‌ پاك‌ صحراي ‌كربلاييم‌. اي‌ دوستان‌ و خانواده‌ام‌ و بستگانم‌ همه‌ ما بايد روزي‌ از اين‌ دنياي‌ فاني‌ به‌ آن‌ جهان‌ باقي‌ برويم،‌ چه‌ بخواهيم‌ و چه‌ نخواهيم‌؛ پس‌ چه‌ بهتر است‌ كه‌ در راه‌ خدا بجنگيم‌ و شهيد شويم‌ و من‌ از خداوند منان‌ مي‌خواهم‌ كه‌ اول‌ مرا از گناهان‌ پاك‌ كند، اي‌ خدا! اول‌ پاكم‌ كن‌، بعد خاكم‌ كن‌. 
اي‌ دوستان‌ و اي‌ خانواده‌ام‌! حتي‌ يك‌ لحظه‌ هم‌ كه‌ شده‌ دست‌ از توسل‌ به‌ ائمه‌ (عليهم السلام) و امام‌ حسين‌ (عليه السلام) برنداشته‌ و به‌ همه‌ كه‌ كلام‌ مرا مي‌شنويد، تقاضامندم‌ و مخلصانه‌ مي‌خواهم‌ كه‌ اين‌ دعا را در همه‌ حال‌ به خصوص‌وقت‌ بجا آوردن‌ نماز و دعاهاي‌ دست‌ جمعي‌ و جماعات‌ بخوانيد. 
خدايا، خدايا، تا انقلاب‌ مهدي‌ تو را به‌ جان‌ مهدي‌ خميني‌ را نگهدار. از عمر من‌ بكاه‌ و بر عمر او بيافزا، به‌ اميد هر چه‌ زودتر فرج‌ آقا امام‌ زمان،‌ انشاءالله‌ تعالي،‌ يارب‌ العالمين‌....
خداوندا! اگر قضا و قدر تو در اين‌ است‌ كه‌ در راه‌ تو كشته‌ شوم‌ و با بدن‌ و لباس‌ خون‌ رنگ‌ به‌ لقاي‌ تو نائل‌ آيم‌، افتخار مي‌كنم‌.
 
 
 
 
 
 
استان: مازندران          شهرستان: بابل           تولد: 1348            شهادت: 12/12/64

زندگی نامه

 
 
 
روحاني شهيد: رحمان اكبري 
 
در پگاهي دل‌انگيز، در اول مرداد سال 1348، در كوچه پس كوچه‌هاي روستايي كوچك، ولي زيبا، در خلسه‌اي جاودانه، ميهمان حوريان و ملائكي بود كه نوزادي از تبار آسمان را هدية خانوادة اكبري مي كردند. كودكي زيبارو كه گريه‌هاي كودكانه‌اش، زيباترين جلوه‌هاي حضور را، به تصوير مي‌كشيد.
نورسيده، رحمان نام گرفت و بيش از پيش، لطف و رحمت خداوندي را بر خانوادة اكبري عيان ساخت. دوران سر خوش كودكي را در زادگاه خويش به سر برد و آنگاه به رسم ادب، نزد معلمان و آموزگاران، زانوي تلمذ زد و تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در بابل طي مي‌كرد كه روح تشنه و حقيقت‌جويش به چشمة الطاف اهل بيت (عليهم السلام) رسيد و او را به حوزة علمية مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه) بابل كشاند. سالي از حضور رحمان در آن مدرسه نگذشته بود كه درياي بي‌كران فقه و فقاهت، «شهر مقدس قم» آغوش گرم خود را بر اين، بابلي پاك نهاد گشود و او را در جوار بارگاه ملكوتي فاطمه معصومه (سلام الله عليها) رحل اقامت افكند.
رحمان علاقة بسياري نسبت به امام (رحمت الله عليه) و روحانيت داشت و بر همين بينش، طلبگي را انتخاب كرده بود. از ماديات دل بريد و به انوار ملكوتي خاندان وحي، دل بسته بود. او كه طعم شيرين نيمه شب‌هاي عاشق را چشيد و زمزمة «العفو، العفو  شبانه‌اش‌، دل از ملائك ربوده بود، پس از چندي تحصيل، عازم جبهه‌هاي نبرد شد تا آموخته‌هاي روزهاي حجره و مدرسه را در بازار عمل به كار گيرد. وي پايبندي بسياري نسبت به انقلاب و ارزشهاي اسلامي داشت و در همين راستا، گام در خاك خطر خيز جبهه نهاد، سه مرتبه به جبهه‌هاي آتش و خون اعزام شد و خطر كرد.
جگر شير داشت و از گلوله و مرگ نمي‌هراسيد. شهادت، آرزوي ديرينه‌‌اي بود كه نوجوان شانزده سالة بابلي همراه با اشك‌هاي نياز خويش از خدا طلب مي‌كرد و سرانجام، اين والفجر هشت بود كه سعادت كوچ دادن اين پرندة سبكبال عاشق را يافت. دهم اسفند سال 64 بهار زندگاني كوتاه رحمان و آغاز خزان خاطرات شيرين ما است.
پيكر پاك شهيد اكبري چند روز بعد به زادگاه بازگشت و در روستاي «گنبد كلا» به خاك سپرده شد تا در ساليان پس از جنگ، مرهم دل خستة ما بازماندگان و چراغي روشن فراروي ما غفلت زدگان باشد
«روح پاكش در جوار حضرت دوست شاد و متنعم باد»
 
 
 
 
 
استان: مازندران                شهرستان: بابل                 تولد: 1348                 شهادت: 12/12/64 - فاو