نام پدر : حسین
تاریخ تولد :1347/01/01
تاریخ شهادت : 1365/10/04
محل شهادت : ام الرصاص

زندگی نامه

شهيد «علي‌اصغر قلندري»

نام پدر: حسين

همگام با طلوع آغازين روز بهار 1347، قدم به كاشانه «حسين و ام‌البنين» گذاشت و شادي مضاعفي براي‌شان به ارمغان آورد. «علي‌اصغر»، پنجمين فرزند خانواده بود. اگرچه بعدها، هشت خواهر و برادر شدند. پيشه پدر، كشاورزي بود و هنر مادر، خانه‌داري؛ زوجي كه در نهايت سختي‌هاي زندگي، اهتمام ويژه‌اي در تربيت ديني فرزندان به خرج مي‌دادند.

كودكانه‌هاي علي‌اصغر، در روستاي «افراتخت» آمل و در جمع صميمانه هم‌بازي‌هايش، خاطره شد.

او بعد از پايان مقاطع ابتدائي و راهنمایي، تحصيلاتش را در دبيرستان «آيت‌الله كاشاني» آمل ادامه داد و موفق به اخذ ديپلم علوم تجربي شد.

در طول دوران تحصيل، كمك‌كار پدر، در امور كشاورزي نيز بود. بماندکه، به پدر و مادرش، بسيار علاقه داشت و همواره نسبت به آن‌ها رئوف  و مودب بود.

علی‌اصغر که در خانواده‌ای متدین رشد کرده بود، همواره در ادای واجبات و ترک محرمات، اهتمامی خاص داشت. علاوه بر آن، با قرآن نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.   

بعد از تشكيل بسيج، به عضويت اين نهاد انقلابي در آمد و مدتي به عنوان بسيج ويژه، فعاليت داشت.

او در واقعه تاريخي «6 بهمن» آمل نيز، حضور داشت.

ناقوس جنگ كه به صدا در آمد، علي‌اصغر رخت رزم پوشيد و عزم ميدان كارزار با خصم زبون كرد.

«علي‌اكبر» از برادرش، چنين ياد مي‌كند: «هميشه به فكر رزمندگان بود. به مرخصي كه مي‌آمد، مي‌گفت: ما راحت هستيم و بچه‌ها دارند خون مي‌دهند. مي‌گفت: الان که در پشت جبهه هستم، تأثيري ندارد. بايد بروم و به داد آن‌ها برسم.»

او در 1/6/1362، جامه پاسداري را به تن كرد و در واحد عمليات سپاه، مشغول به خدمت شد.

او تا سال 1363، بارها در كسوت مسئول پذیرش واحد پرسنلی، بي‌سيم‌چي و مسئول مخابرات گردان مالك، در مريوان، دهلران و شلمچه، خدمات ارزنده‌اي از خود ارائه داد.

 «فاطمه» از برادرش مي‌گويد: «وقتي  به مرخصي مي‌آمد، ابتدا نامه‌هاي بچه‌ها را به خانه‌هاي‌شان مي‌برد؛ بعد به سپاه مي‌رفت و در نهايت به منزل مي‌آمد. در یکی از مرخصی‌هایش، وقتی داشت مارش جنگی را از رادیو گوش می‌داد، ناله می‌کرد. گفتم: برادر، چه شده است؟ سرت درد می‌کند؟ گفت: نه خواهر! نمی‌بینی در جبهه چه خبر است؟ گفتم: تو که نُه ماه آن‌جا بودی. گفت: مگر این شهدا که خون خود را هدیه می‌کنند و پرپر می‌شوند، خواهر و مادر ندارند؟»

عاقبت، علی‌اصغر در 4 دی 1365، و در گرماگرم عمليات غريبانه كربلاي 4، به جمع هم‌سنگران شهيدش پيوست. دردانه ام‌البنين، اينك سال‌هاست كه در دل جزيره ام‌الرصاص، آرام گرفته است و همسرش «سیده آتیکه میرزاده» را با تنها یادگارش «محدثه» در انتظاری سخت، چشم به راه گذاشته است.  


وصیت نامه

*وصیت نامه شهید علی اصغر قلندری*

 

 

بسمه تعالي

 

كساني كه در راه خدا كشته شده­اند، مرده مپنداريد بلكه آنان زنده­اند و در نزد خداي خويش روزي مي­خورند. (قرآن كريم)

به نام او كه نامش فرح­بخش تمام جبهه­ها و رحمت­اش برتمام موجودات و رحمانيت­اش برتمام بندگان خالص جاري مي­باشد و با درود بر امام زمان (ع) و نائب­اش، امام امت، يار مستضعفان، خميني روحي­له­الفداء و با سلام به امت هميشه در صحنه و صابر و غيور ايران.

خلاصه دنيا به همه پشت خواهد كرد و بايستي آماده سفر به آخرت شويم. از اين جهت خودم را آماده كرده و لازم دانستم كه مطالبي جهت يادآوري حضور شما عرضه بدارم كه به نام وصيت­نامه­ام مي­باشد.

برادران و دوستان و هم­وطنانم! سرگذشت و زندگي پيشينيان كه چه كردند و از چه جايي انتقال يافتند و كجا فرود آمده­اند كه ايشان از دوستان و نزديكان جدا شده و در سراي تنهايي فرو رفتند و در اندك زماني يكي از آنان خواهيد بود. پس منزل [ ] كردارهاي شايسته درست كنيد و آخرت­تان را [ ]  در راه خدا جهاد كنيد و امر به معروف و نهي از منكر نماييد.

اي هموطنان! خصوصاً اي جوانان! نكند در رختخواب ذلت [ ]‌ حسين (ع) در ميدان نبرد شهيد شد و مبادا در غفلت بميريد كه [ ] و مبادا در حال بي­تفاوتي بميريد كه علي­اكبر حسين در راه حسين (ع) [ ] با امام امت تجديد عهد كنيد و براي طول عمر پربركت­اش دعا كنيد و از اين امانت الهي يعني جمهوري اسلامي كه امانت بس بسيار سنگيني است، چون با خون صدها هزار شهيد و معلول و مجروح به ثمر رسيده است، پاسداري كنيد. برادرانم! در همه موارد از تجملات برحذر باشيد كه سيران اين دنيا گرسنگان آن ديارند و گرسنگان اين دنيا، سيران آخرت.

و اي پدر و مادر مهربانم! شما كه زحمات زيادي برايم كشيديد و زحمت­هاي زيادي به شما دادم، نافرماني در امر شما زياد نمودم و خلاصه­تر بگويم بدي زيادي كردم، اميدوارم كه به بزرگي­تان مرا ببخشيد چون كه سعادت فرزند در رضايت و خشنودي پدر و مادر اوست. اي پدر و مادر و همسرم! مي­دانم كه با شما و در كنار شما زندگي كردن بسيار شيرين و زيباست و جدا شدن از شما بسي مشكل امّا چه كنم كه موضوع حفظ دين و قرآن و خيلي مهم­تر از تمام مسائل دنيايي است و از اين­ جهت مي­روم تا آن­چه [ ] دين و قرآن نثار نمايم. اي همسرم! اميدوارم تا مدت زماني كه اسلام و قانون جمهوري اسلامي [ ] نموده، در منزل پدرم بماني و فرزندم را آن­جوري تربيت كني كه رضاي خدا در آن است. و در خاتمه از تمام دوستان و فاميلان و هم­وطنان طلب عفو و بخشش مي­نمايم. ديگر عرضي ندارم.

براي سلامتي امام امت و پيروزي هرچه سريع­تر [ ]

خانه هميشگي­ خودم را اورطه­دشت قبول نموده­ام. دعا نماييد.

                                                                                           برادر [ ] شما علي­اصغر قلندري.

                                                                                           ساعت 12 شب مورخ  26/1/65