نام پدر : محمد علی
تاریخ تولد :1343/02/03
تاریخ شهادت : 1364/12/21
محل شهادت : فاو

وصیت نامه

*فرازی از نامه شهید محمد قشقاوی*

 

برادران عزیزم، دیدیم دنیا را و مصائب و کثافاتش را و همه ی لذتهای ظاهری آن را که ناپایدار است و دنیا طلبان را دیده ایم که چگونه در این ظلمتکده به عیاشی پرداختند و آن را سعادتی برای خود دانستند و از همه چیز و آینده غافل شدند و حیات مادی دنیا را به حیات معنوی آخرت و قیامت ترجیح دادند. از آن طرف هم دیده ایم که رهپویان طریقت فلاح و معنویت را که زاهدانه به دنیا پشت کرده اند و آنرا مردابگه شیطان دانستند و دراین کشتزار الهی به کسب و کار پرداختند تا نعمتهای الهی را در آخرت روزی خود سازند. اگر در این دو جریان کنکاش عمیق داشته باشیم می بینیم آنان که راه اول را رفتند که راه عصیان است مورد عتاب قرار گرفتند و لعن و نفرین خدا دامنگیرشان می شود و آنان که راه دوم را رفتند درود و تحیت خدا را نصیب خود کردنده اند، پس دقت کنید که در چه مسیری قرار می گیرید که عاقبت شما به این انتخاب بستگی دارد.


زندگی نامه

«فرم ثبت اطلاعات شهدای مازندران»

الف)تولد و کودکی :

1-نام و نام خانوادگی ، نام مستعار :

محمد قشقاوی

2-تاریخ و محل تولد و اتفاق خاص در زمان تولد:

122/2/1343 ـ بابل

3- نام و شغل پدر :

محمد علی ـ آزاد

4- نام و شغل مادر:

سکینه سالاریه  ـ خانه دار

5- تعداد فرزندان و فرزند چندم خانواده بود:

8 فرزند ـ

6- وضعیت زندگی از نظر اقتصادی و اعتقادی :

در خانواده مومن، مذهبی در دامان پدر و مادری متدین با اوضاع اقتصادی متوسط که با کسب روزی حلال تامین می شد به رشد و تکامل رسید.

7- تحصیل متفرقه قبل یا حین دبستان(مکتب ،کلاس قرآن ،حوزه علمیه نام فرد آموزش دهنده ):

شهید درس حوزوی خواندند .

8- مهاجرت یا نقل مکان در دوران زندگی (اگر بود): ـــــــــــ

ب)تحصیلات:

1- نام مدرسه و محل تحصیل در دوران دبستان : ـــــــــــ

2- نام مدرسه و محل تحصیل راهنمایی : ـــــــــــــ

3- نام مدرسه ، محل تحصیل و رشته ی تحصیلی دبیرستان : ـــــــــــ

4- تحصیلات دانشگاهی ، رشته و نام دانشگاه : ــــــــــــــ

5- آیا در دوران تحصیل کار می کرد ؟،چه کاری و چه مدت : ــــــــــــــ

6- سال، مقطع و علت ترک تحصیل :

شهید پس از اخذ مدرک دیپلم به حوزه علمیه روحیه در بابل رفتند .

 

پ)سربازی :

1- خدمت سربازی :

انجام نداد

2- یگان اعزام کننده : ــــــــــــــ

3- سال اعزام و محل آموزش سربازی : ــــــــــــــ

ت ) ازدواج :

1-وضعیت تاهل :

مجرد

2- نام همسر و تاریخ ازدواج : ـــــــــــــــ

3- تعداد و نام فرزند یا فرزندان (اگر داشت ): ــــــــــــــ

4- خلق و خو و رفتار با خانواده (زن و فرزند یا پدر و مادر ):

به پدر و مادر بسیار احترام می گذاشت.

ث)شغل شهید :

1- شغل رسمی و شغل فرعی :

محصل ـ طلبه

2- نام سازمان یا نهاد یا شرکت : ـــــــــــــ

3-زمان استخدام و مسئولیت شغلی: ــــــــــــــ

ج) فعالیت های انقلابی :

1- وقایع با افرادی که باعث تأثیر گذاری بر شهید شدند :

تحول فکری شهید از امام (ره )  و شهید مطهری بود.

2- وقایعی که به تأثیر گذاری شهید بر فرد ، خانواده یا گروه اشاره دارد : ـــــــــــــــ

3- نوع و محدوده ی جغرافیایی فعالیت های انقلابی : ـــــــــــــ

4- زمان آغاز حضور در پایگاه (چه سنی یا چه سالی ؟) و نوع فعالیت در پایگاه :

عضو بسیج بودند.

5- اگر در درگیری ها و زد و خوردهای انقلابی و حزبی در انقلاب و بعد از آن حضور داشت ، با بیان اتفاق آورده شود : ـــــــــــــ

ح) سوابق جبهه :

1- حضور در جبهه :

 در جبهه حضور داشت.

2- تعداد تاریخ محل اعزام ها ، یگان اعزام کننده ، و منطقه یا مناطقی که اعزام شد : ـــــــــــ

3- مجموع مدت حضور در جبهه : ـــــــــــ

4- مسئولیت در جبهه : ـــــــــــ

5- دفعات ، مکان و نحوه ی مجروح شدن : ـــــــــ

6- عملیات یا مأموریتی که مجروح شد : ـــــــــــ

7- مکان ، زمان ، عملیات و نحوه ی شهادت :

21/12/64 ـ فاو ـ والفجر 9 ـ اصابت ترکش

8- تاریخ تشییع و محل خاکسپاری :

گلزار شهدای امامزاده سلطان محمدطاهر ـ روستای سلطان محمد طاهر ـ بابل

ی) خاطرات یا ویژگی های بارز شهید:

1- شامل 3 خاطره از شهید در مقاطع مختلف زندگی از تولد تا شهادت و در صورت نداشتن خاطره ، ویژگی های شهید ( توجه : حتما راوی خاطره یا ویژگی باید معلوم باشد .)

دوست و همرزم شهید : ما یک سری گروه های معاندی داشتیم که تکلیف ما با آن ها مشخص بود مثل منافقین و مجاهدین خلق ، گروه های چپ و راست دیگری هم بودند  تازمانی که در مسیر خط امام بودند این شهدا و بچه های حوزوی مشکلی نداشتند اما زمانی که این مسیر تغییر کرد  بچه ها از جمله شهید موضع گیری کردند. ایشان صاحب قدرت تحلیل، بصیرت و درک بالایی بودند . چه در این زمینه و یا در زمینه های دیگر همین امر باعث می شد که بتوانند کنترل خوبی در محیط مدرسه داشته باشند .

همرزم شهید : شهید بسیار روحیه شاد و خستگی ناپذیر داشت که باعث می شد در سخت ترین شرایط هم با نشاط باشند و روحیه خود را حفظ کند  مثلاً بعد از این که ما از  اروند رد شدیم 6 یا 7 کیلومتر باید پیاده روی می کردیم تا به خط برسیم و این درحالی بود که تجهیزات سنگینی همراه داشتیم و دائماً منطقه در زیر آتش و گلوله بود . من از نظر جثه از همه ان ها ضعیف تر بودم او با این که تجهیزات سنگینی داشت اما وقتی حس کرد من خسته شدم به من گفت : وسایلت را به من بده برایت بیاورم و همیشه در رفتارش عطوفت و مهربانی بود .

پدر شهید: شهید وقتی شبها در خانه بود وقتی مادرش برایش تشک پهن می کرد تا روی آن بخوابد او نمی خوابید و به مادرش می گفت : برادران من در جبهه روی زمین می خوابند و من روی تشک بخوابم . حتی در برخی مواقع روزه می گرفت و شهریه حوزه اش را به جبهه می فرستاد.

برادر شهید : اولین نماز جمعه ای که به خاطرم است با تشویق و به اتفاق ایشان صورت گرفت و با هم به نماز جماعت رفتیم و غسل قبل از نماز و بهترین پوشش ایشان در زمان نماز جمعه بود و جزو برنامه های ثابت هر هفته بود ذکر و عبادت و خواندن قرآن خصوصا در شب های خاص و خواندن نماز شب از برنامه های اصلی و مهم در زندگی شان بود .


وصیت نامه

 
 
« روحاني شهيد: محمد قشقاوي»
بسم الله الرحمن الرحيم
برادر عزيزم! ديديم دنيا را، مصائب آن را کثافاتش را و همه لذت هاي ظاهري آن را که ناپايدار است و به عنوان متاع قليل. دنياطلبان را ديده ايم که چگونه در اين ظلمتکده به عياشي پرداختند و آن را سعادتي براي خود دانستند و از همه چيزها و بعدها و آينده ها غافل شدند وحيات مادي دنيا را بر حيات معنوي آخرت و قيامت ترجيح دادند. از اين طرف هم ديده ايم رهپيمويان طريقت فلاح و معنويت را که زاهدانه به دنيا پشت کرده اند و آن را مردابگه شيطان دانستند و در اين کشتزار الهي به کسب وکار پرداختند تا نعماي الهي را در آخرت، روزي خود سازند. اگر کنکاش عميق در اين دو مسئله و دو جريان داشته باشيم، مي بينيم که آنان که ره اول که راه عصيان خداست پيشه خود ساختند، مورد عتاب حضرت حق قرار گرفتند و مغضوبش شدنده اند و به اسفل السافلين رفتند و اعمالي که موجب لعن و نفرين خدا و بندگان خدا مي باشد از خود به جاي نگذاشته اند. آنهايي که ره دوم که راه اطاعت از خدا است را پيشه خود ساختند و دراين راه به زحمت و رنج افتاددند و در اطاعت خدا از يکديگر پيشي مي گرفتند و تنها خدا را به وحدانيت و ربوبيت مي خواندند و در درگه او سر به سجده عبوديت گذاشتند و در راه او جهاد کردند؛ يا به شهادت رسيدند و يا پيروز و غالب گشتند و صبر و استقامت را پيشه خود ساختند و به ره توشه محکم تقوا در تمام جوانب دست يازيدند. آنان مرداني نمونه و الگوي انسانيت شدند و با توجه به اين اعمال درود و تحيت خدا و بنندگان خالصش را نصيب خود ساختند و در بهشت ابد به تناول نعمت هاي خدا نشستنند، آن چنان که مصداق آيه شريفه: «سلام عليکم بما صبرتم فنعم عقبي الدار» گرديدند و اعلي عليين را مقام خود ساختند و با توجه به اين تجارب گرانبار و تشخيص راه سعادت و شقاوت و فواصل طويل آنها از يکديگر مختاريم که يکي را انتخاب کنيم و در آن راه حرکت کنيم. 
حال که انتخاب کرديم و گفته ايم، «انا لله و انا اليه راجعون» و شهادت به وحدانيت حضرت سبحان داده ايم و عهد کرده ايم که «اياک نعبدو واياک نستعين»، پس بايد به عهد خود وفا کنيم و از خلف وعده بپرهيزيم که کَبُرَ مقتاً عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون.» (صف/3)
تقوا را پيشه خود سازيم و در بري شدن از معاصي کوشا باشيم و در اجراي فرامين الهي راغب باشيم. با آناني که راه ما مي شوند و مي خواهند که ظلمت را بر نور توفق و برتري دهند به ستيز و نبرد برخيزيم و در اين راه از هيچ چيز ابا نداشته باشيم و به فرمان خدا و پيغمبر و اوليا خداي خود باشيم که خداوند منان مي فرمايد: «فليقاتل في سبيل الله الذين يشرون الحياه الدنيا بالاخره و من يقاتل في سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نؤتيه اجراً عظيما» (نساء/74)
مؤمنان بايد در راه خدا با آنان که حيات مادي را بر آخرت گزيدند، جهادکنند وهر کس در جهاد به راه خدا کشته شد و يا فاتح گرديد زود باشد که او را دربهشت ابدي اجري عظيم دهيم.
 بنا بر اين فرمان خدا، مردان خدا هميشه به دنبال احدي الحسنيين مي باشند و به قول شهيد مظلوم آيت الله بهشتي که فرمود: ما که به دنبال احدي الحسنين هستيم، پس چرا افسردگي؟! شکر خداي را و سپاس بي حد بر معبودم که به من عقل واراده داد تا در راه او قدم بگذارم و در راه او باشم و براي رضاي او جهاد کنم و راضي به رضاي او باشم و حمد به ربّ ودّود که اين سعادت عظما را نصيبم ساخت. 
اين راه از دو حال خارج نيست يا پيروزي است و يا شهادت که هر دو سعادت دائم است. اگر خدا خواست که من در دنيا باشم که در راه او قدم بردارم و به رشد و کمال بيشتري برسم و خشنودي و رضاي او را بيشتر از هميشه نصيب خود گردانم. خداي سبحان را شکر که هميشه خير بندگان خود را مي خواهد و اوست که غفور و رحيم است و منبع نور و فضل. 
اما اگر شهادت که مقام والاي انسانيت است را خدا به فضل برايم در نظر گرفت و نتوانستم و مقرر نبوده که بيش از اين با شماها در دنيا باشم، اميد عفو و بخشش را از شما و ديگر برادران دارم و اميدوارم که خطاهايم را که نسبت به شماها سرزده ناديده انگاريد. 
به اميد ان روزي که با اولياءالله و پيغمبران و صديقين و شهدا و صالحين و ائمه معصومين -عليهم السلام- محشور و همنشين گرديم و از شفاعت آنان بهرمند گرديم و لطف و رحمانيت خدا شامل حال ما گردد. 
شهيد در ادامه مطلب در مرتبت و قدر و منزلت جهادگران جبهه نور که براي دست يازيدن به قله رفيع فلاح و رستگاري از جان مايه گذاشتنند، مي فرمايد: چون که به واقع دعاهاي شما رزمندگان مجاهد في  سبيل الله است که مقبول درگاه خداوندي و موجب استجابت حضرت احديت قرار مي گيرد ما زمين گيران که غرور دنيا ما را مفلس و ذليل بار آورده است و زنجيرهاي هواهاي نفساني و علايق دنيوي ما را به دنيا محکم بسته و فرصت خلاصي از دنيا را نمي دهد و ما ماندگان از طريقت حق چاره اي براي خود نمي بينيم، مگر آن که فقط ..... 
در آن حالات و زمزمه هاي خودتان که فقط شماها آن حالات و نجواها را مزمزه مي کنيد و حلوات آن را از شهد جان مي چشيد، يادي از اين برادر وامانده از راه و محبوس شده در دنيا بکنيد. 
قسمتي از دعا و نجواي عاشقانه شهيد قشقاوي: خداوند منان ماها را و ملت ما را همانطور که در سرکوبي شياطين و ابليس هاي زمانه موفق داشت به ما توفيق چيرگي و تسلط بر اشرار و شياطين دروني که منبعث ازنفس ضاله اماره است را بدهد و تعجيل در ظهور حضرت مهدي -عجل الله تعالي فرجه- بکند تا آقا امام زمان زودتر تشريف بياورند و انتقام همه مظلوميت هاي شيعيان و مستضعفان را بگيرد و بالاخص انتقام مظلوميت هاي مادر مظلومه اش که سيلي به صورت نازنينش زده اند و در نيم سوخته به پيکر مبارکش فشار دادند ومحسن عزيزش را سقط نموده اند و ارث او را به غارت بردند. شوي معظم او را به طناب بستند و  سر حسين -عليه السلام- او را به نيزه زدند و دخت گرامي و مکرمه او را به اسيري بردند و جگر حسن -عليه السلام- او را پاره پاره کردند و ... که دل ها بسوزد و ديده ها بگريد و بايد از گريه کور شود براي اين مظلوميت ها. انتقام اين همه رنج ها و آلام و ابتلائات راکه بر مادر صديقه او وارد آورده اند را بگيرد و ناکثين زمانه را به پاي محاکمه وعدل کشد و آنان را به شمشير عدالت بسپارد و دادخواهي از مظلومين بکنند.
 ان شاءالله خدا ما را از انصار آقا امام زمان -عجل الله تعالي فرجه- قرار بدهد. قلب هاي ما را به خود نزديکتر کند و در کسب رضاي حضرت موفق بدارد ما را در دنيا به زيارت حضرت سيدالشهدا و در آخرت به شفاعتش نايل بگرداند؛ ما را از زمره شيعيان آقا امام حسين -عليه السلام- قرار بدهد و با ولايت حضرت امير -عليه السلام- و اهل بيت زنده بدارد و با ولايتشان بميراند. رزمندگان اسلام راهر چه سريع تر پيروز فرمايد. 
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار. آمين يا رب العالمين.
 
 
 
 
استان: مازندران              شهرستان: بابل-اميرکلا            تولد: 02/02/1343         شهادت: 21/12/1364

زندگی نامه

 
 
 
 
 
روحاني شهيد :محمد قشقاوي
 
بايد كتاب پرحجم تاريخ گذشتگان را به بايگاني سپرد و فصل جديدي بر تاريخ زد؛ فصلي از سرگذشت حماسه و خون، عشق و وفاداري، گذشت و ايثار، راستي و مقاومت و فصلي جديد از انسان واقعي و حقيقي، انساني كه با همين صفات اشرف مخلوقات گرديد.
اين فصل از جنس بهار است؛ هرچند امروز به رنگ سرخ گشته؛ ولي فردا ثمره اي بس سبز مي روياند و خزاني به دنبال ندارد، فصلي كه در آن انسان خورشيد را زنده زنده در گور مي كند و خود به رقص و پايكوبي مستانه مشغول مي گردد؛ زيرا آخرت او عين دنياي اوست و دنياي او عين آخرت او و قيامت او امروز برپا مي گردد و اين حاصل نمي گردد مگر به حيات جاويد پيدا كردن.
شهيد «محمد قشقاوي» فرزند محمدعلي، به اين عمر جاويد رسيد كه سال 1343، در روستاي سرسبز «سلطان محمدطاهر » از توابع شهرستان بابل ديده به جهان گشود. از بدو طفوليت تحت ارشاد   و هدايتهاي مستمر اولياي گرامي اش به ويژه پدربزرگ محترمش حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج محمد اسماعيل قشقاوي قرار گرفت. شش ساله بود كه به فراگيري قرآن روي آورد و در كنار آن، كتابهاي مكتب خانه اي آن روز را هم مي خواند. در هفت سالگي وارد دبستان شد و دوران دبستان و راهنمايي و دبيرستان را بدون وقفه ادامه داد و بعد از اخذ ديپلم اقتصاد در سال 1362، در كنكور سراسري شركت كرد؛ امّا با توجه به قبولي در كنكور به واسطه علاقه اي كه به علوم اسلامي داشت تصميم گرفت در حوزه علميه ادامه تحصيل بدهد و با خوشحالي تمام وارد حوزه علميه «روحيه » شهرستان بابل شد و با جديّت تمام شروع به خواندن دروس حوزه كرد.
او داراي هوش و استعدادي سرشار و بسيار خلاق بود و به همين علت ابتكارات زيادي از خود بروز مي داد و گذشته از دروس حوزه تحصيلي در دروس جنبي هم بسيار موفق مي نمود.
محمد، در همه ادوار انقلاب اسلامي، از مقابله با رژيم ستمشاهي تا خاموشي فتنه ليبرالها و منافقين شركت داشت. در سالهاي اوّل پيروزي انقلاب اسلامي، با همكاري دوستان و همكلاسي ها و تعطيل انجمن اسلامي توانست گوشه اي از حركات گسترده امت حزب الله بابل را در پناه ارشادات امام راحل -رحمت الله علیه-  و روحانيت عظيم الشأن سامان دهد و در همان اوايل تشكيل بسيج، اقدام به تأسيس پايگاه مقاومت در روستاي خود «سلطان محمدطاهر » نمود و در آنجا علاوه بر آموزشهاي نظامي، مراسمات معنوي از قبيل دعاي كميل، ندبه، و توسل، عزاداري و كلاسهاي قرآن برگزار مي كرد. اين موجب شد او بسان ستاره اي در مكتب إمام صادق -علیه السلام-  بدرخشد. استعدادعالي و نبوغ ذاتي ايشان توجه اساتيد مدرسه را به خود جلب كرد، به طوري كه در هنگام شهادت، حجت الاسلام محمدي، يكي از اساتيد ايشان، او را به عنوان «بهشتي» مدرسه ياد مي كرد و مي گفت: سطح معلومات او بسيار بالاتر از دروس حوزه بود.
با شروع عمليات والفجر چهار در سال 1362، محمدعلي، علي رغم عشقي كه به تحصيل علوم ديني داشت، با توجه به نياز مبرم جبهه ها به وجود جواناني همچون وي، راهي جبهه گرديد و در آن عمليات به عنوان آرپيچي زن شركت نمود و دلاورانه با متجاوزان صدامي جنگيد.دو سال بعد با شنيدن خبر شروع عمليات والفجر هشت، سراز پاي نشناخت و دوباره عاشقانه عازم جبهه حق عليه باطل شد و در كنار ديگر رزمندگان اسلام تا قلب دشمن بعثي تاخت. او كه اين بار به عنوان تيربارچي در جبهه حضور داشت بعد از پانزده روز نبرد جانانه، سرانجام در تاريخ 21/12/1364، در منطقه فاو، به آرزوي ديرينه خود كه همان شهادت در راه اصلاح  و شكوفايي اسلام باشد نايل آمد.
محمد در نامه خود به خانواده اش اين گونه مي نويسد: «ديديم دنيا را، مصائب آن را، همه لذتهاي آن را كه ناپايدار است و اين دنيا طلبان كه چگونه به دنبال اين متاع قليل در اين ظلمتكده به عياشي پرداخته اند و آن را سعادتي براي خود دانسته اند و از همه چيز غافل شده اند و اين گونه حيات مادي دنيا را بر حيات معنوي آخرت و قيامت ترجيح داده اند و از طرف ديگر ديده ايم راهپيمايان طريقت فلاح و معنويت را كه چه زاهدانه به دنيا پشت كرده اند و در اين كشتزار الهي به كسب و كار پرداخته اند تا نعمات الهي را در آخرت روزي خود سازند و …»
                                        « روحش شاد و مقامش متعالي باد»
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
استان: مازندران         شهرستان: بابل-اميرکلا           تولد: 02/02/1343         شهادت: 21/12/1364- فاو