دوست شهید : شهید به دوستانش سفارش می کرد راضی باشید به رضای خدا تا خدا از شما خوشنود باشد و می فرمودند:« نماز را سهل نگیرید چون کلید بهشت است و اگر روزی در این دنیا فانی صاحب پست ومقام شدید خدا را فراموش نکنید عدل و انصاف را سرلوحه کار خود قرار دهید و هیچ گاه حکمی را کور کورانه اجرا نکنید و در امر خدا بسنجید و من خوش ندارم که دوستانم دشنام گو و بدزبان و اهل غیبت باشند و باید گذشت و مهربانی با زیر دستان خود داشته باشند و حق را بگویند حتی اگر جان و مال شان در خطر باشد . »
دوست شهید : مظهر درستی و پاکی در بین جوانان بودند و نماز اول وقت شان هیچگاه ترک نمی شد .
پدر شهید : پس از آن که ازدواج کردم چند سالی صاحب بچه دار نشدیم از آن جا که تنها فرزند والدینم بودم و نیز برای تحصیل علوم حوزوی در مشهد سکونت داشتم به امام رضا(ع) متوسل شدم و نذر کردم اگر خداوند به ما فرزندی را عنایت کرد یک سال خادم و جارو کش حرم آقا شوم که در همان سال نذرم برآورده شد .
همرزم شهید : خاطره ای که از شهید دارم در عملیات والفجر 6 بود که در همین عملیات مجروح و شهید شدند در منطقه با کمبود آب مواجه شدیم که قرار بود ما عملیات انجام دهیم و بر گردیم ولی اکثر فرماندهان گردان و گروهان شهید شدند و متاسفانه برای برگشت راه را گم کردیم و کسی را نداشتیم که به عقب برگردیم جز شهید کسی قمقمه آب نداشت یکی از رزمندگان به نام سید مصطفی مجروح شد و شهید قمقمه آب خود را به این مجروح داد در صورتی که خود تشنه بود و این نشانه فداکاری و ایثار شهید بود و مجروح را به عقب رساند و در حین برگشت گلوله ای به او برخورد کرد و شهید مجروح و سپس به شهادت رسید .