نام پدر : محمد
تاریخ تولد :1331/03/20
تاریخ شهادت : 1363/12/21
محل شهادت : جزیره مجنون

زندگی نامه

                            *زندگی نامه شهيد رجب­علي قلي­پور روشن*

 

نام پدر: محمد

«رجب­علي» در 21 خرداد 1331 در روستاي «روشندان» از توابع «بهنمير» بابلسر، كاشانه «محمد و زهرا» را غرق در شادي ساخت.

تحصيلات رجب­علي به مقطع ابتدائي در زادگاهش ختم مي­شود.

به گفته خواهرش «فاطمه»، «رجب‌علی از نُه سالگي به نماز روي آورد. بعدها نيز در بزرگ­سالي، وقتي متوجه شد كه يكي از اهالي محل، اهل نماز و قرآن نيست، به منزل او مي­رفت و تا ساعت یازده شب به او آداب نماز و قرآن ياد مي­داد.»

رجب‌علی به دليل فعاليت­هاي سياسي در ايّام انقلاب، از جمله شركت در تظاهرات و توزيع اعلاميه­هاي امام‌خميني، از سوي عمّال دست‌نشانده حكومت پهلوي، دستگير و زنداني شد. ناگفته نماند كه او در تشكيل كلاس احكام و برپايي هيئت­هاي ديني قبل از انقلاب نيز، نقش به­سزايي داشت.

با ظهور انقلاب، او از جمله افراد موثر در درگيري دانشگاه بابلسر با احزاب معاند نظام و تأسيس پايگاه بسيج محل، به شمار مي­رفت.

رجب­علي از 1/10/1361 به عنوان بسيج مشغول به خدمت شد.

در 1/11/1362 به عضويت سپاه بابلسر در آمد و با تعهدي عميق­تر به پاسداشت دستاوردهاي انقلاب و حراست از كشور همت گماشت.

در آخرين اعزامش در 14/8/1363، در سمت آرپي‌­جي­زن لشكر 31 عاشورا، راهی مناطق عملياتي شد.

و در نهايت، او در 21 اسفند همین سال(63)، طي عمليات بدر، در جزيره مجنون به خيل هم‌رزمان شهيدش پيوست. سپس، با بدرقه پرشور اهالي بابلسر، در «امام­زاده ابراهيم» اين شهر به خاك آرميد. «نرگس، فاطمه، مهدي، روح­الله و عسگري» يادگاران اين شهيد بزرگوار هستند.

فاطمه از آخرين ديدارش با پدر مي­گويد: «پدرم آخرين بار به ما توصيه كرد كه درس­تان را بخوانيد. بچه‌هاي خوبي باشيد و مادرتان را اذيت نكنيد. يادم است كه مادرم به ما گفت: با پدرتان خداحافظي كنيد. ديگر برنمي­گردد.»

و «خاور درزيان» از همسرش این‌گونه روایت می‌کند: «آخرين بار از لشكر مشهد عازم جبهه شده بود. نُه روز قبل از عيد به شهادت رسيد. چون از آن­جا اعزام شده بود، جنازه­اش را به حرم امام‌رضا(ع) بردند و طواف دادند.»


وصیت نامه

                            *وصیت نامه شهید رجبعلی قلی پور روشن*

 

                                                      بسم الله الرحمن الرحيم

وَلا تَحسَبَنَّ الذينَ قُتِلوا في سَبيلِ الله أمواتا بَل اَحياء عِندَ رَبِّهِم يُرزَقون.

گمان مبريد آنان كه در راه حق (در راه خدا) به شهادت رسيده­اند مرده­اند، خير، آن­ها زندگاني هستند كه در نزد پروردگارشان روزي مي­خورند.

به نام تو اي خداي بزرگ و مهربان كه همه اجزاي هستي وابسته به توست و بر هر كاري قادري و بر هر چيز دانايي و اي خدايي كه كل موجودات عالم را خلق كردي و در ميان اين موجودات انسان را اشرف مخلوقات قرار دادي، اي خدايي كه يوسف را در درون چاه نجات دادي و موسي را در دربار فرعون بزرگ نموده و به او چنان قدرتي عطا كردي تا برعليه ظلم و جور فرعون قيام كند و محمد رسول­الله را كه خاتم النبيين است، فرستادي تا به وسيله او دين خود را كامل كردي كه به عنوان امانت به دست ما سپرده تا ما در حفظ اين امانت (دين اسلام) نهايت كوشش، فداكاري، ايثار كه به وسيله ريختن خون شهيدان، اين دلباختگان طريقه شريعت انجام مي­پذيرد، حفظ گردد. عاشقاني كه همچون شمع سوختند تا از ثمره سوختن­شان روشنايي بخشند و انسان­هاي دربند را از ظلم و جور نجات دهند. عاشقاني كه در روز در پرتو خورشيد تلاش مي­كنند يا شب در پرتو چراغ يا شمع كاري انجام مي­دهند، به همه چيز توجه دارند جز به آن­چه پرتو افشاني مي­كنند كه اگر پرتو افشاني آن­ها نبود، همه­ي حركات متوقف و همه جنب­وجوش­ها راكد مي­شدند. شهدا پرتوافشانان و شمع­هاي فروزنده اجتماع­اند. اگر پرتوافشاني آن­ها در ظلمات استبداد و استعبادها نبودند، انسان­ها راه به جايي نمي­بردند و ما اين طريقه ايثار و شهادت­طلبي را از سرور و سالار شهيدان امام حسين (ع) آموخته­ايم چون ما از مكتب حسين هستيم و شهادت ما يك مرگ تحميل شده بر قهرمان نيست، بلكه شهادت يك تكامل است در رسيدن به اهداف عاليه اسلام كه از رهبر عزيزمان امام امت، اين فرزند فاطمه، اين سلاله پاك پيامبر و نائب امام زمان آموخته­ايم، رهبري كه فقط براي اسلام و نجات مسلمين و محرومين از چنگال جنايتكاران و جهان­خواران قيام كرده است. رهبري كه من از همان اول انقلاب عكس اين مرد را ديدم با خود گفتم كه اين همان رهبري است كه همچون موسي فرعونيان زمان و همچون حسين يزيديان زمان را رسوا نموده و با آنان به مبارزه برخاسته است. رهبري كه هر وقت تمثال مبارك­شان را نظاره مي­كنم نه به عنوان يك عكس و يك جمال بلكه به عنوان يك دنيايي از اسلام او را مي­بينم.

مادرم!

مادر مهربانم! اين را بدان كه اگر لياقت پيدا نمودم و به فيض شهادت نائل گشتم، اين سعادت هم در دنيا و هم در آخرت برايت بالاترين افتخار است. مادرم! بدان كه اين حرف­ها زا از ته قلب­ام و از انديشه­ام مي­گويم. نه كسي كه برايم انشاء كرده باشد و بدان كه قطره قطره خون ما مانند چشمه­ي آبي است كه از بالاي كوه سرازير مي­شود و به سوي رودخانه و سپس به دريا مي­ريزد تا همه مردم از اين آب­شيرين استفاده نمايند و خون اين شهيدان چنان پوزه اين جهان­خواران را به خاك مالد كه ديگر ظلم و جوري در دنيا باقي نمي­ماند.

اي مادران شهيد! آيا اين براي شما افتخار نيست كه چنين فرزنداني در دامان شما پرورش يافتند كه به وسيله خون اين فرزندان اسلام مستضعفين جهان آب گواراي آزادي را بنوشند و طبق وعده خدا حكومت عدل اهلي را در جهان پياده كنند.

همسرم! اگر افتخار شهادت نصيبم شد مرا در امام­زاده ابراهيم بابلسر در گلزار شهدا دفن نماييد. همسرم! مي­دانم كه دوران سختي را گذراندي اگر برايت زندگي خوبي فراهم نكرده­ام و برايت شوهر خوبي نبوده­ام، اميدوارم مرا ببخشيد و اميدوارم كه هميشه و در همه حال به ياد خدا بوده و توكل بر خدا داشته تا خدا با شما باشد. همسرم! اگر مي­خواهي امام زمان و فاطمه­زهرا (ع) با شما باشد، هميشه به ياد آن­ها باشيد. به ياد آن­ها بودن اين نيست كه ما نام آن­ها را بر زبان بياوريم بلكه ما بايد در عمل ثابت كنيم كه به ياد آن­ها هستيم. اگر حضرت فاطمه (ع) و حضرت زينب در زندگي ما الگو نباشد، شور حضرت مهدي (عج) در زندگي ما تجلي نمي­كند. همسرم! يكي از مسووليت­هاي مهمي كه بردوش شماست، تربيت فرزندان است. آن تربيتي كه اسلام مي­خواهد مانند حسين­وار و زينب­وار تربيت شدن است، كه يكي مرگ سرخ را انتخاب مي­كند و ديگري رسالت پيام رساندن برادرش را برعهده دارد كه همانا سنگين­تر از شهادت مي­باشد.

فرزندانم! از شما مي­خواهم كه هميشه در همه حال به ياد خدا بوده تا خداوند در همه كارها و مشكلات يار و ياور شما باشد. و چنان به كمك خداوند با مشكلات زندگي دست­وپنجه نرم كنيد تا من از داشتن چنين فرزنداني افتخار كنم.

خدايا! به ما تقوي­ ستيز بياموز تا در انبوه مسووليت­ها نلغزيم. آمين.

خدايا! پرچم اسلام را برتمامي نقاط جهان برافراشته گردان. آمين.

خدايا! رزمندگان اسلام را در جبهه­هاي حق عليه باطل به فتح نهايي نائل بگردان.

خدايا! چنان وحدتي به مسلمين عطا كن كه در مقابل هرنوع قدرت غيرخدايي پيروز كردند.

خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار.

خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار.

                                                                                                            والسلام علي من التبع الهدي.

                                                                                                                رجب­علي قلي­پور روشن