*فرازی از وصیت نامه شهید هوشنگ قناد*
عزیزان! بدانید آن جوان یا نوجوانی که با ایثار خون خود به درخت انقلاب حیات می بخشد دارای خانواده بوده، مادرش اورا دوست می داشت، پدرش به او امید بسته بوده و در ورای افکار خود اورا عصای پیری خود می پنداشت ولی آن جوان مرگ را بر زندگی ترجیح داد و این فقط به خاطر الله بوده وبس. عزیزان! دیر یا زود همه ما به خاک برمی گردیم پس چه بهتر در دفاع از خاک خود به شهادت برسیم.
شهيد هوشنگ قنّاد
فرزند: كاظم
همگام با طلوع دهم مرداد ماه سال 1330 قدم به كاشانه «كاظم و زبيده» گذاشت و زندگي اين زوج سخت كوش كشاورز را غرق در شادي ساخت.
«هوشنگ»، اولين ثمره زندگي آنها بود و چشم و چراغشان. كودكانه هايش در «خرّمآباد» از توابع تنكابن طي شد، تا اينكه به سنّ مدرسه رسيد.
وي تحصيلاتش را تا ديپلم رشته طبيعي ادامه داد. سپس از 16/2/1352 الي 16/2/1354، جهت طي دوره سربازي به يگان نيروي هوايي اعزام شد.
شركت در تظاهرات ضدّ رژيم، برگزاري جلسه هاي سياسي و نشر گفته هاي امام خميني (ره) ازجمله فعاليتهاي هوشنگ در ايّام انقلاب به شمار ميرود.علاوه بر آن، چندين بار توسط عمّال شاه دستگير و شكنجه شد.
وي كه سرپرست كارخانه چوببُري در خرّمآباد بود، بعد از تشكيل سپاه به عضويت اين نهاد درآمد و حدود دو سال در جبهه كردستان به سر برد. «مهدي» از برادرش، اينگونه ياد ميكند:
«زماني كه در مأموريت پاوه بود، به او مرخصي تشويقي دادند تا به خانه شان بيايند، امّا او به خاطر علاقه به امام خميني، به قُم سفر كرد و بعد از آن به محل مأموريت برگشت.»
اين پاسدار متعهد مازندراني كه در كِسوت فرماندهي عمليات نيز خدمات ارزنده ایي از خود به يادگار گذاشت، سرانجام در 19/3/1359، بعد از 9 ماه شكنجه به دست كومله ها در كردستان، جامه سرخ شهادت به تن كرد و به لقاي حق پيوست.
سپس در گلزار شهداي «زيارتور» در عباس آباد به خاك آرميد.