نام پدر : علی اکبر
تاریخ تولد :1342/09/09
تاریخ شهادت : 1365/10/20
محل شهادت : شلمچه

وصیت نامه

* وصیت نامه شهید علی مدد قلی‌زاده*

 

 انّ الذینَ امنوا والذینَ هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله اولئک یرجون رحمت الله  غفور ...

 آنان که به دین اسلام گرویدند و از وطن خود مهاجرت کردند و در راه خدا جهاد ‌کردند و آنان امیدوار و منتظر رحمت خدا باشند. سلام بر امام خمینی ولی فقیه این قامت ایستاده که مانند جدش حسین علیه السلام در برابر مستکبران و قدرت‌های بزرگ ایستاده و یک قدم به عقب بر نمی‌گردد. لازم است امت شهیدپرور که با حضور همیشگی خود در همه صحنه‌های حق و باطل اسلام و امام را یاری کرده و قدرت نفس کشیدن و خواب راحت را از دشمن سلب کرده است. امت اسلام امروز دو جبهه می جنگندکه با عنایت خداوند در هر دو جبهه پیروز بوده و هست یکی جبهه داخلی متشکل از منافق لیبرال‌ها کمونیست‌ها و ملی‌گرا‌ها که خود همگی در نهایت یک خط را دنبال می‌کنند که همان خط شیطان بزرگ آمریکاست. جبهه دوم در جبهه نبرد با نیروی خارجی که یکی از آنها صدام غفلقی کافر است که بوسیله اربابش آمریکا ؟؟؟ به کشورما تجاوز نموده است. آمریکا باید تا به حال این را فهمیده باشد که با این حرکات مذبوحانه و آشکار بنا به فرمایش امام عزیز هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. ای خدای من! تو را ستایش می‌کنم آن‌گونه که پیامبران به درگاه توحمد و ثنا می‌کردند تو را با دل و زبانی که اولیا و بندگان مقرب تو را تسبیح می‌کنند پرستش می‌کنم. ای خدا! ای رحمان! ای رحیم! ای پناه بی‌پناهان! ای محبوب و معبود من! تو را آن‌چنان که هستی و آنگونه که سزاوار آنی ستایش می‌کنم تو را شکر می کنم تا نیک‌بخت شوم و با شهیدان که در راه رضا و خوشنودی تو در قبر را کوفتند تا هست شوند و هم خانه شوم. الهی! حمد و سپاسم را بپذیر هدایتم فرما جرائم مرا ببخش و دریچه مغفرت و رحمت را بر روی من باز کن. مرا به جوار رحمت خود به سوی بهشت راه نمایی کن و به روان مطهر رسول خدا حضرت محمد (ص) درود می‌فرستم که به فروغ اسلام و قرآن ما را حیات گران‌مایه داد و قلب‌های سیاه و گناه آلودمان را با خورشید آن گرم و روشن نمود. درود بر امام رحمت علی (ع) و یازده فرزند پاک او که در راه دین خدا مشقت کشیدند و ما را به اطاعت از فرمان خدا و قرآن دعوت کردند درود بر عزیز دل ما خمینی (ره) که از جان و دل دوستش دارم او ما را از بت پرستی‌ها رهانید و به خداپرستی دعوت کرد.

 خدایا! پاداش خیر بر این فرزند رسول خود محمد (ص) ارزانی بدار. درود بر امت محمد (ص) حزب الله مردم فداکار و جسور و ایثارگر وطنم که قدم به قدم با امام خود راه پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی را پیمودند و نفس به نفس خدا را خواستند و اسلام را طلب کردند و قرآن را وسیله قرب خدا قرار دادند. خدایا! فراموش نکن بنده‌ای محتاج و ذلیلم به امید تو روی به درگاهت آوردم و پیشانی شرمساری بر خاک نهاده‌ام تا به تو بپیوندم.

اما چند مطالب به برادران و خواهران حز الهی رمنت: همانگونه که می‌دانید یکی از عواملی که انقلاب اسلامی را به شکست می‌کشاند دو دستگی و دو دلی و دو چهره باید دست وحدت به سوی همدیگر دراز کنید و این انقلاب اسلامی را به پیروزی نهایی و ظهور حضرت مهدی برسانید. ان‌شاءالله امیدوارم شاهد همبستگی و دست وحدت در این قلبم اندوهی و خصوصا شاهد وحدت یکپارچگی و یک دل بودن در این محل حزب الله باشیم.

 اما چند مطلب با پدر و مادرم دارم: پدر و مادر عزیز! می‌دانم در نبود من ناراحت و پریشانی ولی به شما بگویم مرگ خواهی و نخواهی به سوی همه در حرکت است، چه زود چه دیر، چه پیر چه جوان، چه زن و چه مرد. پس مردن حق است. هیچ کس در این دنیای فانی زنده نمی‌ماند و چه بسا افرادی که مرگ شهادت را پذیرفتند و به عشق دیرین خود رسیدند. و در آخر اگر خطایی از من سر زده است مرا ببخشید.

اما چند وصیت به همسرم: همسرم! می‌دانم برایت خیلی مشکل است ولی باید بدانید مشکل برای شخص تو نیست ما همسران شهدای زیادی در این جامعه داریم اما باید بدانید این مشکل برای یک هدفی است آن هم سختی و تلاش و کوشش در قبال خون شهدا انقلاب اسلامی آن شهدائی که برابر نابودی دشمنان اسلام قیام کردند و به جبهه حق علیه باطل شتافتند و آن شهدایی که نتوانستند جنایت های غفلقی را در شهرهای سوسنگرد، هویزه، بوستان، خرمشهر و آبادان و دیگر شهرهای غرب و جنوب که مردمان ، زن ها و کودکان و دختران را زنده زنده زیر آوار مدفون می کردند و به شهادت می رسانند را ببینند.

 اما همسرم! باید موقعیت  فعلی جامعه را بدانید{} و ببینید و فکر کنید. اما می دانم که خوب درک می کنید و انشاالله خداوند به تو صبر وتحمل عنایت فرماید و اما مطالب دیگر این است که فرزندم را خوب تربیت کنید و به جامعه اسلامی تحویل دهید و به او بفهمانید که پدرت برای پایداری اسلام و مسلمین به جنگ صدام کافر رفت و شهید شد.

دیگر عرضی ندارم همگی شما را به خداوند منان می سپارم.

والسلام علیکم و رحمت الله وبرکاته

علی مدد قلی زاده

6/4/1365


زندگی نامه

شهيد علي­ مدد قلي­زاده

فرزند: علي­ اكبر

علي­ مدد قلي­زاده در تاريخ 7/9/1342 در روستاي رمنت از توابع شهرستان بابل چشم به جهان گشود. علي­اكبر، پدرش كشاورز بود و مادرش ريحانه زني خانه­دار و كدبانو. علي­مدد فرزند اول اين زوج جوان بود. قبل از سنّ مدرسه به مكتب­ خانه رفت و قرآن را فرا گرفت. در 7 سالگي براي كسب علم و دانايي وارد دبستان محل زندگي­ اش شد و راهنمايي را در مدرسه سعيد­العلما بابل پشت سر گذاشت. پس از آن براي هميشه درس را رها كرد و به حرفه­ ي نجّاري روي آورد.

با اين­كه در هياهوي انقلاب سنّي نداشت، در راهپيمايي­ها شركت مي­كرد. يك روز در راهپيمايي­ خانمي به سمت تظاهرات­ كندگان سنگ پرتاب مي­كرد، سنگ به پاي علي­مدد خورد و باعث شكستن اش شد. دو ماه طول كشيد تا پاي­اش خوب شود. بعد از انقلاب با انجمن اسلامي محل همكاري مي­كرد و عضو بسيج شد و در كارهاي فرهنگي هميشه پيش­قدم بود.

مادرش مي­گويد:

«سنّي نداشت كه به مسجد مي­رفت. قرآن را خوب تلاوت مي­كرد و در مجالس مذهبي حضور داشت. بچّه بود كه وضو مي­گرفت و پيش­نماز فرزندان ديگرم مي­شد. آن­ها را به صف مي­كرد و با هم نماز جماعت مي­خواندند. به ورزش به خصوص ورزش فوتبال و تكواندو علاقه داشت. يك بار از طرف سپاه براي مسابقات تكواندو به تبريز رفت. اوقات فراغت­ش را با كارهاي فرهنگي پر مي­كرد.»

سال 62 براي علي­مدد سال خوبي بود؛ چون در اين سال هم با مولود فروتن ازدواج كرد، هم به عضويت سپاه درآمد. همسر مولود مي­گويد:

«اگر دوران نامزدي را هم حساب كنيم، سه سال زندگي مشترك داشتيم كه در اين سه سال نديدم عصباني شود. اگر من از كوره در مي­رفتم، او با صبوري و بردباري و اخلاق خوب مرا آرام مي­كرد. تا آن­جا كه از دستش برمي­آمد، در كارهاي منزل كمك مي­كرد. نديدم بدون وضو باشد. هرگز وقتي وضو مي­گرفت، دست و صورت­اش را پاك نمي­كرد. مي­گفت: آب وضو بركت است. حاصل اين ازدواج ما يك دختر بود به نام خاطره.»

علي­مدد از تاريخ 7/4/65 تا 20/10/65 با عنوان مسوول تداركات گردان مسلم در عمليات كربلاي 4 و 5 حاضر شد. او در عمليات كربلاي 5 در شلمچه بر اثر اصابت تير به پهلو نداي حق را لبيك گفت و به ياران شهيدش پيوست. پيكر پاك­ش را پس از تشييع در گلزار شهداي رمنت به خاك سپردند.